به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حامد صفاریان دانشجوی فلسفه دانشگاه هاگن آلمان یادداشتی با عنوان فلسفه های پاپ به آسیبهای ساده سازی مفاهیم فلسفی و اندیشه های فیلسوفان پرداخته است:
تنها توجیهی که برای سادهسازی فلسفه متصور است، اهداف آموزشی است. سادهسازی در همۀ علوم و فنون ابزاری است در خدمت پرورش و آموزش، که مولفۀ اصلیِ موثر در آن همانا زمان است، و بنابراین، فرایندی گامبهگام میطلبد. به این ترتیب، به هر ارائۀ سادهسازیشدۀ دیگری از فلسفه در بستری بهجز پرورش و آموزش میتوان و باید به چشم احتیاط نگریست.
فلسفهورزی، در معنای اخص آن، چونان همۀ علوم و فنون پیچیدۀ دیگر، فعالیتی است بسیار دشوار، و همانگونه که صورت سادهسازیشده و خلاصهشدۀ نظریههای هر علم دیگری در بستری غیر آموزشی، به واقع صورت و سایهای از آن علم بیش نیست، در فلسفه نیز نمیتوان نظریات یک فیلسوف یا یک سنت فلسفی را به شکلی سادهسازیشده، اما در لباس اصل، برگزار کرد.
این فلسفههای سادهسازیشده یا همان خلاصهفلسفهها معمولاً ابزاری هستند در دست ستارگانِ صحنهای که میتوان آن را بر قیاس موسیقی پاپ، فلسفۀ پاپ خواند. تمرکز اصلی ستارگان فلسفۀ پاپ نه بر خودِ فعالیت فلسفهورزی، بلکه بیشتر بر ارائۀ نمایشی جذاب از فلسفه است همراه با تصویر پرتکرار این ستارگان بر در و دیوار، و البته با حضور پرتعداد مخاطبانی پرشور.
سویۀ شفاهیِ ستارگان فلسفههای پاپ عموماً بر سویۀ کتبی ایشان میچربد و اینان فلسفهورزی شفاهی را، مانند ارائۀ درسگفتار یا سخنرانیهای تکین را، بر تألیفات کتبی ترجیح میدهند و علاقۀ زیادی نیز به جذب حداکثری مخاطب دارند و حضور پررنگ و مداوم در عرصه برایشان اهمیتی حیاتی دارد. به همین دلیل اینان عموماً بسیار پرکارند و ریزریز، اما پرشمار و مداوم و خستگیناپذیر، مشغول تولید هستند و از هر فرصتی که بهنحوی به تولید محصولی همراه نام ایشان ختم شود استقبال میکنند و از آنجایی که نفس تولید بواقع برای ایشان وسیلهای است در خدمت نمایشی که بدان مشغولند، برایشان چندان مهم نیست که چه چیزی و با چه کیفیتی تولید میکنند.
باری، آنجا که ناگهان مگسِ فراوان جمع شده باشد، حتماً چیزی در شرف گندیدن است. به همین خاطر است که به چنین پدیدههایی باید به دیدۀ احتیاط نگریست.