به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ فصول سرد سال برای اهالی ادبیات چندان هم سرد به نظر نمیرسد چون تنور جوایز ادبی این سرما را قابل تحمل میکند. جوایز ادبی طی این سالها چه خصوصی و چه دولتی همیشه جای بحث و گفتوگوی بسیاری داشتهاند. در بیشتر این جوایز بحث بر سر نامزدهاست و برنده هر دوره. به جز بحثهای همیشگی و کلیشهای درباره تیم داوری نقطه اصلی اختلاف میان طرفداران و مخالفان یک جایزه همیشه از برگزیدگان آن سرچشمه میگیرد. اما دنیای ادبیات مملو از استثناست. در دو سال اخیر جایزهای پا به عرصه وجود نهاده که در کنار توجه به برگزیدگان به دلیل نحوه خاص داوری خود نیز مرکز توجه است و نظرات موافق و مخالف زیادی را در طی مدت دو سال از برگزاری دریافت کرده است. جایزهای که امسال در آستانه دومین سال برگزاری خود است و نام یکی از نویسندگان مطرح معاصر را با خود دارد؛ جایزهای به نام «احمد محمود».
پس از اعلام نامزدهای نهایی این جایزه در بخش رمان و مجموعه داستان بر آن شدیم تا درباره سازوکار داوری این جایزه و اهداف آن که بیربط به نحوه داوری و انتخاب آثارش نیست، با برگزارکنندگان آن گفتوگویی انجام دهیم. مهدی یزدانیخرم، دبیر دومین دوره جایزه ادبی «احمد محمود» به سوالات ما درباره این موارد پاسخ گفت. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
اصولا سازوکار داوری و انتخاب فهرست اولیه آثار برای داوری در جایزه ادبی احمد محمود چگونه است و این داوری در دوره دوم چه اشتراکات و تفاوتهایی با دوره آغازین آن داشته است؟
زمانی که تصمیم به برگزاری دوره دوم این جایزه گرفتیم، از زمان خود خیلی عقب بودیم و طی مذاکراتی که با کامران محمدی، دبیر پیشین جایزه و محمدحسن شهسواری از داوران دوره قبل داشتیم، تصمیم بر آن شد تا دبیر این دوره جایزه احمد محمود من باشم و هیچکداممان هم وارد روند داوری نشویم. هر کس هم دلایل شخصی خودش را برای نپذیرفتن این کار داشت از جمله خود من که بعید است دیگر کار داوری را انجام بدهم، مگر چه شود!
سال قبل ما رویهای در پیش گرفته بودیم از این قرار که یک کتاب باید ده تا پانزده درصد آراء را اخذکرده باشد که وارد سیستم داوری شود. این روند بر اساس یک سیستم آماری لحاظ شد تا به عنوان مثال کتابی به واسطه آشنایی یا رابطهای بالا نیاید و به واسطه امتیازات بالای سه یا چهار نفر جز نامزدها قرار نگیرد. رویه انتخاب به این صورت بود که به طور مثال اگر ۵۰ نفر در رایگیری شرکت کردهاند، کتاب مذکور بالای ۱۵ رای داشته باشد تا در بتواند در فهرست داوری قرار بگیرد و تعداد رایها مهم بود. من برای حدود ۱۰۰ تا ۱۰۳ نفر فهرستی فرستادم که در این رایگیری و نظرسنجی شرکت کنند و حدود ۵۳ نفر پاسخ دادند. این افراد از طیف های مختلفی مانند نویسنده، منتقد، روزنامهنگار، زیباییشناس و.... بودند و مجموع آراء ایشان به ما فهرست نامزدهای دهگانه را داد.
بعد از اعلام نامزدهای دهگانه متاسفانه متوجه شدیم که یک مجموعه داستان از فهرستی که ما تهیه کرده بودیم، جا مانده است. تهیه این فهرست که مشتمل بر آثار منتشرشده در سال ۱۳۹۶ بود هم فرآیند زمانبر و سختی داشت. برای رسیدن به این فهرست از آمار منتشرشده سایت خانه کتاب و فهرست آثار منتشر شده ناشران در سال ۹۶ و جاهای دیگر کمک گرفتیم و در نهایت به فهرستی چندهزارتایی رسیدیم که پس از کسر آثار ترجمه، تجدیدچاپ، کودک و نوجوان، بازنشر و آثار زرد به فهرست موردنظر رسیدیم. کتابی که جا ماند مجموعه داستان «آه ای مامان» نوشته احمد حسنزاده بود که دوباره برای آن ۵۳ نفر( ارزیابها) ارسال شد تا حقی از این کتاب ضایع نشود و مورد بررسی قرار گیرد. اگر این مجموعه داستان رای لازم را کسب میکرد من و همکارانم در داوری هیچ ابایی از اضافه کردن این کتاب به فهرست دهگانه و اعلام یازده نامزد نداشتیم که متاسفانه در نهایت این کتاب رای لازم را کسب نکرد. عدهای هم این میان جوسازی و شیطنت کردند که درنهایت نتیجه خاصی هم برایشان نداشت.
نویسنده دیگری هم این میان بود که اصرار داشت کتابش برای داوری در فهرست قرار نگیرد و احساس کردم این داوری باعث آزارش میشود و در نهایت کتاب «آدوریها» نوشته علی چنگیزی به اصرار خودش در مرحله داوری توسط ارزیابها قرار نگرفت و این استثنای داوری امسال بود که برای کتاب دیگری اتفاق نیفتاد - البته شخص دیگری هم چنین درخواستی نداشت - در نهایت این کتاب از مرحله ارزیابی حذف شد.
