شناسهٔ خبر: 57302 - سرویس دیگر رسانه ها

چگونه سینمای ابرقهرمانی برای مشروعیت سیستم ارزش افزوده سیاسی می‌سازد؟

مهدی سبز می‌گوید: سینمای ابرقهرمانی تنها وجهی‌ست که اسطوره و هنر را در خود دارد؛ یعنی این ژانر یک هنر اسطوره‌ای را خلق می‌کند که بتواند ارزش افزوده سیاسی از آن کسب و ذخیره کند و زمانی که سیستم موجود در جایگاه مشروع قرار ندارد از آن ارزش افزوده سیاسی خرج کند و امنیت و آرامش را بازگرداند.

چگونه سینمای ابرقهرمانی برای مشروعیت سیستم ارزش افزوده سیاسی می‌سازد؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «بت‌من»، «سوپرمن»، «مرد عنکبوتی»، «کاپیتان آمریکا» و چندین و چند ابرقهرمان یا سوپر هیرو که در این سال‌ها توسط سینمای هالیوود به دنیا معرفی شده‌اند، از نگاه «مهدی سبز» نویسنده کتاب «ایدئولوژی، اتوپیا و سینما» که به تازگی از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شده، اسطوره‌سازی‌هایی هستند که در زمان بحران و از بین رفتن مرز میان ایدئولوژی و اتوپیا ادقام به کسب افزونه سیاسی برای سیستم و نظم موجود می‌کنند. 

او در کتاب خود که در اصل پایان‌نامه مولف در مقطع کارشناسی‌ارشد است، درباره سینمای قهرمانی هالیوود پس از یازده سپتامبر می‌گوید: «پس از واقعه یازده سپتامبر؛ سینمای قهرمانی هالیوود در راستای حفظ وضعیت موجود، تلاشی پیگیر داشته است. این سینما با تولید فیلم‌هایی چون بت‌من،‌ سوپرمن و نظایر آن‌ها ضمن به تصویر کشیدن ابرقهرمان‌هایی که جنبه تخیل اتوپیایی دارند برای حفظ ایدئولوژی‌ای کوشش کرد که پس از این واقعه به شدت شکننده و آسیب‌پذیر شده بود و باید بازتولید و محافظت می‌شد.»

در شرایط بحرانی اتوپیا باعث تولید ایدئولوژی می‌شود

مهدی سبز در گفت‌وگو با ایبنا و در توضیح بیشتر ارتباطی که میان ایدئولوژی و اتوپیا در اثر خود متصور شده بیان می‌کند: «من این نظریه را از پل ریکور فیلسوف فرانسوی گرفته‌ام. او معتقد است که ما انواع مختلفی از تخیل را داریم و معتقد است ایدئولوژی و اتوپیا دو کارکرد متفاوت تخیل هستند. یعنی ابتدا ما در خیال چنین مقولاتی را متصور می‌شویم و سپس در مرحله عمل وارد دنیای واقعی می‌کنیم. بنابراین ایدئولوژی و اتوپیا اولین شباهت و نقطه اشتراکی که دارند این است که هر دو انواع مختلف تخیل هستند. نکته بعد هم اینکه ایدئولوژی و اتوپیا علی‌رغم این اشتراک دو اختلاف عمده و اساسی با یکدیگر دارند؛ یکی اینکه ایدئولوژی به وضع موجود کمک می‌کند و حافظ نظم موجود است. نقطه مقابل چنین مفهومی اتوپیاست که در معنای ریکوری خودش هر فرارفتنی از وضعیت موجود و دگربودگی امر اجتماعی‌ست که دقیقا نقطه مقابل ایدئولوژی خواهد بود. از همین رو ما مجبوریم دو مفهوم ایدئولوژی و اتوپیا را با هم درنظر بگیریم و بررسی کنیم چون با وجود نقطه اشتراک در امر تخیل یک تضاد اساسی هم با یکدیگر دارند که همدیگر را تکمیل می‌کنند.

او تاکید می‌کند: «در کنار این‌ها ریکور یک بحث دیگری دارد که البته آن را از کارل مانهایم وام گرفته و تاکید می‌کند در شرایط عادی کارکردهای متضاد ایدئولوژی و اتوپیا وجود دارد و این‌ها در مقابل هم قرار دارند ولی در شرایط بحرانی اتوپیا خود به خود باعث تولید ایدئولوژی می‌شود. یعنی در شرایط بحران هرگونه فرآیند اتوپیایی به حفظ وضعیت موجود کمک می‌کند. برای همین هم برای نقد سینما و به خصوص پس از شرایط بحرانی ۱۱ سپتامبر هم از ایدئولوژی و هم از اتوپیا در کنار هم استفاده کنند.»

