به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ محمد بن خواندشاه محمود، مشهور به میرخواند، به خاندانی سید از بخارا تعلق دارد که نسبشان به امام زینالعابدین (ع) میرسد. پدرش برهانالدین خواندشاه از بخارا به بلخ مهارجرت کرد و میرخواند بیشتر زندگیاش را در هرات گذراند.
«روضه الصفای میرخواند تاریخ عمومی متعلق به عصر تیموریان است. این اثر شامل 6 جلد، یک مقدمه و یک خاتمه است. شیوه ارائه مطلب به ترتیب سلسلهای و سالشماری بدون تجزیه و تحلیل روایات مبتنی است. اخبار مربوط به عوام و رعیت جایی در این کتاب ندارد؛ به عبارتی دیگر روضه الصفا تاریخ سیاسی است. در این کتاب مشیت الهی علت تمام وقایع و حوادث عالم است. موضوع تاریخ روضه الصفا، گزارش حوادث تاریخ جهان از آغاز، یعنی از عصر حضرت آدم تا روزگار مولف است. این قسمت مشتمل بر 6 جلد است. میرخواند یادداشتهای جلد هفتم را که گزارش اوضاع عصر سلطان حسین بایقراست تهیه کرد اما مرگ او فرارسید و نوهاش خواندمیر آن را به رشته تحریر درآورد. سرانجام رضاقلی خان هدایت، مورخ و تذکرهنویس مشهور عصر ناصری، سه مجلد دربردارنده حوادث تاریخی از اوایل صفویه تا میانه دوره ناصرالدین شاه را برآن افزود و مجموعه دوره کامل کتاب به 10 جلد رسید.»
میرخواند «روضه الصفا» را به تشویق امیرعلیشیر نوایی، وزیر دانشمند شاهرخ تیموری نوشت و این اثر را به او تقدیم کرد. مندرجات کتاب بدین قرار است:
مقدمه: در فواید علم تاریخ و نیاز فرمانروایان به این علم و آنچه برای تالیف تاریخ لازم است.
قسم اول: در آغاز افرینش و قصص پیامبران و وقایع پادشاهان پیش از اسلام و حکمای پیشین.
قسم دوم: در حالات و قغزوات حضرت رسول (ص) و اخبار خلفای راشدین.
قسم سوم: در احوال ائمه اثنی عشر و خلفای بنی امیه و بنی عباس.
قسم چهارم: در وقایع پادشاهان معاصر عباسیان یا سلسلهعهای ایرانی پس از اسلام تا حمله مغول.
قسم پنجم: در تاریخ چنگیزیان و حکومت فرزندان او در چین و ایران و توران.
قسم ششم: در احوال امیر تیمور گورکان و اولاد و احقاد او.
قسم هفتم: در سلطنت ابوالغازی سلطان حسین بهادر (بایقرا) و فرزندان او.
خاتمه: در ذکر بدایع صنایع ملک صانع و عجایبات رئوی زمین(بخش جغرافیایی روضه الصفا)
اختصاص فصلی مستقل به ائمه اطهار (ع) در کتاب مورخ اهل سنت
دیباچه اثر میرخواند شامل سه بخش اصلی است: نخست، مطلع مذهبی. وی در این بخش به حمد و ثنای خداوند و سپس حضرت محمد(ص) میپردازد. نویسنده در بخش دوم بهطور رسمی خودش را معرفی کرده، از فعالیتهای دوران جوانی و مهارتهای فکریاش بحث میکند و در ادامه از شرایطی که سبب شده او به نگارش اثر تاریخی خود بپردازذ سخن میگوید. بخش سوم را به شرح چگونگی تقسیمبندی اثرش اختصاص میدهد. بخش پایانی دیباچه که میرخواند آن را بهطور مجزا مقدمه نام نهاده، شامل طرح کلی فهرست مطالب است و در آن یادآور میشود که درپی تدوین رسالهای طولانی درباره فواید بیشمار تاریخ و صفات اختصاصی است که همه مورخان باید واجد آن باشند.
از نکات جالب توجه این اثر اختصاص بخشهایی از کتاب به احوال ائمه اطهار است. میرخواند علیرغم اعتقاد به مذهب سنت، برای نخستین بار عناوین و فصول مستقلی را به امامان شیعه اختصاص داد و واقعه خلافت امام علی (ع) و واقعه کربلا را با تفصیل بیان کرد.