پس در مراحل اصلی داوری این دوره فرق خاصی با دوره اول نداشت.
خیر. در دوره قبل هم چیزی حدود ۴۸ نفر در نظرسنجی شرکت کردند و به همین شکل و بر اساس پراکندگی آراء تجمیعی صورت گرفت و یک سری از کتابها در نامزدهای اولیه قرار گرفتند. به هر صورت داوری ادبی در ذات خودش امری نشدنی است و به لحاظ فلسفی و زیباشناختی هم تمام این مسائل نوعی قرارداد است و طبیعتا در تمام جوایز ادبی همیشه انبوهی ناراضی و اقلیتی راضی وجود دارد.
بیشترین سوالی که درباره این جایزه مطرح شده – به جوایزی که پروسه داوری خاصی ندارند و آغاز رسمی کارشان با اعلام نامزدهاست کاری نداریم- مربوط به شیوه داوری است. این شیوه داوری قبل از این جایزه هم مورد استفاده قرار گرفته یا ابداع برگزارکنندگان جایزه احمد محمود است؟
این شیوه تقریبا ابداع ما بوده است. البته در چند دوره از جایره بنیاد هوشنگ گلشیری نظرسنجی گذاشتند. به این صورت که هر کس امتیازی به کتابها میداد و بر اساس آن نامزدهایی اعلام میشد اما عیبی که آن شیوه داشت، همین تجمیع امتیازات بود. در این باره مثال شفافی میزنم؛ اگر من چهار دوست و رفیقی داشتم که آنها را هدایت میکردم میتوانستم به فهرست نامزدها راه پیدا کنم اما ما در داوری اولیه جایزه احمد محمود احتمال این اتفاق را به حداقل رساندیم و اجازه ندادیم اثری صرفا با سه چهار رای با امتیاز بالا به فهرست نهایی راه پیدا کند و تعداد رایدهندگان به آن کتاب را هم در نظر گرفتیم. این شیوه و جایزه ادبی محمود مدیون کامران محمدی و محمدحسن شهسواری است که به این نتیجه رسیدند این رویه مناسبترین شیوه داوری است و میزان اشتباه و خطا را به حداقل میرساند. البته تمام جوایز ادبی دنیا نظرات موافق و مخالف زیادی دارند و این حرفها در همه جای دنیا حرفهایی تکراری است.
نسبت به نحوه داوری این جایزه بیشترین انتقادی که مطرح شد این بود که به عنوان مثال نویسندهای که کتاب خوبی با یک نشر گمنام و پخش ضعیف داشته و امکان تبلیغ و معرفی خاصی هم برای کتابش نبوده طبیعتا در این فهرست نهایی شانسی برای انتخاب توسط ارزیابها نداشتهو حقش ضایع شده است.
به نکته درستی اشاره کردید. من چند مساله را اینجا عنوان میکنم. یک اینکه حداقل در جایزه احمد محمود وظیفه کشف استعداد نیست. اما به عنوان مثال جایزه بنیاد گلشیری در بخش کتاب اول این کار را میکرد اما وظیفه جایزه ادبی احمد محمود کشف استعدادهای گمنام نیست و نکته دوم اینکه شاید این حرف کمی تلخ به نظر بیاید اما یک کتاب باید خودش را به جایزه ادبی بقبولاند.
من خودم آدمی هستم که یکی از علایق هفتگیام کتابگردی و خرید کتابهای ایرانی از ناشران گمنام است. با بسیاری از این ناشران گمنام هم ارتباط کاری دارم و در جریان آثار منتشرشدهشان هستم. اما وقتی کتابی نتواند خودش را به نظرگاه ۵۰ نفر از اهالی ادبیات برساند چگونه میتواند ادعا کند که کاری ارزشمند و پرقدرت است؟! من این مساله را رد نمیکنم که ممکن است کتابهایی باشند که در این داوریها دیده نشوند و این مساله کاملا طبیعی است. ما از روز اول برگزاری این جایزه این قرار را گذاشتیم که کار ما کشف استعداد نیست. ما کتابهایی که به هر حال جامعه ادبی ایران آنها را میبیند و نظر درباره شان میدهد انتخاب میکنیم. البته من فهرست ارزیابی را هم که برررسی کردم فکر نمیکنم کتاب باارزشی از این فهرست جا مانده باشد. در همین داوری هم چه در بخش مجموعه داستان و چه در بخش رمان کتابهایی بودند که خیلی دیده نشدند اما نهایتا در فهرست نهایی توسط ارزیابها انتخاب شدند. کتابی مانند «غروبدار» از سمیه مکیان نه فروش آنچنانی داشت و نه اینکه خیلی دیده شده بود اما در فهرست نهایی بالا آمد.
دیده شد چون ناشر مطرحی دارد.
درست است. اما ببینید که حتا با وجود این مساله هم این کتاب خیلی توسط جامعه عام دیده نشد. و یا مثلا کاری مانند «زخم شیر» نوشته صمد طاهری کمتر دیده شده بود و رمان «آتش زندان» هم به دلیل حجم و نوع زبانش کمتر مورد توجه قرار گرفت. حتا میزان نقدهایی که روی این آثار نوشته شده از سوی منتقدان حرفهای بسیار کم بود و درنهایت من وجود چنین آثاری را در نامزدهای دهگانه اتفاق خوبی میدانم. اما به هر حال حرف شما هم حرف درستی است چون ما نمیتوانیم همه ادبیات ایران را رصد کنیم و امکان سختافزاری آن را هم نداریم. نهایتا این اتفاق میافتد که کتابی ممکن است دیده نشود و من این مساله را انکار نمیکنم. اما وظیفه جایزه احمد محمود کشف استعداد نیست. اما برخی از جوایز استراتژیشان همین است و دنبال نویسندههای گمنام میگردند و سعی درکشف استعداد دارند. من خودم به عنوان دبیر جایزه به دنبال این کتابها هم بودم که آنها را به دست داوران برسانم تا خوانده شوند اما مورد خاصی پیدا نکردم.
