به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی از جبار رحمانی، انسان شناس، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در مورد پیاده روی اربعین است که در ادامه می خوانید؛
نزدیک به یک دهه است که پیادهروی زیارت اربعین به یک رخداد بزرگ مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در عرصه بینالمللی خاورمیانه تبدیل شده است. در این ایام کشورهای شیعی، گروهها و اقلیتهای شیعه و بسیاری از مراکز رسانهای شیعی به گزارش آیین پیادهروی زیارت اربعین مشغول هستند و در این چندسال اخیر نیز بسیاری از نهادهای دانشگاهی و تحقیقاتی در ایران، بودجههای فراوانی را صرف پژوهش در حوزه اربعین کردهاند.
پژوهشگران بسیاری، زمان صرف کرده و به زیارت اربعین رفتهاند، نشستها و سمینارهای بسیاری برای بحث علمی در باب وجوه مختلف پیادهروی اربعین در ایران و گاه با همکاری برخی دانشگاههای عراقی برگزار شده است. در وهله اول به نظر میرسد یک جنبش علمی در کنار جنبش رسانهای و حتی پویاییهای متعدد و متنوع دستگاههای ایدئولوژیک به راه افتاده است. انتظار میرود به همان نسبتی که وزن و موقعیت پیادهروی اربعین در فضای مذهبی و رسانهای ورای چیستی محافل مذهبی شیعی، به امر کانونی و محوری تبدیل میشود، در فضای آکادمیک شیعیان نیز محور باشد.
اما نگاهی به منابع علمی فارسی و انگلیسی بیانگر وضعیت دیگری است. هنوز کتابهای تحلیلی از منظر علوم انسانی دانشگاهی در باب اربعین بسیار اندک هستند، اتفاقا اگر هم چیزی منتشر شده توسط عدهای پژوهشگر جوان که در سلسله مراتب دانشگاهی چندان موقعیت بالا و مشروعیت بالایی ندارند، انجام شده است. ضمن آنکه کارهای آنها هم معمولا جدی گرفته نمیشود. به همین دلیل تنها پژوهشهای سیستماتیک را میتوان در رسالههای جوانان دانشگاهی در مقطع کارشناسی ارشد دید.
اما آن سو، یک حرکت بزرگ نهادی هم به راه افتاده، قرارگاه ستاد اربعین دانشجویی در وزارت علوم با محوریت وزیر علوم، که در لابلای آن برخی از جوانان مذهبی میخواهند «کار علمی روی اربعین بکنند» و جالبتر آنکه برای این پژوهشگران فرعی حمایت و بودجهای هم نیست، این در حالی است که در سالهای اخیر بودجه بسیاری صرف اربعین شده است. به نظر میرسد این پرسش کلیدی را میتوان مطرح کرد که چرا در نظام آکادمی ایران، و حتی جهان (در زبان انگلیسی)، هنوز اربعین نه تنها جدی و محور نیست، بلکه آنقدر حاشیهای و فرعی است که به سختی میتوان سرنخی از آن پیدا کرد. این ماجرا وقتی پیچیدهتر میشود که میتوان تصور کرد بودجههای دولتی و حتی خصوصی بسیاری در نهادهای علمی و پژوهشی ایرانی صرف کارهایی شده که ذیل مقوله پژوهش علمی در باب پیادهروی زیارت اربعین تعریف شدهاند.
چرا شاهد غیاب سوژه پیادهروی اربعین در فضای علمی ایران و جهان هستیم؟ بهعنوان مثال در سایت Jstore تنها یک مقاله میتوان در باب زیارت اربعین پیدا کرد که یک دختر مسلمان به نام ام سلمه مجتبی حسین با عنوان «مطالعه پدیدارشناختی زیارت پیادهروی اربعین در عراق» انجام داده است. مولف در دانشگاه Heriot Waft در کمپ دبی امارات، هست. مقالهای که به دنبال تحلیل انگیزهها و تجارب زائران پیادهروی کربلا در عراق است. این مقاله در مجلهای مربوط به گردشگری منتشر شده است. در این میان گویی سهم پژوهشگران ایرانی که بودجههای زیادی صرف قدوم مبارکشان برای رفتن به کربلا شده، بیشتر قابل تامل است.
در هجوم انبوه دستگاههای تبلیغاتی، دانشگاهها نیز به شیوهای تبلیغی و مبلغانه، محققان را به پیادهروی اربعین فرستادهاند. آنها هم وقتی از سفر برگشتهاند، گزارشی نوشتهاند و احتمالا به مراجع دادهاند، احیاناً سخنرانی هم داشتهاند. نگاهی به گزارشهای موجود از نشستها (تنها منبع مهم درباب محتوای دین پژوهشیها و تحلیلهای متخصصان) در کنار اندک مقالات علمی و اندک پژوهشهای علمی منتشر شده به صورت کتاب، نشان میدهد الگوی پژوهش یک الگوی ساده بوده است: تاملات اولیه، رفتن به سفر و انجام مشاهدات میدانی، بازگشت و ارائه چند سخنرانی و گاه گزارش و کتابی کوچک.
