فرهنگ امروز/ بهزاد جامهبزرگ:
طرح این پرسش که آیا «رسانهها میتوانند با رویکردی تخصصی به مباحث علوم انسانی و اجتماعی بپردازند؟» همواره با دو دسته پاسخ مثبت و منفی روبهرو بوده است. دستهی اول به دلیل اقتضائات حاکم بر کار رسانه و ژورنالیسم، طرح مباحث نظری و معرفتی در آن را توأم با سطحینگری و شتابزدگی و تنزل سطح بحث میبینند. لذا نگاهی منفی به طرح تخصصی و جدی مباحث علوم انسانی در رسانه دارند و جایگاه طرح این مسائل را در دانشگاهها تعریف میکنند. اما دستهی دوم اگرچه طرح مسائل جدی و بنیادین علوم انسانی در رسانه را بهشکل تخصصی، با دشواریهایی همراه میبینند، ولیکن رسانه را ظرف مناسبی برای عرضهی مباحث نظری و معرفتی به جامعه میدانند. از این رو، به دلیل ضعفهای موجود در دانشگاه، حتی اگر تاحدی این مباحث در ظرف رسانه رقیق شود، نگاه مثبتی به قضیه دارند و مزیتهای آن را بیش از مضار آن میدانند.
در ادامه تلاش خواهیم کرد به نکاتی در باب نسبت دانشگاه و رسانه، در توجه و پرداخت به مباحث علوم انسانی و اجتماعی اشاره کنیم:
1. تقویت طرح مسائل علوم انسانی در ظرف رسانه، هرگز به معنای نفی رسالت دانشگاه در پژوهش و تحقیق و نظریهپردازی نیست. مگر میشود وظایف نهادی که برای تدریس و تعلم، تحقیق و پژوهش و نظریهپردازی برپا گردیده است، به نفع ژورنالیسم و رسانه مصادره کرد. بهطور قطع، این کار نه ممکن است و نه مطلوب. منظور از توجه به طرح مباحث نظری علوم انسانی در رسانه، نه این است که رقیبی برای دانشگاه تراشیده شود و نه آن است که از رسانه توقعی در سطح دانشگاه ایجاد گردد. بلکه منظور، تلاشی برای رسیدن به این باور است که میتوان با طرح مباحث علوم انسانی در رسانه و انتقال نظریات و گزارههای علوم انسانی از محدودهی دانشگاه و کلاسهایش (با مخاطبی بهنسبت معدود) به عرصهی عمومی، نخست امکان قضاوت پیرامون این گزارهها را در عرصهای با مخاطب افزونتر فراهم آوریم و دوم آنکه دانشگاه را در طرح مسئله، مجاب به توجه به مسائل و موضوعات مبتلابه جامعه کنیم.
2. اگر فرض بگیریم که محل عرضهی یافتههای دانشگاهی در عرصهی علوم انسانی، کلاسهای درس، مقالات علمی منتشرشده در مجلات تخصصی و سخنرانیهای معدود با مستمعین انگشتشمار است، که قطعاً نمیتواند گسترهی وسیعی را در بر گیرد (البته این موضوع از جانب حامیان حصر علوم انسانی در دانشگاه، حُسن تلقی میشود)، رسانه و ژورنالیسم با کمی رقیق کردن مباحث، گسترهی مخاطب محدود آکادمی را به مخاطب نامحدود علاقهمند و دغدغهمند عرصهی عمومی بسط میدهد. البته شاید این امر هم در نگاه اول چندان خوشایند به نظر نرسد و افرادی که کارکرد رسانه و ژورنالیسم را فراتر از تحریک، تهییج و تبلیغ نمیدانند، از ضرورت این کار پرسش کنند و طرح مباحث تخصصی در عرصهی عمومی را وهن به دانشگاه تلقی کنند. اگرچه این مسئله شاید به مذاق برخی طیفهای دانشگاهی خوش نیاید، ولی به هر حال، دانشگاهِ غرقشده در تصنع و بوروکراسی و دانشگاهیِ حریص به امتیاز مقاله و ارتقای رتبه بدون توجه به رسالت اصلی خود (یعنی تولید علم و نظریهپردازی برای حل مسائل جاری جامعهی خود)، اینک مستوجب توبیخ جامعه و ملزم به پاسخگویی است. (حساب اهل فضل و دانش و دانشگاهیانِ دغدغهمند و دودچراغخورده از دستهی مذکور جداست.)
حال که دانشگاه غرق در مشکلات خودساخته است، بار علوم انسانی کشور بر دوش رسانههای این حوزه و خاصه ژورنالهای علوم انسانی سنگینی میکند و اکنون رسانهها میتوانند از حد اینکه آینهای برای انعکاس رقیق آنچه در دانشگاه میگذرد، فراتر روند و در طرح مسئله، توزیع دانش و حل چالشها بر دانشگاه تقدم جویند. توجه داشته باشیم که در سالهای اخیر، این رسانههای علوم انسانی بودهاند که فعالتر از دانشگاه به طرح پرسشهای نو و به دور از کلیشههای رایج در دانشگاه در حوزهی علوم انسانی و اجتماعی، پرداختهاند.