سوءتفاهم اصلی از رویه معمول داوری دیگر جوایز ناشی میشود به عنوان مثال جوایزی مانند هفتاقلیم، مهرگان و حتا جایزه دولتی جلال آلاحمد فراخوان عمومی برای شرکت ناشران و نویسندگان منتشر میکنند و به همین دلیل است که برخی فکر میکنند با شیوه داوری جایزه احمد محمود حق شرکت در این جایزه از ابتدا از آنها گرفته شده است.
ببینید ما وقتی از ابتدا فهرست داریم این سوءتفاهم برطرف میشود. ما فهرستی اولیه از کتابهای منتشرشده در سال ۱۳۹۶ داشتیم و با دقت زیادی این فهرست اولیه تهیه شد تا کتابی جا نماند و به فهرست ۲۵۰ تایی راه پیدا کند. قبل از ۵۰ نفر ارزیاب کسانی این فهرست را بررسی کردند تا هیچ کتاب ارزشمندی از فهرست ارزیابی جا نماند. بنابراین نویسندهای نمیتواند به راحتی ادعا کند که در این فهرست نبوده است. این سیستم که فراخوان به ناشران بدهیم در جوایز دیگر هم بوده و به دقت سیستم داوری احمد محمود نمیرسد. چون بسیاری از ناشران این جوایز را جدی نمیگیرند و بسیاری از ناشران کوچک هم صرفه اقتصادی برای فرستادن آثارشان ندارند. در عین حال داوری محدود هم اشکالات خاص خودش را دارد. اگر ما سه تا چهار داور به رسم معمول دیگر جوایز برای جایزه لحاظ میکردیم باز هم انتقاد میشد که این نامزدها نظر سه، چهار نفرند و باز هم بحث سلیقه را پیش میکشیدند. الان هم که حدود ۵۰ داور نظر دادهاند باز همین بحث را پیش میکشند. غرزدن در هر شرایطی وجود دارد اما من میتوانم این تضمین را بدهم که جایزه ادبی احمد محمود بخش عظیمی از کتابهای منتشرشده در سال جاری را رصد کرده و امیدوارم کتابی از دید ما جا نمانده باشد و فیدبکهایی که از فضای مجازی و ... گرفتهام مثبت بوده است. من فکر نمیکنم کار شاخصی از چشم این تیم و نظام داوری پنهان مانده باشد. حتا کتابهایی هم از سوی این ارزیابها و داوران پیشنهاد میشد و دقت کار را بالا میبرد اما در نهایت رای لازم را نیاوردند و من حتا از روی کنجکاوی آنها را هم مطالعه کردم. ما باید این جبر را بپذیریم که در جوایز ادبی داوری کاملی نمیتواند وجود داشته باشد. احمد محمود بخشی از ادبیات را میبیند و هفت اقلیم هم بخشی دیگر را. از قدیم و زمان برگزاری جایزه گلشیری و منتقدان هم وضع به همین صورت بوده هر جایزهای نهایتا بخشی از ادبیات را رصد میکرد و گاه اشتراکاتی هم با هم پیدا میکردند و درنهایت این تنوع چیز جذابی است.
درمورد جوایزی که به اسم شخصیت خاصی نامگذاری میشوند سوال دیگری هم پیش میآید. به عنوان مثال کمتر کسی میپرسد که جایزه داستان تهران یا جایزه داستان پیامبر خاتم درباره چیست و اولویت موضوعیشان کدام است. اما وقتی به عنوان مثال جایزهای به نام جلال آلاحمد وجود دارد همواره این بحث پس از اعلام برگزیدگان مطرح میشود که این آثار چه ربط خاصی به آن شخصیت دارند و در بیشتر مواقع هم واقعا ربط خاصی وجود ندارد و یک جایزه تنها نام یک شخصیت ادبی را به یدک میشود. این سوال درباره جوایز نوپایی مانند جایزه جمالزاده و جایزه احمد محمود هم مطرح است. انتخاب نام این نویسنده صرفا جنبه تزئینی و ادای دین دارد یا آثار انتخابی باید به نوعی به روح نوشتههای احمد محمود مرتبط باشند؟
حرف شما کاملا صحیح است. ما وقتی اساسنامه جایزه احمد محمود را تنظیم میکردیم، بند مهمی در آن لحاظ شد که سال قبل کامران محمدی به عنوان دبیر و امسال من به داوران منتقل کردیم به این مضمون که؛ آثاری که انتخاب میکنند قصهگویی و توجه به عناصر قصهگویی درشان کاملا لحاظ شده باشد. به عنوان مثال مجموعه داستان «باشب یکشنبه» اثر محمدرضا صفدری ربطی به جهان فکری احمد محمود ندارد و با رای و تشخیص داوران به فهرست نهایی راه پیدا کرده است. ولی ما حواسمان بوده و به داوران این مساله را گوشزد کردهایم که داستانگو بودن یک رمان و یک مجموعه داستان – وجه بومی آن مدنظرمان نبوده- و توجه به مسائل روز جامعه ایران و چیزی که به لحاظ سیاسی و اجتماعی و تاریخی برای شخصیتها رقم میخورد، در داوریشان لحاظ شود و این همان روح آثار احمد محمود است. و گرنه به قول شما نام هر کسی دیگری میتوانست بر این جایزه باشد. البته این نام به این معنا نیست که آثار انتخابی شبیه آثار محمود باشد. به عنوان مثال شباهتی میان آثار انتخابی سال قبل مانند مجموعه داستان خانم وفی و آقای اسماعیلی و همچنین رمان رضا جولایی به آثار محمود وجود ندارد اما روح قصهگویی و داستانگویی در آنها هست. رمان جولایی رمانی قصهگو با فضای سیاسی و تاریخی است که با آثار محمود قرابتهای زیادی دارد و همچنین وهم و هراسی که در مجموعه داستان پیمان اسماعیلی وجود داشت به برخی داستانهای کوتاه محمود بیشباهت نبود و قصهگویی و ساختار دراماتیک روشن برای جایزه احمد محمود بسیار معیار مهمی است که در مجموعه داستان خانم وفی وجود داشت. ما این معیارها را به داوران اعلام میکنیم تا گوشه ذهنشان داشته باشند و البته به قول علمای کلام این دلیل ناقص است و دلیل تام نیست.