همه اینها در فرصتی کوتاه و از سر فضای فراغتی پژوهش انجام میشود. نمیتوان مقالهای عمیقاً علمی یافت (جز آنها که توسط دانشجویان کارشناسی ارشد و از خلال رساله علمیشان در مقطع ارشد حاصل شده) که بخواهد در یک تحلیل جدی و عمیق و در مطالعهای مستند به بررسی منابع داخل و خارج و بررسی نمونههای مشابه و... به این موضوع بپردازد و بتواند سوژه اربعین را در مطالعات دینپژوهی، انسانشناسی، جامعهشناسی دین، گردشگری، علوم سیاسی و سایر شاخه های علوم انسانی به یک سوژه محوری و حتی موجب طرح یک نظریه و رویکرد و یا مفهوم جدید باشد. بهعبارت دیگر به جز مقالات جدی دانشجویی، از مقالات و پژوهشهایی که توسط استادان برجسته نوشته شود، هنوز اثری دیده نمیشود. به همین سبب این مقالات و منابع محدود دانشجویی هم همچنان از یکسو در حاشیهایترین منابع و مراجع علمی منتشر میشود و از سوی دیگر در نهایت به قالبزنی یک نظریه بر یک پدیده منتهی میشود که در حد دانشجویی قابل قبول است، اما درحدی نیست که بتوان سوژهای جدی و موثر در فضای علمی باشد و مبدائی برای تولد یک مفهوم، یک رویکرد یا حتی یک نظریه باشد.
این موضوع از یکسو به خاطر آنست که سوژه اربعین سوژه محوری محققان برجسته مطالعه دین، آیین، گردشگری و برای محققان بین المللی و جهانی نیست، البته برای محققان مهم ایرانی در علوم انسانی مدرن یا حتی علوم انسانی اسلامی و بومی هم اهمیت محوری ندارد. به همین سبب این دسته دوم محققان صرفا در جلساتی شفاهی به گفتارهایی ناشی از تاملات شفاهی در اینباره میپردازند.
از سوی دیگر آنچه که در فضای مهیج ارسال محققان و استادان برجسته دانشگاه به پیادهروی برای برجستهسازی وجوه علمی این پیادهروی اربعین در کنار وجوه مذهبی و عقیدتی و سیاسی آن، رخ میدهد، یک فرآیند ناقص از کار علمی است. فرآیندی که در سه مرحله خلاصه میشود 1ـ تاملات اولیه شخصی 2ـ سفر میدانی، 3- حضور در نشستها و سمینارها و سخنرانی برحسب همان تاملات اولیه و تاملات ثانویه ناشی از تجربه میدان. به همین دلیل اصولا فرآیند پژوهش علمی مستمر و متمرکز در باب سوژه پیادهروی اربعین آنقدر ناقص است که اندک تولیدات علمی هم به نوعی ابتر و ناقص هستند و توان نفوذ به هسته سخت پژوهشهای علمی و تبدیل شدن به یک قلمرو گفتمانی پژوهشی جدی را پیدا نمیکنند.
به نظر میرسد این نقد، برای بسیاری از همکاران دانشگاهی ناخوشایند باشد، اما مروری کوتاه بر مراجع و منابع علمی داخل و خارج بیانگر همین است. مساله نوعی بازشناسی الگوهای پژوهشی مدگونه و هیجانانگیز درماست که نه در فضایی آکادمیک، بلکه در فضایی پرهیجان و سیاسی شده متاثر از عملکرد حکومت ایران در ایام پیادهروی رخ میدهند. به گونهای که نهاد آموزش عالی نه به عنوان بازوی علمی و بررسیها و پژوهشهای آکادمیک در باب این پدیده، بلکه بهعنوان بازوی تبلیغی و ترویجی از طریق ستاد قرارگاه اربعین دانشجویی با محوریت وزیر علوم وارد میدان شده است. بهعبارت دیگر عموماً در منطق گفتمانی کلی، پژوهشگران هم به میدان دعوت میشوند تا آموزش عالی هم به خیل این میدان تبلیغات همه جانبه برای رواج بیشتر این آیین بزرگ بپیوندند. همانطور که نهاد صدا و سیما برای بزرگ کردن این پدیده، هنرمندان را رایگان میفرستاد، نهاد آموزش عالی نیز استادان را میفرستد.
به عبارت دیگر مطالعات علمی اربعین، بیش از همه معلول اقتصاد سیاسی و جریانهای ایدئولوژیک رسمی است تا یک جنبش خودانگیخته فردی توسط محققان آزاد. بهتر است تصور کنیم که از این به بعد حتی یک ریال هم صرف این پژوهشها نباید بشود، آن وقت میتوان گفت این گوی و این میدان، هرکه میخواهد وارد شود و میتوان نتیجه را دید. بهعبارت دیگر دستگاههای پژوهشی همانند صدا و سیما که هنرمندان را برای تبلیغات خودش جهت نمایش مشارکت صدا و سیما در این واقعه بزرگ میفرستد، وزارت علوم هم سرمایههای انسانیاش، یعنی استادان و محققان را میفرستد تا به نهادهای حاکمیتی، مردمی و مذهبی نشان بدهند ما هم به سهم خودمان مشارکت داریم. در چنین فضایی است که نمیتوان انتظار اثر خاص و موثری داشت، مگر همان تولیدات محققان جوان که اتفاقا سهمی از این بودجهها یا نصیبشان نشده یا اگر هم شده حداقلهای ضرورت سفر بوده است.
