فرهنگ امروز/ شهاب دارابیان: نقاشی و ادبیات دو هنر نزدیک به هم هستند؛ چراکه هردو تصویر خلق میکنند اما به دو شکل متفاوت؛ یعنی به عبارتی نقاش تصویر را میکشد و نویسنده و شاعر آن را در دل کلمات پنهان میکنند و به خورد مخاطب میدهند؛ از این رو در طول تاریخ نقاشان بسیار زیادی زیستهاند که به ادبیات کشیده شدهاند یا شاعران و نویسندگان زیادی را میتوان نام برد که درگیر نقاشی شدهاند. برای مثال میتوان به سهراب سپهری، جواد مجابی، رسول یونان، احمد آرام، آیدین آغداشلو، بیژن الهی، منوچهر شیبانی، محمدابراهیم جعفری، عباس کیارستمی، ژازه تباتبایی در میان هنرمندان وطنی و گارسیا لورکا، ماکس ارنست، دورا مار و پیکاسو در میان هنرمندان خارج اشاره کرد. از این رو همیشه میتوان اشتراکات زیادی را میان این دو هنر پیدا کرد. با همه این تفاسیر اینها همه بهانه بود برای مطرح کردن یک اتفاق هنری؛ طی روزهای گذشته از طریق یکی از دوستان متوجه شدم که نقاش جوانی به نام علی پیروز دست به تصویرگری مجموعهای پرتره از ادیبان ایرانی زده که مورد استقبال مخاطبان هنر قرار گرفته است. از این رو کنجکاو شدم که سری به دنیای ادبی آقای نقاش بزنم که گزارشی از این دیدار را در ادامه میخوانید.
علی پیروز متولد سال ۱۳۵۹، یعنی روزهای شروع جنگ تحمیلی است. او بعد از گذراندن تحصیلات مقدماتی در شهر زادگاهش، همدان، وارد هنرستان میشود، ولی کمی بعد از خانواده جدا شده، به اصفهان میرود. پیروز در اصفهان، برخلاف همدان که نقاشی رئالیستی میآموخت، به مینیاتور میپردازد. در همین سالها آواز را هم بهطور جدی دنبال میکند، اما بعدتر بهقصد تمرکز کامل بر نقاشی تمرین آواز را کنار میگذارد. نقاش جوان بعد از چند سال وارد دانشگاه هنر تهران میشود تا مجسمهسازی بخواند، اما پس از چندی انصراف داده به اصفهان باز میگردد و وارد دانشگاه تربیتمعلم میشود. از آن پس تا به امروز، در کنار نقاشی به کار معلمی نیز اشتغال دارد. در این دوره، نقاشی وی متأثر از هنر شرق دور است و یکی از همین آثار در رویداد سالانه نقاشی اصفهان، از سوی موزه هنرهای معاصر تهران برای گنجینه این موزه انتخاب میشود.
این مسیر تا سال ۸۲ ادامه مییابد و در این سال با ورود به رشته نقاشی دانشگاه سیستان و بلوچستان، تمرکز وی دوباره متوجه نقاشی واقعنما با رویکرد اکسپرسیو میشود. آثار این دوره را میتوان کنکاشهای آقای نقاش در فضاهای مختلف دانست. با گذشت زمان دو موضوع تصویر و انسان تبدیل به دغدغه غالبش میشوند که دستمایه مطالعه آنها پرتره است و حاصل این مطالعه در دو نمایشگاه در گالریهای هور و طراحان آزاد به نمایش درآمده است. او این روند را هنگام تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه هنر ادامه میدهد و سرانجام در سال ۹۳ کار روی مجموعه پرترههای نویسندگان ایرانی را آغاز میکند. پیروز در سالهای گذشته نمایشگاههای انفرادی و گروهی بسیاری در نقاط مختلف ایران برگزار کرده و جایزه اول سومین دوره جشنواره تجسمی فجر را نیز از آن خود کرده است؛ به اینترتیب نام او رفتهرفته به نامی آشنا برای اهالی هنر بدل شده است.
در دو مجموعه از پرترهها، گویی صفحه بوم تبدیل به شیشهای نامرئی شده است؛ در بعضی از آنها سوژه نقاشی یا همان پرتره از پس لایهای از بخار و قطرات ریز آب که بر شیشه نشستهاند دیده میشود و در بقیه، صورتها طوری تصویر شدهاند که گویی به سطح شیشه برخورد کرده و روی آن پهن شدهاند؛ بهاینترتیب مخاطب خودش را این طرف شیشه و سوژه را در طرف دیگر آن میپندارد. در مجموعه جدید، نقاش از این هم فراتر رفته است: انسانی که پس سطح بوم یا شیشه بود، این بار از صفحه بوم بیرون میآید، انسانی که نمیخواهد صرفا بازنمایی باشد و از دید دیگری نگریسته شود؛ بلکه میخواهد حضور قاطعتری از خود نشان دهد و فردیت خود را بازآفریند.
پیروز در پاسخ به این سؤال ایبنا که چرا به سراغ نقاشی پرتره شخصیتهای ادبی رفته است، میگوید: «در همه دورههای کاریام، حتی وقتی مینیاتور یا نقاشی شرقی کار میکردم، پرتره و فیگور دغدغهام بود و هیچوقت آن را رها نکردم. در مجموعههای قدیمی پرتره دوستانم را میکشیدم و میکوشیدم در آنها نه دغدغههاشان، بلکه وضعیتی را که در آن گرفتار آمده بودند نشان دهم. در پرترههای نویسندگان به موضوع بدن در نقاشی بیشتر توجه کردهام. بازسازی بدن بیرون از بوم به من امکان درهمتنیدن آبستره و فیگور را میدهد، اما همزمان جلوهای خشن به نقاشی میبخشد. گویی بدنی که از سطح بوم بیرون میزند دچار خسران میشود؛ مانند تلاش رو به جلویی که پس زده شود. این نویسندگان برای من نمونهای از جامعهاند، افرادی که مثل من و دوستانم زندگی عادی دارند، با این تفاوت که بهخاطر حساسیتشان بیشتر در معرض وقایع بودهاند و زندگی بیشتر بر آنها گذشته است. میخواستم ادای دینی کنم به کسانی که بخشی از بار جامعه را به دوش کشیدهاند.»