رضا جولایی در حال دریافت تندیس جایزه احمدمحمود از محموددولتآبادی
جشنوارههای زیادی وجود دارد که تنها به داستان کوتاه میپردازند و خوشبختانه تعداد آنها هر سال افزایش مییابد بهتر نبود جایزهای مانند احمد محمود تنها به رمان میپرداخت؟ خلاء و کمبود جوایزی که منحصرا به رمان میپردازند به شدت در ادبیات ما حس میشود.
چیزی که ما در داستان کوتاه مدنظر داشتیم دقیقا همان چیزی است که احمد محمود در مجموعه داستانهایش انجام داده است یعنی که نویسنده یک جهان در داستانهایش بسازد و چیزی که برای ما مهم است این است که یک مجموعه داستان برای یک مجموعه بودن نوشته شده باشد و به این صورت نباشد که نویسنده صرفا داستانهایی را که طی سالها نوشته در یک مجموعه جمع کند. اگر سال قبل این جایزه به پیمان اسماعیلی داده شد به این دلیل است که یک ذهن واحد را در تمام داستانهای آن مجموعه میبینیم. در آثار نامزدهای امسال هم مانند آقای طاهری و آقای هوشمندزاده و همچنین مجموعه محمدرضا صفدری یک ذهنیت خاص در تمام داستانها حاکم است و عاملی تکرارشونده این داستانها را به نوعی به هم پیوند میدهد. این رویهای است که برای بخش داستان کوتاه احمد محمود به طور جدی پیش گرفتیم.
جشنوارههای ادبی معمولا بخش جنبی هم دارند مانند جایزه ویژه هیئت داوران یا بزرگداشتی مانند آنچه در جایزه منتقدان اتفاق میافتاد. چنین بخشی برای جایزه احمد محمود در نظر گرفتهاید یا خیر؟
ما مدالی طراحی کردهایم به نام مدال افتخار احمد محمود که امسال برای اولین بار داده میشود. برنده آن توسط هیئت مدیره متشکل از آقای شهسواری آقای محمدی با مشورت دوستان دیگر و من به شخصی که درباره احمد محمود نوشته و کار کرده باشد یا حتا تاثیری در زندگی ادبی احمد محمود گذاشته باشد، انتخاب میشود. امسال نامزدهایی برای این جایزه وجود دارند و این جایزه به معنای دیدن کسانی است که درباره جهان داستانی احمد محمودکار کردهاند یا در جایی باعث شدهاند که احمد محمود آثارش دیده شود و به حقش برسد. تنوع این آدمها بسیار زیاد است و در تمام
دورهها برای انتخاب این افراد از خانواده محترم احمد محمود کمک خواهیم گرفت. لازم میدانم همینجا از بابک عطا برای حمایتهای و لطفی که به این جایزه داشته تشکر کنم. این مدال توسط خانواده احمد محمود به شخص برنده در روز مراسم اهدا میشود.
هر جایزهای که برگزار میشود طبعا برندگانی دارد و یکی از مسائلی که اینجا مطرح میشود این است که این جایزه چه تاثیری در سرنوشت ادبی برندگانش داشته و برندگان نهایی به لحاظ تعداد چاپ کتابها و معرفی هر چه بیشتر به مخاطب چه دستاوردهایی داشتهاند. در اغلب مصاحبههایی که با برندگان برخی جوایز به شخصه داشتهام، همه از برنده شدن خوشحال بودهاند اما به لحاظ تجدیدچاپ کتابها و استقبال مخاطب چندان رضایتی نداشتند. این مساله حتا در میان برندگان جایزه گلشیری هم به چشم میخورد. دستاورد برندگان دوره قبل احمد محمود چه بوده و هیئت مدیره این جایزه برای تکرار نشدن تجربههای اینچنینی برای برندگان خود چه تمهیداتی دارد؟
جایزه «محمود» یک جایزه خصوصی است و تمام دستاندرکاران این جایزه به نوعی ارتش یکنفره هستند و همه از جمله خود من این کار را با افتخار انجام میدهیم. خودم به شخصه با عشق چون احمد محمود تاثیر زیادی در نوشتن من داشته است. من آمار تجدیدچاپ آثار برنده سال قبل یعنی مجموعه داستانهای پیمان اسماعیلی و فریبا وفی و همچنین رمان آقای جولایی را رصد کردم و متوجه شدم که رمان جولایی بیش از ۴ بار تجدیدچاپ شد و دو یا سه بار هم کار دو برنده دیگر تجدیدچاپ شدهاند.