از سوی دیگر ضعف ژانر نوشتارهای علمی ما، به گونهای است که به سختی میتوان مقاله عمیق علوم انسانی و اجتماعی برای مجلات جهانی درباره اربعین نوشت، زیرا محققان علوم انسانی و اجتماعی که بر زبان انگلیسی مسلط باشند که ژانر نوشتار علمی جهانی را رعایت کنند و مهمتر از همه به موضوع پیادهروی اربعین مسلط باشند، تقریبا در ایران نزدیک به صفر است. در نتیجه اندک محصولات تولید شده هم به گوش آکادمیها و محققان بینالمللی نمیرسد. احتمالا به زودی شاهد گرایشی برای نمایش بینالمللی اربعین و برگزاری کنفرانسهای بینالمللی با بودجههای بزرگ خواهیم بود، که در نهایت انتظار نتایج علمی بزرگ از این گرایش، انتظاری نزدیک به محال است، زیرا دورهمیای بینالمللی بی انتشار اثر خاص و بی ثمر خواهند بود.
البته موقعیت ضعیف آکادمیای کشورهای شیعهنشین نیز به این غیاب سوژه اربعین دامن میزند و گویی این نظم بینالمللی محققان و مراکز تحقیقات و حاشیهای بودگی شیعیان پژوهشگر و حاشیهای بودن نهادهای دانشگاهی کشورهای شیعی نیز زمینه و تقویت کننده این جریان غیاب سوژه پیادهروی اربعین ضدعرصه جهانی شده است. به هرحال نمیتوان این غیاب را صرفاً ناشی از دستکاری استکبار یا نظام سلطه دانست، بلکه بیش از همه ناشی از ضعف ساختارهای علمی و کنشگران علمی برای طرح یک موضوع مهم در سطح جهانی و مراکز اصلی علمی است. البته باید چشمانتظار محققان شیعی در کشورهای محوری و دانشگاههای برتر دنیا بود که شاید آنها این موضوع اربعین را به سوژهای جدی تبدیل کنند، در غیر اینصورت، به نظر میرسد حسب وضع موجود فرآیندهای علمی دینپژوهی در ایران، بعید است نیروهای محققان داخلی بتواند چنین پیامدی داشته باشد.
همین ویژگی در باب مطالعات آیینهای عزاداری محرم هم هست. عمده منابع توسط محققان غربی است، هنوز نمیتوان محقق شیعیای را یافت که در این حوزه مطالعاتی، رفرنس اصلی باشد و عمده منابع به کارهای چلکوفسکی، فیشر، هاگلند، پینائولت، کوئل و ... ارجاع دارند و کمتر محقق شیعی هست که منبع یا محوری برای این مطالعات باشد (محققان محدودی از جمله محمود ایوب که صرفاً رساله دکتریشان در اینباره بود و بعد هم رها کردند یا محققی با تبار اسلامی و نزدیک به فرهنگ شیعی مثل اکبر احمد که نوشته هایی پراکنده در اینباره دارد).
البته در حوزه مطالعات عزاداری محرم حضور نسل جدیدی از محققان ایرانی در آکادمیهای غربی، منجر به اثرگذاری شده است، اما هنوز هیچ محقق داخلی نتوانسته، این اثرگذاری بینالمللی را داشته باشد. دلایل متعددی از جمله ضعف زبان، عدم وجود حمایتهای لازم برای تولید یک مقاله در سطح جهانی، حتی عدم وجود تسهیلات برای این محققان جهت حضور در مجامع علمی و گاه نادیدهانگاری سیستماتیک محافل غربی حوزه مطالعات شیعی نسبت به محققان بومی شیعه هم مزید برعلت است. بههرحال به نظر میرسد دولتهای شیعی که بورسهای فراوانی به دانشگاهیان وفادار به خودشان دادهاند، نتوانستهاند تشیع را به موضوع مهم و محوری در دانشگاههای جهانی بدل کنند، شاید در سیاست بورسیههای دولتی هم باید تجدیدنظر کرد. این موضوع نیازمند تحلیل بیشتر و مجزایی است که در یادداشتی دیگر بدان خواهم پرداخت. آنچه که ضرورت دارد نوعی بازاندیشی انتقادی به منطق پژوهشهای دینی در ایران و افت و خیز مدگونه و سیاستزده آنست. در این میان هم مد پژوهشهای علمی و محافل و نشستها و برنامههایی متعدد با کارشناسان حول پیادهروی زیارت اربعین این روزها رواج زیادی دارد.