اسطوره‌سازی در سینمای هالیوود خلاء تاریخی یا برنامه‌ریزی برای کسب افزونه سیاسی؟

ابرقهرمان‌های سینمای هالیوود همگی کارکرد اسطوره‌ای دارند و اینجاست که این پرسش به وجود می‌آید آیا جدا از نقشی اسطوره‌ها احتمالا در زمان بحران سیستم و برای حفظ نظم آن بازی می‌کنند؛ این حجم از اسطوره‌سازی در بزرگترین صنعت سینمای جهان به دلیل نداشتن اسطوره‌های باستانی در تاریخ آمریکاست؟

پاسخ مولف کتاب «ایدئولوژی، اتوپیا و سینما» به این پرسش این است که هردوی این دلایل در توجه بیش از حد هالیود به امر اسطوره نقش دارند. او متذکر می‌شود: «وقتی که شما از منظر تاریخی نماد و سمبلی ندارید که بتوانید به آن تکیه کنید؛ مجبور به خلق نمونه مشابه هستید. این یک طرف چرایی اسطوره‌سازی در هالیود است و وجه دیگر قضیه اگر از منظر سیاسی به ماجرا نگاه کنیم مهمتر هم هست همین کارکرد سیاسی اسطوره‌هاست. در نظریه ریکور در شرایط بحرانی کارکردهای ایدئولوژی به صورت سر به سر به مشروعیت‌سازی کمک می‌کند. به عنوان مثال وقتی جامعه در شرایط عادی و طبیعی‌ست می‌توانید با خدمات اجتماعی بهتر و صندوق‌های رای کارکردهای نمادین و مشروعیت‌سازی سیستم موجود را تقویت کنید. منتها زمانی که در شرایط بحرانی به سر می‌برید این شرایط به شما اجازه نمی‌دهد که از کارکردهای فرآیند سر به سر بهره ببرید. مثلا در شرایط بحرانی دیگر شما نمی‌توانید از صندوق رای استفاده کنید یا با ارائه خدمات اجتماعی بهتر به شهروندان امنیت و آرامش خاطر را برگرداند.»

به اعتقاد مهدی سبز، از نگاه این فیلسوف در چنین شرایطی شما باید از اسطوره و هنر استفاده کنید و خودش دقیقا این اصطلاح را به کار می‌برد: «ارزش افزوده سیاسی». یعنی شما حتما باید ارزش افزوده‌ای در سیاست‌تان وجود داشته باشد که در شرایط بحرانی بتوانید آن را خرج کنید و ریکور می‌گوید هنر و اسطوره می‌توانند این ارزش افزوده سیاسی را در شرایط بحران برای سیستم‌ها ایجاد کنند.

او در پاسخ به این سوال که برای چه در کتاب به سوپرمن و بت‌من پرداخته عنوان می‌کند: «سینمای ابرقهرمانی تنها وجهی‌ست که اسطوره و هنر را در خود دارد. یعنی این ژانر یک هنر اسطوره‌ای را خلق می‌کند که بتواند یک ارزش افزوده سیاسی از آن کسب و ذخیره کنند و زمانی که سیستم موجود در جایگاه مشوع قرار ندارد از آن ارزش افزوده سیاسی خرج کند و امنیت و آرامش را بازگرداند.»

مجبوریم سینمای ابرقهرمانی را به مثابه هنر درنظر بگیریم

با تمام این صحبت‌ها توجه به این نکته هم ضرروری‌ست که بسیاری از فیلم‌های ابرقهرمانی تنها ملغمه‌ای از جلوه‌های ویژه و جنبه‌های اکشن هستند و پیچیدگی‌های مضمون و محتوای آنچنانی ندارند که بتوان از منظر هنر به آن‌ها نگاه کرد و جایگاهی برایشان متصور بود.

هرچند این نویسنده هر فیلمی را در چهارچوب آثار هنری قابل بررسی می‌داند و در توضیح دلایل خود تاکید می‌کند: «من خود به خود هر فیلمی را یک اثر هنری می‌بینم؛ فارغ از اینکه آن فیلم جلوه‌های ویژه داشته باشد یا مفاهیم عمیق فلسفی را در خود جای داده باشد. هرگونه خلق اثری در سینما و ادبیات و هنرهای تجسمی و ... را می‌توان به عنوان اثر هنری مورد نقد و واکاوی قرار داد. البته راه دیگری هم وجود ندارد و برای نقد چنین آثاری مجبوریم آن‌ها را به مثابه هنر در نظر بگیریم. مضاف بر اینکه جلوه‌های ویژه هم که اشاره کردید پر از مفاهیم هنری هستند و هزینه‌های هنگفت و سنگینی هم برای تولید چنین آثاری می‌شود. من فارغ از ارزش‌گذاری هنری به تمام فیلم‌هایی که بر پرده سینما نمایش داده می‌شود از منظر سیاسی به عنوان اثر هنری نگاه می‌کنم. به چه دلیل فیلم‌های ابرقهرمانی مهم هستند و اگر ۱۰۰ فیلم پرفروش تاریخ سینمای جهان را بررسی کنیم اکثرا از همین ژانر هستند. وقتی هم که شما گیشه و پول را در دست دارید و بیننده زیادی دارید می‌توانید مفاهیم سیاسی بسیار زیادی به این تعداد بالای تماشاگر تزریق و تلقین کنید.»

