به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «ایران مدرن و نظام آموزشی آن» نوشته عیسی خان صدیق به ترجمه علینجات غلامی از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است.
علی نجات غلامی درباره نویسنده کتاب اینگونه مینویسد: «از آنجاکه کتاب ارزنده عیسی صدیق، یادگار عمر، در دسترس است، ضرورتی برای پرداختن به زندگینامهاش در اینجا نیست و از نحوه وصف مارتین هایدگر از زندگینامه ارسطو پیروی میکنیم که گفت «ارسطو به دنیا آمد، کار کرد و مرد»، پس ما نیز میگوییم عیسی صدیق به دنیا آمد، دانشگاههای تهران و تبریز و هزار مدرسه را ساخت و مرد».
کتاب حاضر در واقع رساله دکترای عیسی صدیق در دانشگاه کلمبیا بوده است، او در این رساله تلاش کرده است همگام با دیگر افراد پیشروِ زمانهاش (از جمله فروغی، داور، حکمت، تقیزاده و دیگران) نگاهی مترقی را در پیش بگیرد و با تمرکز بر نظام آموزشی ایران ضمن توصیف و نقد وضعیت موجود آن، امکانهای اصلاح آن را بررسی کند. این گروه از روشنفکران یا روشنگران عمدتاً کمتر از نسل قبل از خود که درگیر انقلاب مشروطه بودهاند مورد عنایت محققان قرار گرفتهاند، شاید به این سبب که آن گروه روح انقلابتری داشتهاند، اما اینان بسا وجهی محافظهکارانه در کارشان به نظر برسد، یا تأکیدات ایشان بر ترقی، گونهای غربیسازی افراطی هم دیده شود که التفاتی به ارزشهای فضای سنتی نداشتهاند، اما واقعیت این است که همانطور که در متن خواهیم دید، این قضاوتها نمیتوانند درست باشند.
اما در خصوص نوع اصلاحاتی که صدیق برای نظام آموزش و پرورش در نظر دارد که کمابیش پراگماتیستی و ملهم از فیلسوف بزرگ تعلیم و ترتیب، جان دیویی و دیدگاههای اوست (که در همان دانشگاه کلمبیا تدریس میکرده است و صدیق در متن نیز به وی ارجاع میدهد).
همانگونه که از عنوان کتاب برمیآید، غرض از کار حاضر، ارائه تحلیلی از نظام آموزشی جاری در ایران است. همچنین در پرتوی آرمانهای این کشور از یک سو و اعمال آموزشی در مترقیترین کشورهای اروپا و نیز ایالات متحده از دیگر سو، غرض یافتن نواقصی است که این نظام میتواند داشته باشد و ارائه علاجهایی شدنی است که بتوان پیشنهاد داد.
به اعتقاد مولف کتاب، برای دانشجوی آموزش تطبیقی، این حرفی متعارف است که آموزش، خاصه در لسان سِر مایکل سادلر، پیآیندِ نظم اجتماعی است و چنان با کل زندگی در همتافته است، یعنی چنان وابستگی مستقیمی به همه عناصری دارد که یک ملت را میسازند که سخن گفتن از یکی بدون سخن از دیگری قابل درک نیست. پیشنهاد اصلاحات چگونه ممکن است، اگر در کنار شرایط بالفعلِ آموزش، چیزی درباره نظریه سیاسی حکومت که کلیه امورات آموزش در دست اوست گفته نشود؟ چگونه در یک کشور که فلسفه اجتماعی در آن ناشناخته است، یعنی ترکیب جامعه، قشربندی طبقات آن، روابط بین نهادهای مذهبی و حاکمیتی آن، میزان جمعیت شهری و روستایی آن و امثالهم ناگفته باقی مانده است، پیشنهاد تغییر ممکن است؟ قابل درک نخواهد بود که شیوههای تازهای برای کار ارائه شود، اگر مکان جغرافیاییِ آن سرزمین، آب و هوای آن، شرایط اقتصادی آن، زندگی فرهنگی سکنه آن، سنن ایشان، آداب و رسومشان و همه دیگر عواملی که بر تشخص ملیشان اثر میگذارد شناخته نشود. همه این ملاحظات به تألیف سه فصل نخست مطالعه حاضر انجامیدهاند که به هر حال تاآنجایی که ممکن بوده مختصر و مفیدند.
صدیق در جای دیگری مینویسد: «با این حال، همچنان یک علت دیگر برای چنین کاری در کار است. ایران، حَسَب دوری و اندازه به نسبت کوچکاش، در مجموع برای مردم آمریکا ناشناخته است. مردم عادی فقط نام گربههای ایرانی و فرشهای ایرانی را شنیدهاند و جای تعجب نیست که نگارنده بسیاری از افراد دیپلمه را دیده است که فکر میکنند ایران در قاره آفریقاست یا تصور میکنند که بعد از غلبه اسکندر کبیر، محو شده است. حتی آنهایی که رباعیات عمر خیام را خواندهاند، از این واقعیت غافلاند که او یک ایرانی بود و به اشتباه او را از کشوری در خاورنزدیک میدانند. در مواجهه با چنین شرایطی، هیچ راه دیگری برای روشن کردن شرایط نظام آموزشی امروزیناش وجود ندارد بهجز اینکه سیمایی از ایران بدین امید ترسیم شود که شناختی بهتر از این کشور باستانی و بافرهنگ و تمدن باستانیاش برانگیزاند. شاید یک چنین تصویری سبب شود آمریکاییها بیشتر به ایران علاقهمند شوند، تا شاید به نحو مؤثرتری به تحسیناش از نهادهای آمریکایی و اعتمادش به شهروندان ایالات متحده پاسخ دهند – پاسخی که به تلاشهایش برای نوزایی کمک خواهد کرد، نه برای اینکه غربی شود، بلکه برای اینکه ایرانِ راستینِ قرن بیستم شود.»
کتاب «ایران مدرن و نظام آموزشی آن» نوشته عیسی خان صدیق به ترجمه علینجات غلامی با شمارگان هزار نسخه در ۲۱۲ صفحه به بهای ۱۵ هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی به چاپ رسیده است.