یکی از تفریحات من کتابفروشیگردی در سطح شهر است. برایم خیلی جالب بود که تعداد بسیاری از این کتابفروشیها نامزدهای دهگانه را در جایی تجمیع کردهاند و اسم نامزدهای «احمد محمود» را بر آن گذاشتهاند و البته منظورم تنها کتابفروشیهایی مانند ثالث و ققنوس نیست و این مساله را در چند کتابفروشی کوچک و کتابفروشیهای راسته انقلاب هم رصد کردم. ناشران هم از اقبالی که نسبت به نامزدها به وجود آمده بود، رضایت داشتند و مطبوعات و برخی رسانهها هم درباره این کتابها با عنوان نامزدهای جایزه احمد محمود نوشتند. من این اتفاقات را برای این جایزه که تنها دو دوره از برگزاری آن میگذرد رخداد خوبی میدانم. البته شاید نویسنده انتظار داشته باشد کتابش بعد از برگزیده شدن در یک جایزه ۵ چاپ بفروشد این اتفاق شدنی نیست. درباره جوایز دیگر هم مانند گلشیری باید بگویم من خودم آن سالها روزنامهنگار بودم و تاثیرات این جایزه را رصد میکردم و باید بگویم که این جایزه هم تاثیر خودش را داشت و به راحتی دو چاپ یک کتاب را تمام میکرد و اگر نویسندهای این تاثیر را انکار کند بیانصافی کرده است. جوایزی مانند یلدا، روزی روزگاری، گلشیری و جایزه منتقدان تاثیر زیادی داشتند اما در سالهای آخر برگزاری این جوایز، به علت فضای ملتهب سیاسی تاثیرشان کمتر شد.
این را در نظر بگیرید که این جوایز برای برگزاری با محدودیت روبهرو بودند و معمولا جشنی نداشتند که خبرنگاری به آن دعوت بشود، به عنوان مثال مراسم را در خانه آقای فرمانآرا برگزار میکردند و در نتیجه نمیتوانست برد خبری داشته باشد. امروز فضای مجازی هم به کمک این جوایز آمده و امکان انعکاس آنها در فضای رسانهها و مطبوعات هم وجود دارد که باعث زنده ماندن جوایز میشود. اگر فصل جوایز ادبی فرانسه را رصد کنید میبینید که در سایتهای خبری مرتب درباره جوایزی مانند مدیسی، گنگور و رنودو و ... بحثهای مختلفی میشود. البته بردن هیچ جایزهای نویسنده را رستگار نمیکند. نبردنش هم همینطور چون مسابقهای وجود ندارد. من به عنوان نویسندهای که هم جایزه بردهام و هم جایی نامزد بودهام و برنده نشدهام میتوانم بگویم که یک جایزه را نباید آنقدر بزرگ کرد و نباید تخفیف داد. عوامل زیادی هم برای دیده شدن نویسنده و کتاب وجود دارد و جایزه تنها یکی از آنهاست. من نویسندههایی را میشناسم که آرزویشان این است که در یک جایزه ادبی نامزد شوند و از آن طرف جوایز را سمپاشی میکنند و زیر سوال میبرند و همان نویسندهها را میبینی که از نامزده شدن در یک جایزه محلی در خود نمیگنجند! این هم قصهای است که وجود دارد. اما به نظر من جوایز ادبی تاثیر خودشان را دارند و این تاثیر در جوایز خصوصی بیشتر است.
از رویه داوری که بگذریم مسالهای دیگر هم که در سالهای اخیر در جوایز ادبی مطرح میشود، فهرست داورانی است که در آن جایزه خاص مشارکت دارند و در این سالها مد شده که این فهرست همراه با اعلام نامزدهای نهایی اعلام میشود. در میان این فهرستها به آدمهایی برمیخوریم که در جوایز دیگری هم نامشان را به عنوان داور میبینیم و میشنویم و طبعا با سلیقهای که این افراد دارند آسیبی که پیش میآید تکرار نام برخی نویسندگان به عنوان برنده است و گاهی میبینیم این برندگان با نقل و انتقال داوران از جایزهای به جایزهای دیگر منتقل میشوند. بحثی که درباره چند دوره برگزاری جایزه داستان تهران به شدت مطرح بود. در فهرست داوران احمد محمود هم بعضا نامهای تکراری به چشم میخورد.
در داوری جایزه احمد محمود فکر میکنم شما مشخصا درباره آقای طلوعی صحبت میکنید. آقای محمد طلوعی آدمی است فوقالعاده کتابخوان و درگیر ادبیات ایران. به نظرم محمد طلوعی نماینده صدایی خاص در ادبیات ایران است. رضا زنگیآبادی هم نماینده نوعی از نوشتن است و خانم بهناز علیپور گسکری شخصی آکادمیک و نویسندهای دانشگاهی و منتقدی جدی است. من حق غرزدن را برای همه قائل هستم. این جبر جایزه است و همیشه این انتقادات به داوران یک جایزه وارد است.