3. اگر به تاریخ مطبوعات در سه دههی اخیر بنگریم، باید اذعان داشت که بیش از آنکه علوم انسانی و اجتماعی و مباحث منبعث از آن، از طریق دانشگاه بر جامعه اثرگذار باشد یا جامعه را وادار به واکنش کند، از طریق نشریاتی با زمینهی علوم انسانی، جامعه نسبت به موضوعات آگاه شده و یا واکنش نشان داده است. این نشریات علوم انسانی بودهاند که در این سه دهه، از قضا عموماً توسط دانشگاهیان، محل طرح بحثهای تازهی مبنایی و معرفتی قرار گرفتهاند. مروری بر کارنامهی مطبوعات در سه دههی گذشته و نامهایی چون «کیهان فرهنگی»، «آیین»، «کیان»، «کتاب نقد»، «نگاه نو»، «نقد و نظر»، «خردنامه»، «سوره»، «مهرنامه» و... در ذهن تداعی میکنند که هریک به فراخور زمان خود، سهمی در تولید فکر و شکلگیری حیات فکری جامعهی ایران پس از انقلاب داشتهاند.
4. این نوشته در پی آن نیست که با مرزبندی میان دانشگاه (دانشکدهها و پژوهشگاهها و مراکز علوم انسانی) و نشریات علوم انسانی، به اثبات کماهمیتی اولی و عمق نفوذ و تأثیر دومی بپردازد. هر دو اینها در نسبت با علوم انسانی و اجتماعی، دچار ضعفها و خلأهایی هستند (همانطور که در مورد دانشگاه اشاراتی شد و در مورد نشریات و ژورنالیسم نیز در ادامه اشاراتی میشود)؛ بلکه هدف، تعریف جایگاه این دو نسبت به هم در راستای عمل به وظایفشان در خصوص ارتقای علوم انسانی است. در یک حالت ایدهآل و در زمانی که همهچیز بر طبق روال باشد، این رسانه است که در طول دانشگاه قرار میگیرد و سطوحی از مباحث و نظریات طرحشده در دانشگاه را به عرصهی عمومی منتقل میکند. در این شرایط ایدهآل، اصحاب دانشگاه، هم برای عمل به رسالت دانشگاهی و هم برای طرح بحث در عرصهی رسانه، استراتژی دارند. حضور در رسانه نه تنها دون شأن یک دانشگاهی نیست، بلکه دقیقاً جزئی از وظایف آکادمیک او در عرصهی نظریهپردازی محسوب میگردد. (برای نمونه، نگاه کنید به سهم حضور برخی چهرههای دانشگاهی اروپایی بیشترشناختهشده در ایران، نظیر ژیژک، بوردیو، رانسیر، آگامبن، هابرماس، چامسکی و... در رسانههای عمومی و بالاخص مطبوعات)
5. تمام آنچه در بالا مطرح شد، نباید به معنای دفاع محض از طرح مباحث بنیادین علوم انسانی و اجتماعی در رسانه تلقی شود. رسانهها در کنار تمام ظرفیتهای خود، نظیر گسترهی مخاطب، نوآوری در طرح مسائل، نفوذ کلام و اثرگذاری و... در طرح موضوعات علوم انسانی و بهطور قطع در زمینهی مورد بحث، عاری از نقایص نیز نیستند. نگاه ایدئولوژیک به مسائل و سیطرهی بینش سیاسی در ارائهی تحلیل و طرح گزینشی مطالب تحت تأثیر هر دو این عوامل، از آسیبهای جدی فضای رسانهای کشور در پرداخت به مباحث علوم انسانی و اجتماعی محسوب میشوند. مضافاً اینکه آفت توهم همهچیزدانی اگر به رسانه راه یابد، آن را مبدل به اقیانوسی میکند با عمق یک وجب! آسیبی که طبیعتاً منجر به نقض نسبتی میشود که برای رسانه و دانشگاه در راستای ارتقای علوم انسانی در نظر داریم.
نکتهی حائز اهمیت دیگر در این زمینه آن است که لفظ «رسانه» در خصوص هرآنچه در باب اهمیت تنفس علوم انسانی در فضای رسانه گفته شد، صرفاً دلالت بر نوع خاصی از رسانه میکند. آنچه بیشتر از رسانه مدنظر این یادداشت بود، نشریاتی با رویکرد تخصصی به علوم انسانی و اجتماعی است؛ نشریاتی با مخاطبانی خاص و اهل تأمل و شاید پُرشمار که مستعد هضم و جزم یا نقد و تحلیل محتوای ارائهشده هستند.
از این رو، حساب این دست نشریاتِ منظور را باید با سایر رسانهها، که آنها هم ممکن است بهنحوی و بدون دغدغههای نظری و با نگاهی سطحی به مباحث علوم انسانی بپردازند، جدا ساخت.