به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایکنا؛ در ابتدای این همایش آیتالله سیدمصطفی محققداماد به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: سخنم را با ذکر یک خاطره آموزنده از علامه طباطبایی آغاز میکنم و از این طریق وارد بحث اصلی خود میشوم. در سال ۵۵ یا ۵۶ استادم، شهید مطهری فرمودند: علامه طباطبایی مایلاند تا زمانی که حیات دارند کتاب بدایةالحکمة و نهایةالحکمة تدریس شود و اگر ابهامی وجود دارد، تا زمانی که در قید حیات هستند آن ابهام را رفع کنند. به همین خاطر بنده این کتاب را درس میدادم و به دلیل قرابت مکانی منزلمان در شهر قم با منزل علامه طباطبایی، گاهی برای توضیحخواهی و بیان سؤالات خود به محضر ایشان شرفیاب میشدم.
وی افزود: یک روز که خدمت ایشان رسیدم گفتم که اجازه دارم یک سؤال خارج از موضوع کتاب مطرح کنم. ایشان گفتند که سؤالت را بپرس. گفتم که حضرت استاد، اگر با این تجربهای که اکنون در اختیار دارید، خداوند دو مرتبه شما را به روزهای آغازین زندگیتان برمیگرداند چه راهی را انتخاب میکردید و در چه رشتهای تحصیل میفرمودید؟ یعنی اگر بر فرض محال، خداوند دو مرتبه شما را جواب میکرد و میخواستید راهی را انتخاب کنید چه مسیری را انتخاب میکردید؟ دقیقاً در خاطر دارم که ایشان دستی به صورت کشیدند و با لبخند گفتند که همین راهی را که رفتهام، این بار با درایت انتخاب میکنم.
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: این خاطره را مقدمه ورود به بحثم قرار میدهم. البته امروز در این جلسه تماماً اساتید علوم انسانی حضور دارند ولی اگر در حضور اساتید رشتههای دیگر نیز سخن میگفتم، باکی نداشتم این مطلب را عرض کنم که براساس تجربه ناقص طلبگی من، پیچیدهترین دانش در میان دانشهای تجربی و انسانی، دانش الهیات است؛ هم از نظر پیچیدگی و هم از نظر توسعه و وسعت. در یکی از مقالاتم به دلیل این موضوع اشاره کردهام. شاهدم در این قضیه، یک مقایسه تاریخی است.
وی در ادامه گفت: اگر شما دانش طبیعیات و فیزیک را از زمان ارسطو تا امروز مقایسه کنید، درمییابید که چقدر پیشرفت و تحول پیدا کرده است. اساساً بشر نمیتواند شتاب تکنولوژی را تصور کند. در مقابل، اگر رشته الهیات را از زمان ارسطو تا عصر حاضر بررسی کنید، میبینید که هنوز همان مسایلی که ارسطو مطرح کرده بوده است عیناً مطرح است. مگر مسئله جبر و اختیار هنوز مطرح نیست؟ مگر مسئله «از کجا آمدهام» هنوز مطرح نیست؟ مگر مسئله «به کجا میروم» هنوز مطرح نیست؟ در کدام مرکز علمی این مسایل را تمامشده تلقی میکنند؟ پس همان مسایل، امروز هم عیناً مطرح است.
محققداماد در ادامه اظهار کرد: جا دارد با کمال صراحت این نکته را عرض کنم با اینکه هنوز در رشته الهیات همان مسایل گذشته عینا مطرح است اما نمیتوان این واقعیت را انکار کرد که در مقاطع مختلف تاریخی مسایل جدیدی در دانش الهیات مطرح شده است که قبلاً مطرح نبوده است. البته ادعا نمیکنم که این مسایل حل شده است اما واقع قضیه این است که در مقاطع مختلف، مسایل جدیدی توسط متفکران بزرگ مطرح شده است.
وی با اشاره به ورود مسایل جدید از یونان بیان کرد: اگر بخواهیم دانش الهیات در اسلام را مورد توجه قرار دهیم درمییابیم پس از نهضت ترجمه، مسایل جدیدی به وجود آمد که گرچه ریشه آنها در یونان بود ولی نحوه مطرح کردنشان جدید بود. نمیتوان منکر این واقعیت شد که در قرون طلایی اسلامی یعنی قرن ۴ و ۵ حرفهای معاندین توانست دانش الهیات را متحول کند و تکانههایی در آن به وجود بیاورد. شبهاتی که زکریای رازی مطرح کرد توانست در الهیات یک تنش ایجاد کند. اگر ناخنزدنها و خوردهگیریهای فخر رازی نبود، سفره گسترده میراث خواجه طوسی در دانش الهیات گسترده نمیشد. این افراد هر کدام یک هنگامه در تاریخ هستند.
استاد دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه یک روز علوم تجربی و مسایل برآمده از آن در مقابل دانش الهیات میایستاد، گفت: پیش از آن، مسایل دانش فلسفه با دانش الهیات تقابل میکرد و در عصر حاضر هم مسایل جدیدی برای الهیات مطرح است که نه زاییده علم است و نه برآمده از فلسفه. مسایلی که امروز در دانش الهیات مطرح است، ناشی از نگاه جدید به انسان است. امروزه دوران حقمداری انسان آغاز شده است و بشر دیگر تکلیفمدار نیست. امروز بشر خود را دارای حق میداند. دانش الهیات موظف است به این مباحث بپردازد.
وی با بیان اینکه علامه طباطبایی یکی از هنگامههای دانش الهیات بود، تصریح کرد: ایشان گاهی با نیش قلم و گاهی با یک نیمخط با آن سبک متننویسی و مشکلنویسی خودشان نکات ارزشمندانی را بیان میکردند که تنها افراد اهل فن میتوانند آن را دریابند و توسعه دهند.