در حوزه رمان هم آقای دکترکامران سپهران، زیباییشناس و سردبیر مجله «زیباشناخت» را داریم که سالها داور جایزه گلشیری بودند و محمد حسینی از منصفترین داوران نویسندهای است که تا به حال به او برخوردهام. امیر نصری هم که در دو سه دوره از جایزه منتقدان هم داور بودند و انسانی اهل فلسفه و آکادمیک است. ای کاش فیلم و تصاویری از جلسات داوری ما موجود بود تا نشان میدادیم چگونه یک کتاب از زوایای مختلف بررسی میشد.
بحث سلیقه در جوایز داوری مهمترین چالش است. به عنوان مثال وقتی اسم مهدی یزدانیخرم به عنوان دبیر یک جایزه مطرح میشود می گویند که این شخص بررس فلان نشر است و در نهایت پس از اعلام نامزدها میبینیم که درصد زیادی از نامزدها متعلق به نشری است که شما بررس آن هستید. چقدر به اینگونه اعمال سلیقهها در یک جایزه معتقد هستید؟
طبعا بحث سلیقه در داوری مطرح است. وقتی ما ده کتاب در اختیار داور قرار میدهیم تا پنج کتاب را انتخاب کنند طبیعتا هر کدام از داوران یک نظری دارند. من اگر ۴۰۰ داور هم انتخاب میکردم میگفتند چهارصد و یکمی را چرا نگذاشتی! و این نامزدها به هر حال سلیقه این گروه داوری است.
درباره شخص خودم هم باید بگویم -البته برای من اهمیتی ندارد که کسی این حرفها را باور کند یا نکند- من کوچکترین دخالتی در کتابهای نشر چشمه ندارم. حتا میتوانم بگویم کتابهای چشمه جاهایی از من ضربه هم خورده است و مثال آن هم کمتر پرداختن به کتابهای نشر چشمه در نشریات و مجلاتی است که خودم در آنها فعالیت داشتهام البته این را هم بگویم که امروز دیگر اینطور فکر نمیکنم و معرفی شدن را حق هر کتابی میدانم. نشر چشمه نشری قوی است نه به این دلیل که من سرویراستار آن هستم، من یکی از اجزای نشر هستم به این دلیل که بیشترین تعداد کتابهای جدی ادبیات را با احترام به ناشران دیگر نشر چشمه منتشر میکند و طبیعتا نویسندگان شاخص زیادی با نشر چشمه کار میکنند و بنابراین به طور منطقی حضور کتابهای نشر چشمه در جوایز ادبی زیاد است و در جوایزی که من دبیرش نیستم هم حضور پررنگی دارد.
این قصه مافیای ادبی را هر کس میخواهد ادامه بدهد و برایم ادامه این قصه احمقانه دیگر مهم نیست. من از حرفهای این تروریستهای فرهنگی خسته نمیشوم و همچنان به کارم به عنوان یک سرویراستار، نویسنده و روزنامهنگار ادامه میدهم. آفتاب نشان داد که این تروریستها کجای ادبیات ما ایستادهاند و چهرهشان زیر آفتاب بسیار کریه شد.
جوایز ادبی در بخش خصوصی معمولا چشمانداز روشنی ندارند و هر سال با چالشهایی که بیشتر آنها مالی است روبهرو هستند. شما به عنوان یکی از موسسان این جایزه و دبیر دومین دوره آن دورنمایی چند ساله برای این جایزه میبینید و ادامه آن چقدر برایتان مساله است و اهمیت دارد؟
ما امسال خیلی سخت جایزه را ادامه دادیم. ما یک اسپانسر خصوصی برای این جایزه داشتیم که بسیار به ما لطف داشتند و لازم میدانم که از انجمن داستاننویسان کرمان و آقای مهدی بهرامی نویسنده تشکر کنم که به برگزاری این جایزه کمک کردند اما به هر حال من از این شیوه برگزاری رضایت ندارم. جایزه باید دبیرخانه ثابت داشته باشد تا ادامه آن با مشکل کمتری مواجه شود. اما به هر حال آینده در ایران مهآلود است و ممکن است سال دیگر با مساله دیگری مواجه شویم . تا وقتی من زنده هستم این جایزه را ادامه میدهم و ادامه آن را یک وظیفه اخلاقی میدانم مگر اینکه کار به جایی برسد که کاری از دستم برنیاید.
هزینهای که برای این جایزه و جوایز خصوصی دیگر میشود پول خرد جوایز دولتی هم نیست. این جایزه را به کمک اسپانسرهای شخصی ادامه خواهیم داد. در این دوره از کمک اسپانسرهایی که ذکر شد و خانم محبوبه یزدانی نقاش، طراحی مدال و رضا قرباغی طراحی و ساخت تندیس را بر عهده داشتند، بهره بردیم. تندیسی که آرزوی خودم بردن آن است و شاید با مسئولیتی که در این جایزه دارم سالها این اتفاق نیفتد. دوستانی که طراحی پوستر را برعهده داشتند و دیگر دوستان نویسنده مانند آقای مصطفی علیزاده و همچنین خانواده احمد محمود و کسانی که اگر نبودند ما با مشکل در برگزاری این جایزه روبه رو می شدیم. از دوستان عزیز در خانه هنرمندان که تخفیف عمدهای برای برگزاری اختتامیه برای این جایزه قائل شدند هم تشکر ویژه میکنم.
لطف شگفتانگیز خبرگزاریها به ما و پوشش خبری عالی هم به کمک ما آمد. روز سیزدهم دی ماه من از همه ادبدوستان دعوت میکنم تا به اختتامیه این جایزه بیایند و عصری زیبا را برای ادبیات بسازند تا این جایزه بتواند با امید سالهای سال ادامه پیدا کند.