کسب افزونه سیاسی توسط سینما؛ حتی با فیلم‌های منتقدانه

بر اساس آنچه که مهدی سبز به درستی به آن اشاره کرده، باید مباحثی مانند انحصار سرمایه در صنعت سینمای هالیوود و این نکته که در چنین شیوه نگاهی به امر هنری که هرچه بیشتر می‌فروشد؛ دست بالاتر را خواهد داشت و بازار را قبضه خواهد کرد، هم مد نظر داشته باشیم. اینجاست که شاید با پرسشی بزرگتر روبرو شویم و آن هم اینکه اگر سینمایی مثل سینمای هالیوود قرار است برای سیستم و نظم موجود آمریکا و جهان افزونه سیاسی و ثبات به دنبال داشته باشد؛ فیلم‌های به ظاهر منتقدانه به سیاست‌های آمریکا با چه رویکرد و هدفی ساخته می‌شوند؟ و چگونه نهایتا همین فیلم‌هایی که آمریکا و سیاست‌هایش را زیر ضرب انتقاد بعضا تند می‌گیرند منجر به کسب افزونه سیاسی برای سیاست‌مدران و سیاست‌گذاران همان سیاست‌ها می‌شوند؟ 

مهدی سبز برای پاسخ دادن به این پرسش به نظریه فرانک پارکین در دسته‌بندی تماشاگران و مخاطبان سینما اشاره می‌کند و اینگونه توضیح می‌دهد: «نظریه‌ای وجود دارد به نام «نظریه فرانک پارکین» که سه جایگاه متفاوت برای بیننده فیلم تعریف می‌کند. اول جایگاه مسلط یا هژمونی‌دار که بیننده‌هایی را مد نظر دارد که تمام آنچه فیلم‌ساز قرار است به مخاطب منتقل کند را دریافت می‌کنند و هژمونی مستتر در فیلم کاملا بر آن‌ها اعمال می‌شود. جایگاه دوم رمزگان جرح و تعدیل شده است که فرانک پارکین آن را جایگاه اکثریت می‌داند؛ یعنی بیننده ۱۰۰ درصد آنچه فیلم‌ساز می‌خواهد به او القا کند را نمی‌پذیرد و یک قسمت از پیام سیاسی اثر را قبول می‌کند و یک قسمت دیگر را نه. جایگاه سوم هم رمزگان تقابل‌جو نام دارد یعنی هر فیلمی را می‌بیند به صورت مقابل یا بدیلش برداشت می‌کند. برای همین شما نمی‌توانید در سینما تنها روی بیننده‌ای حساب کنید که مسلط یا هژمونی‌دار است و نمی‌توانید مطمئن باشید که شما هرچه به بیننده می‌گویید تمام و کمال از طرف او پذیرفته شود. 

به گفته او، پس تنها راهی که باقی می‌ماند این است که انواع مختلف و انبوهی از فیلم‌ها را بسازید که هر سه جایگاه بینندگان را در نظر بگیرد. اگر بتوانید فیلمی بسازید که همزمان هر سه این جایگاه‌ها را در نظر بگیرد از فرانک فرانک پارکین شما موفق شده‌اید تمام بینندگان با هرگونه تفکری را جذب و از نظر اقتصادی و سیاسی آن‌ها را متعلق به خودتان کنید. اینجاست که ممکن است مجبور شوید حتی فیلمی بسازید که در نقد سیستم باشد. زمانی که چنین فیلمی می‌سازید شما جایگاه بیننده‌ای را اشغال می‌کنید که رمزگان تقابل‌جو دارد یعنی بیننده‌ای که به سیستم اعتقادی ندارد و سینما هم به او فیلمی نشان می‌دهد تا بگوید ما هم به سیستم اعتقاد ندارم و در کنار تو هستیم. پس هر فیلمی که ساخته می‌شود مخاطب خودش را جذب می‌کند و از سیاسی و اقتصادی اثر خودش را می‌گذارد. 