محققداماد تأکید کرد: استدعا دارم دو جای تفسیر المیزان را ببینید؛ نخست ذیل آیه «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ؛ در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است» (العمران/۱۹) و دیگری ذیل آیه «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا؛ از [احکام] دین آنچه را که به نوح در باره آن سفارش کرد برای شما تشریع کرد» (شوری/۱۳). بر مبنای مباحث ایشان ذیل این دو آیه میتوان نگاه علامه به واقعیت، حقیقت و اینکه هر کسی حق دارد حقیقت را درک کند، دریافت. شاید اولین مرتبه باشد که این مسایل از سوی یکی از بزرگان الهیاتی مطرح میشود. ببینید نظریه استاد ما چقدر جالب است و ایشان چه نگاهی به ادیان مختلف دارد.
وی تصریح کرد: ایشان نظریه جالبی در این زمینه دارند که اکنون وقت ندارم آن را باز کنم. البته هرکسی نمیتواند نظرات ایشان را تشریح کند. شکر نعمتی که علامه طباطبایی از حضور شهید مطهری در جلسات درس خود داشتند، به همین خاطر بود. کسی که سخنان علامه را میفهمید و بیان میکرد، شهید مطهری بود. علامه طباطبایی دشوارنویس و دشوارگو بود. یک زمانی خدمت ایشان کتاب اسفار میخوانیدم. یادم هست در آن جلسات، علامه به گوشه مسجد نگاه میکرد و همینطور سخن میگفت. اگر کسی با کلام ایشان انس نداشت، نمیفهمید که علامه چه میگوید.
محققداماد اظهار کرد: یکی از مسایلی که در خصوص شخصیت علامه طباطبایی برایم مطرح بود، توجه ایشان به کلیه ادیان بود. در جلسات هانری کربن و علامه طباطبایی، سیدحسین نصر موظف بود متون انگلیسی کتابهای مقدس را ترجمه کند و در جلسه بخواند. داریوش شایگان هم مأمور بود متون مقدس را از زبان فرانسه ترجمه کند. در آن زمان، توجه یک استاد حوزه علمیه به کتب مقدس سایر ادیان خیلی آموزنده بود.
وی سخنان خود را با ذکر خاطرهای از علامه طباطبایی پایان داد: در زمانی که در قم بودم، در یک عصر جمعه در فصل زمستان که هوا خیلی سرد بود و باد سوزانی میوزید از منزل خارج شدم. در آن هنگام دیدم علامه طباطبایی هم از منزل خارج شد و با هم مواجه شدیم. بنده دیدم فرصت مغتنمی است که سؤالاتی را خدمت ایشان عرض کنم و با ایشان همراه شوم. بعد از طرح سؤالات، با هم رهسپار شدیم تا اینکه به قبرستان حاج شیخ رسیدیم. ایشان سر قبر همسرشان نشستند و فاتحه خواندند. سپس آیاتی را از حفظ خواندند. بنده سوال کردم: آقا، هوا سرد است و شما هم کسالت دارید، چرا هر هفته این کار را انجام میدهید؟ ایشان با لهجه آذری خود یک عبارت فرمودند: «انس است دیگر».
در ادامه نشست حجتالاسلام خسروپناه به بیان سخن پرداخت و گفت: علامه طباطبایی مؤسس فلسفه نوصدرایی بود؛ چراکه اصول حکمت متعالیه را قبول داشت، اما علاوه بر نوآوری در تبیین این اصول، یک کار مهم دیگر کرد که بدان جهت معتقدیم ایشان مؤسس فلسفه نوصدرایی است. کار مهم ایشان این بود که از نظام فلسفی برای تأسیس فلسفههای مضاف استفاده کرد.
وی در ادامه به روششناسی فلسفی و الهیاتی علامه اشاره کرد و گفت: علامه طباطبایی معتقد بود الهیات، فلسفه و عرفان هر کدام روش اختصاصی خود را دارند. ایشان در فلسفه، استناد به آیات و روایات را قبول نداشت و روش ایشان کاملاً عقلی و استدلالی بود. از نظر ایشان معرفت بر ایمان مقدم است و بدین جهت ما روش فلسفی ایشان را بر روش الهیاتیشان مقدم میداریم.
خسروپناه در ادامه اظهار کرد: گام اول علامه طباطبایی در روش فلسفی تقسیم علم به علم حضوری و علم حصولی است؛ مثلاً علم معلول به علت یا علم علت به معلول را حضوری میداند. در کنار علم حضوری به علم حصولی هم معتقد بود. گام دوم ایشان معتبر شمردن ابزار حس و عقل در علم حصولی است. ایشان در تقابل با تجربهگرایان و عقلگرایان عقلی، هر دو ابزار را معتبر میداند. سومین گام ایشان این است که ابزار عقل را برای درک بدیهیات به کار میگیرد.
رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه ادامه داد: ایشان در چهارمین گام، با کمک عقل بدیهیات اولی و ثانوی را تقسیم میکند. این بدیهیات در حوزه تصدیقات است. در حوزه تصورات، علامه از حس شروع میکند اما در حوزه تصدیقات، بدیهی اولی عقلی را بر گزارههای حسی مقدم میدارد. در گام پنجم هم وارد قالب قیاس میشود. این روش، روش فلسفی محض است. علامه با این روش از آغاز بدایةالحکمة تا پایان بدایةالحکمة و از آغاز نهایةالحکة تا پایان نهایةالحکمة به حل مسایل پرداخته است. بدین جهت اگر کتاب بدایة و نهایة را به یک ملحد بدهیم میتواند استدلالات این کتاب را بپذیرد.