و حرف آخر؟
حرف خاصی نیست و این را هم بگویم که میزی هم برای فروش و عرضه کتابهای برگزیده این جایزه در مراسم اختتامیه تدارک دیدهایم تا دوستان علاقهمند بتوانند از همانجا کتابهای نامزدها را تهیه کنند. برای دوستانی هم که کلا با همه چیز مخالفند، پیامی دارم که ادبیات به راه خودش همچنان ادامه میدهد و این کینه روی خودتان را سیاه میکند. به قول ابراهیم گلستان؛ هر کسی را که در حال حرکت است با سنگ میزنند و البته منظورم این نیست که روی این سخن با من است من آدم مهمی نیستم ولی به نظرم سعی نکنیم فضایی دوگانه ایجاد کنیم و غیرخودی و خودی به وجود بیاوریم. من با وجود تمام این مشکلات و ناله و نفرینکردنها اقلیتنماییها و این رفتارهای دِ مده به ادبیات ایران بسیار امیدوارم.
بیاییم همه از احمد محمود یاد بگیریم که در بدترین شرایط مالی سیاسی و زیستی تنها با قدرت نوشت و یک بار کسی را متهم نکرد به اینکه حقش را خوردهاند -با اینکه خوردند- یک بار جایی تظلمخواهی نکرد و امروز آثارش با قدرت به زندگی خود ادامه میدهند و هیچکس نمیتواند جلوی درخشش آنها را بگیرد.
پس از اعلام نامزدهای نهایی این جایزه در بخش رمان و مجموعه داستان بر آن شدیم تا درباره سازوکار داوری این جایزه و اهداف آن که بیربط به نحوه داوری و انتخاب آثارش نیست، با برگزارکنندگان آن گفتوگویی انجام دهیم. مهدی یزدانیخرم، دبیر دومین دوره جایزه ادبی «احمد محمود» به سوالات ما درباره این موارد پاسخ گفت. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
اصولا سازوکار داوری و انتخاب فهرست اولیه آثار برای داوری در جایزه ادبی احمد محمود چگونه است و این داوری در دوره دوم چه اشتراکات و تفاوتهایی با دوره آغازین آن داشته است؟
زمانی که تصمیم به برگزاری دوره دوم این جایزه گرفتیم، از زمان خود خیلی عقب بودیم و طی مذاکراتی که با کامران محمدی، دبیر پیشین جایزه و محمدحسن شهسواری از داوران دوره قبل داشتیم، تصمیم بر آن شد تا دبیر این دوره جایزه احمد محمود من باشم و هیچکداممان هم وارد روند داوری نشویم. هر کس هم دلایل شخصی خودش را برای نپذیرفتن این کار داشت از جمله خود من که بعید است دیگر کار داوری را انجام بدهم، مگر چه شود!
سال قبل ما رویهای در پیش گرفته بودیم از این قرار که یک کتاب باید ده تا پانزده درصد آراء را اخذکرده باشد که وارد سیستم داوری شود. این روند بر اساس یک سیستم آماری لحاظ شد تا به عنوان مثال کتابی به واسطه آشنایی یا رابطهای بالا نیاید و به واسطه امتیازات بالای سه یا چهار نفر جز نامزدها قرار نگیرد. رویه انتخاب به این صورت بود که به طور مثال اگر ۵۰ نفر در رایگیری شرکت کردهاند، کتاب مذکور بالای ۱۵ رای داشته باشد تا در بتواند در فهرست داوری قرار بگیرد و تعداد رایها مهم بود. من برای حدود ۱۰۰ تا ۱۰۳ نفر فهرستی فرستادم که در این رایگیری و نظرسنجی شرکت کنند و حدود ۵۳ نفر پاسخ دادند. این افراد از طیف های مختلفی مانند نویسنده، منتقد، روزنامهنگار، زیباییشناس و.... بودند و مجموع آراء ایشان به ما فهرست نامزدهای دهگانه را داد.
بعد از اعلام نامزدهای دهگانه متاسفانه متوجه شدیم که یک مجموعه داستان از فهرستی که ما تهیه کرده بودیم، جا مانده است. تهیه این فهرست که مشتمل بر آثار منتشرشده در سال ۱۳۹۶ بود هم فرآیند زمانبر و سختی داشت. برای رسیدن به این فهرست از آمار منتشرشده سایت خانه کتاب و فهرست آثار منتشر شده ناشران در سال ۹۶ و جاهای دیگر کمک گرفتیم و در نهایت به فهرستی چندهزارتایی رسیدیم که پس از کسر آثار ترجمه، تجدیدچاپ، کودک و نوجوان، بازنشر و آثار زرد به فهرست موردنظر رسیدیم. کتابی که جا ماند مجموعه داستان «آه ای مامان» نوشته احمد حسنزاده بود که دوباره برای آن ۵۳ نفر( ارزیابها) ارسال شد تا حقی از این کتاب ضایع نشود و مورد بررسی قرار گیرد. اگر این مجموعه داستان رای لازم را کسب میکرد من و همکارانم در داوری هیچ ابایی از اضافه کردن این کتاب به فهرست دهگانه و اعلام یازده نامزد نداشتیم که متاسفانه در نهایت این کتاب رای لازم را کسب نکرد. عدهای هم این میان جوسازی و شیطنت کردند که درنهایت نتیجه خاصی هم برایشان نداشت.