این نقاش با اشاره به تعدد رنگهای بهکاررفته در نقاشیاش میگوید: «ما شاهد تلاش جامعه برای بیرون آمدن از شرایط بد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هستیم. جامعهای که با مدرنیته مواجه میشود، دوست دارد تغییر ایجاد کند و خودش را بالاتر بکشد؛ اما همیشه شرایطی سد راه است. به مرور زمان، افرادی که در این فرایند تغییر سهیماند، آثار زندگی بر صورتشان حک میشود. رنگها، در میانه خشونتی که بر چهرهها رفته، چیزی شبیه امیدند.»
او پرترههایش را رئالیستی میداند، زیرا واقعیتی را که بر بدن انسانهایش میگذرد به نمایش میگذارند. همچنین او رنگوروغن روی بوم را به این دلیل برگزیده که این ماده بهخاطر جسمیت و چرببودن جلوهای نزدیک به پوست انسان دارد و به بازآفرینی آن کمک بیشتری میکند.
تکنیک بهکاررفته در نقاشیهای پیروز در دنیای نقاشی «ایمپاستو» نام دارد. «در شیوه ایمپاستو یا رنگگذاری ضخیم، قلمزنی بهروشنی آشکار میشود و جلوه بافت پدید میآید» (رویین پاکباز، صفحه ۲۰۷، راهنمای مواد و سلوبهای طراحی و نقاشی). تکنیک ایمپاستو به هنرمند کمک میکند احساساتی را بیان کند که در نقاشی معمولی به سختی قابل نمایش است.
مجموعه پرترههای علی پیروز از نویسندگان شامل تصاویر این شخصیتهاست: عبدالله انوار، منصور اوجی، علی باباچاهی، رضا براهنی، شاپور بنیاد، بهرام بیضایی، شهرنوش پارسیپور، رویین پاکباز، احمد پوری، گلی ترقی، شاپور جورکش، امیرحسن چهلتن، محمد خلیلی، سیمین دانشور، علی اشرف درویشیان، محمود دولتآبادی، خشایار دیهیمی، اکبر رادی، نصرت رحمانی، منیرو روانیپور، محمدعلی سپانلو، فرج سرکوهی، احمد شاملو، عمران صلاحی، فرزانه طاهری، غزاله علیزاده، محمد قاضی، مهرانگیز کار، سیما کوبان، عبدالله کوثری، منصور کوشان، لیلی گلستان، محمد محمدعلی و احمد محمود. پیروز پرتره هوشنگ ابتهاج، آیدین آغداشلو، سهراب سپهری و شخصیتهای دیگری را نیز بیرون از این مجموعه، اما با سبک و سیاقی مشابه به تصویر کشیده است. چنان که پیداست، او به سراغ شخصیتهایی رفته که شاید خیلی از اهالی ادبیات هم آنها را نشناسند. از این جهت نگاه دقیق او به ادبیات جالب توجه است.
وی در توضیح این انتخاب میافزاید: «تقریبا آثار بیشتر آنها را خواندهام. من این اشخاص را براساس علاقه شخصی انتخاب نکردم و مهم نبود که شخصا به آنها تعلق خاطر دارم یا نه؛ ضمنا نمیخواستم مخاطب آنها را سلبریتیهای جامعه روشنفکری بینگارد. تلاش میکنم کمی دموکراتتر به نقاشی نگاه کنم؛ به همین دلیل سوژهام ممکن است هر کسی باشد و معمولا برای فردی عادی همانقدر وقت میگذارم که برای نویسنده یا شاعری مطرح.»
علیرغم داشتن متقاضی برای آثارش، پیروز بیشتر علاقهمند است پیش از فروش، این نقاشیها را در قالب مجموعهای کامل و در کنار هم نمایش دهد، زیرا معتقد است معنای کامل آثار در کنار هم تجلی مییابد. وی توضیح میدهد: «نقاشیهای این مجموعه هریک به تنهایی هویت دارند و میتوانند جداگانه به فروش برسند و از هر کجای دنیا سر دربیاورند؛ بااینحال تا به امروز تمایلی به فروش آنها نداشتهام؛ اما پرترههای دیگری با همین استایل کشیدهام که جزو مجموعه نبودند و طبیعتا به فروش رفتهاند.»
آنطور که علی پیروز میگوید چنین پروژهای در قالب نقاشی در ایران بیسابقه است، اما در دنیا میتوان نمونههایی شبیه به آن پیدا کرد. برای مثال گرهارد ریشتر، نقاش آلمانی، در سال ۱۹۷۲ در بینال ونیز مجموعهای از ۴۸ پرتره مرد از شخصیتهای برجسته به نمایش گذاشت که البته کار او از نظر تکنیک و مضمون و پشتوانه نظری کاملا متفاوت است.
در پایان باید گفت خلاقیت هنری علی پیروز نقاشی را مستقیما به شخصیتهای ادبی پیوند زده است و ارزش کار او زمانی چندبرابر میشود که میفهمیم او این پروژه عظیم و زمانبر را کاملا با هزینه شخصی انجام داده و برای دل خودش کار کرده است. این نقاشیها بهزودی در نمایشگاه انفرادی علی پیروز به نمایش درخواهد آمد.
ایبنا