مهمترین منابع مولف، تواریخ عمومی به زبان عربی مانند «تاریخ طبری»، «الکامل» ابن اثیر است. آثار باارزش فارسی همچون «جامعالتواریخ رشیدی» و ظفرنامه» شامی نیز ماخذ او بوده است.
فواید تاریخ از نگاه مورخ دربار تیموریان
میرخواند درباره فواید تاریخ مینویسد: «بر هوشمندان صاحب خیرت پوشیده نماند که علم تاریخ متضمن فواید بسیار است و ایراد مجموع آنها موجب اطناب و اکثار. اما از ذکر بعضی از آن فواید چاره نیست، تا صاحبان ذکا و فطنت را که میل به مطالعه این فن شریف دارند و رغبت و معرفت بر این علم زیاده شود و شعف در اکتساب آن بیشتر نمایند.
فایده اول آنکه، بنی آدم را معرفت اشیا از طریق عقل و حس میسر شود. و از جمله محسوسات بعضی مشاهدات و بعضی دیگر مسموعات است.
فایده دیگر تاریخ آن است که باعث خرمی و بشاشت است و زنگ شئامت و ملالت از آیینه خاطر میزداید؛ زیرا حس سمع نه تنها از استماع اخبار و آثار ملول نمیگردد، بلکه هر لحظه او را بهجتی و مسرتی بیشتر حاصل میآید از آن جهت که اخبار و استخبار در جبلت بشری مرکوز است.»
سومین فایده تاریخ را میرخواند در سهل الماخذ بودن تاریخ میداند و این که «مبتنی بر حفظ است و بس و لذا کسی که از این راه سهل به مطالعه گذشتگان مشغول شود، زودتر به مقصود فایز آید... همچنین تاریخ با توجه به آن که سر و کار با روایات ثقات و غیرثقات دارد، کسی را که با آن ممارست کند، قدرت شناخت حق از باطل نصیب میکند.»
شعور به علم تاریخ سبب زیادتی عقل
میرخواند تجربهآموزی را فایده دیگر تاریخ میداند: «این تجربهآموزی از طریق مباشرت امور، مشاهده وقایع و اطلاع بر احوال متقدمان حاصل میآید. گذشته از این فایده، متامل علم تاریخ را مرتبه مشورت با عقلای عالم دست میدهد؛ پس اگر کسی را واقعهای پیش آید و طریق کشف آن ر ا از علم تاریخ استکشاف کند، نتیجه عقل جمله عقلا بدو رسیده باشد. این سبب میشود تا دست غوغای لشکر حوادث از تاراج ذخایر فکرت او کشیده ماند و سواد غبار همومش به آب نتایج عقول اسلاف از لوح خاطر شسته شود.»
او درباره هفتمین فایده تاریخ چنین مینویسد: «شعور به علم تاریخ سبب زیادتی عقل و وسیله ازدیاد فضل و واسطه صحت رای و تدبیر است و لهذا بوذرجمهر که ذات کریمش دیباچه صحف حکمت بود می گوید که علم تاریخ مؤید و معین رای صواب است... تاریخ همچنین باعث میشود تا ضمایر اصحاب اقتدار و اختیار در وقوع قضایای هایله و حوادث مشکله به سبب مطالعه این فن مطمئن و برقرار ماند؛ زیرا در گذشته نیز بسیار بوده که واقعه عظیمی رخ داده و از محض عنایت کردگار با سهل وجهی گذشته است.»
میرخواند فایده دیگر تاریخ را در ایجاد مرتبه صبر و رضا برای مطالعه کننده آن میداند: «زیرا چنین کسی چون در حوادث روزگار تامل نماید داند که ذوات کرام رسل و انبیا در صنوف بلایا که از امم سالفه نسبت بدیشان افتاد چگونه تحمل نمودهاند و در طریق مصابرت به چه کیفیت سلوک فرمودهاند لاجرم او نیز چون داهیه عظیمی روی نماید دست در عروة الوثقی صبر و حبل المتین رضا زند و بدان اعتصام فرماید.»