کمیک‌بوک‌ها و ابرقهرمان‌های هالیوودی

جالب اینجاست اسطوره و اتوپیایی که مهدی سبز در کتابش از آن‌ حرف می‌زند و در هالیوود در قامت ابرقهرمان‌ها خودش را نشان می‌دهد؛ به نوعی از کمیک بوک‌ها بیرون کشیده شده‌اند و حالا کارکرد متفاوتی در سینما از خود نشان می‌دهند. واقعا این تفاوت کارکرد ابرقهرمان‌ها در سینما نسبت به کمیک ‌بوک‌ها ناشی از بحث اقتصادی این صنعت است یا میزان هژمونی‌ست که سینما به عنوان یک ابزار رقم می‌زند؟

نویسنده کتاب «ایدئولوژی، اتوپیا و سینما»درباره چرایی این تفاوت در کارکرد ابرقهرمان‌های کمیک‌ بوک‌ها در سینمایی مثل سینمای هالیوود اینگونه توضیح می‌دهد: «پدر همه فیلم‌های ابرقهرمانی کمیک‌بوک‌ها هستند و بسیاری از فیلم‌نامه‌نویس‌های اولیه این فیلم‌ها نویسنده کمیک‌بوک‌ها بودند که یکی‌شان هم همین اواخر فوت کرد؛ «استن لی» که اسطوره سوپرمن را او بنیان‌ گذاشت. اما چرا تاثیر فیلم از کمیک‌بوک بسیاز بیشتر است؟ به این دلیل که هزینه تولید یک کمیک‌بوک خیلی زیاد است و برای انتشارش در جهان باید آن را ترجمه کنید و در تیراژ بالا چاپش کنید و تازه منتظر بمانید که آیا فروش می‌رود یا خیر. منتها تاثیر سیاسی که سینما می‌گذارد اینگونه است که شما امروز فیلم را می‌سازید و بیست‌وچهار ساعت بعد در تمام دنیا می‌توانند آن را دانلود کنند و به راحتی به زبانی برایش زیرنویس آماده می‌شود. پس اگر می‌خواهید تاثیرات سیاسی بگذارید مجبورید از تکنولوژی‌ای استفاده کنید که فراگیرتر باشد.»

او البته از نقش تاثیر زمان مورد نیاز برای واکنش به فیلم و کتاب هم غافل نیست و یادآور می‌شود: «مسئله دیگر تفاوتی‌ست که میان کمیک‌بوک‌ها و فیلم وجود دارد. کمیک‌بوک‌ها از نظر سیاسی محدودتر بودند؟ چرا؟ چون واکنش‌های آن‌ها انفعالی‌تر بود. یعنی باید واقعه یا واکنشی رخ می‌داد؛ نویسنده کتابی می‌نوشت و چاپ و توزیع می‌شد. در نتیجه بین واکنش و عرضه کمیک‌بوک دست‌کم چند ماه تا یک سال فاصله می‌افتاد. منتها با سینما این فاصله زمانی کم شده و زمانی که بحرانی مشاهد می‌شود بلافاصله یک ماه یا دو ماه بعد می‌توانید فیلمی در همان رابطه نمایش دهید. برای همین هم جامعه‌ای که هنوز تحت تاثیر شرایط بحرانی قرار دارد با دیدن فیلم بهتر واکنش نشان می‌دهد تا خواندن کتابی که در بازه زمانی دورتری از بحران در اختیارش قرار گرفته است.»
 


درباره کتاب «ایدئولوژی، اتوپیا و سینما»
 کتاب در چهار فصل «از ایدئولوژی تا اتوپیا»، «مضمون سیاسی سینما و زبان هنری سیاست»، «واکاوی لایه‌های سیاسی سینمای هالیوود قبل و بعد از ۱۱ سپتامبر» و «بتمن از فانتزی تا رئالیسم» ضمن بررسی فیلم‌هایی مثل ترمیناتور، بورن و چندگانه بت‌من و ... از چگونگی بازنمایی ایدئولوژی و قدرت در چنین سینمایی صحبت می‌کند و اینکه چگونه کمک می‌کنند تا جامعه از حکمرانی مردمی به طرف تحرک محافظت‌شده سوق داده شود و یک سرمایه‌داری خوب را در مقابل رمانتیسیسم رادیکال تعریف کنند.

کتاب «ایدئولوژی، اتوپیا و سینما» با زیرعنوان سینمای قهرمانی هالیوود پس از ۱۱ سپتامبر نوشته مهدی سبز در ۲۵۴ صفحه و به قیمت ۱۸۰۰۰ تومان توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شده است.