نویسنده دیگری هم این میان بود که اصرار داشت کتابش برای داوری در فهرست قرار نگیرد و احساس کردم این داوری باعث آزارش میشود و در نهایت کتاب «آدوریها» نوشته علی چنگیزی به اصرار خودش در مرحله داوری توسط ارزیابها قرار نگرفت و این استثنای داوری امسال بود که برای کتاب دیگری اتفاق نیفتاد - البته شخص دیگری هم چنین درخواستی نداشت - در نهایت این کتاب از مرحله ارزیابی حذف شد.
پس در مراحل اصلی داوری این دوره فرق خاصی با دوره اول نداشت.
خیر. در دوره قبل هم چیزی حدود ۴۸ نفر در نظرسنجی شرکت کردند و به همین شکل و بر اساس پراکندگی آراء تجمیعی صورت گرفت و یک سری از کتابها در نامزدهای اولیه قرار گرفتند. به هر صورت داوری ادبی در ذات خودش امری نشدنی است و به لحاظ فلسفی و زیباشناختی هم تمام این مسائل نوعی قرارداد است و طبیعتا در تمام جوایز ادبی همیشه انبوهی ناراضی و اقلیتی راضی وجود دارد.
بیشترین سوالی که درباره این جایزه مطرح شده – به جوایزی که پروسه داوری خاصی ندارند و آغاز رسمی کارشان با اعلام نامزدهاست کاری نداریم- مربوط به شیوه داوری است. این شیوه داوری قبل از این جایزه هم مورد استفاده قرار گرفته یا ابداع برگزارکنندگان جایزه احمد محمود است؟
این شیوه تقریبا ابداع ما بوده است. البته در چند دوره از جایره بنیاد هوشنگ گلشیری نظرسنجی گذاشتند. به این صورت که هر کس امتیازی به کتابها میداد و بر اساس آن نامزدهایی اعلام میشد اما عیبی که آن شیوه داشت، همین تجمیع امتیازات بود. در این باره مثال شفافی میزنم؛ اگر من چهار دوست و رفیقی داشتم که آنها را هدایت میکردم میتوانستم به فهرست نامزدها راه پیدا کنم اما ما در داوری اولیه جایزه احمد محمود احتمال این اتفاق را به حداقل رساندیم و اجازه ندادیم اثری صرفا با سه چهار رای با امتیاز بالا به فهرست نهایی راه پیدا کند و تعداد رایدهندگان به آن کتاب را هم در نظر گرفتیم. این شیوه و جایزه ادبی محمود مدیون کامران محمدی و محمدحسن شهسواری است که به این نتیجه رسیدند این رویه مناسبترین شیوه داوری است و میزان اشتباه و خطا را به حداقل میرساند. البته تمام جوایز ادبی دنیا نظرات موافق و مخالف زیادی دارند و این حرفها در همه جای دنیا حرفهایی تکراری است.
نسبت به نحوه داوری این جایزه بیشترین انتقادی که مطرح شد این بود که به عنوان مثال نویسندهای که کتاب خوبی با یک نشر گمنام و پخش ضعیف داشته و امکان تبلیغ و معرفی خاصی هم برای کتابش نبوده طبیعتا در این فهرست نهایی شانسی برای انتخاب توسط ارزیابها نداشتهو حقش ضایع شده است.
به نکته درستی اشاره کردید. من چند مساله را اینجا عنوان میکنم. یک اینکه حداقل در جایزه احمد محمود وظیفه کشف استعداد نیست. اما به عنوان مثال جایزه بنیاد گلشیری در بخش کتاب اول این کار را میکرد اما وظیفه جایزه ادبی احمد محمود کشف استعدادهای گمنام نیست و نکته دوم اینکه شاید این حرف کمی تلخ به نظر بیاید اما یک کتاب باید خودش را به جایزه ادبی بقبولاند.
من خودم آدمی هستم که یکی از علایق هفتگیام کتابگردی و خرید کتابهای ایرانی از ناشران گمنام است. با بسیاری از این ناشران گمنام هم ارتباط کاری دارم و در جریان آثار منتشرشدهشان هستم. اما وقتی کتابی نتواند خودش را به نظرگاه ۵۰ نفر از اهالی ادبیات برساند چگونه میتواند ادعا کند که کاری ارزشمند و پرقدرت است؟! من این مساله را رد نمیکنم که ممکن است کتابهایی باشند که در این داوریها دیده نشوند و این مساله کاملا طبیعی است. ما از روز اول برگزاری این جایزه این قرار را گذاشتیم که کار ما کشف استعداد نیست. ما کتابهایی که به هر حال جامعه ادبی ایران آنها را میبیند و نظر درباره شان میدهد انتخاب میکنیم. البته من فهرست ارزیابی را هم که برررسی کردم فکر نمیکنم کتاب باارزشی از این فهرست جا مانده باشد. در همین داوری هم چه در بخش مجموعه داستان و چه در بخش رمان کتابهایی بودند که خیلی دیده نشدند اما نهایتا در فهرست نهایی توسط ارزیابها انتخاب شدند. کتابی مانند «غروبدار» از سمیه مکیان نه فروش آنچنانی داشت و نه اینکه خیلی دیده شده بود اما در فهرست نهایی بالا آمد.
دیده شد چون ناشر مطرحی دارد.
درست است. اما ببینید که حتا با وجود این مساله هم این کتاب خیلی توسط جامعه عام دیده نشد. و یا مثلا کاری مانند «زخم شیر» نوشته صمد طاهری کمتر دیده شده بود و رمان «آتش زندان» هم به دلیل حجم و نوع زبانش کمتر مورد توجه قرار گرفت. حتا میزان نقدهایی که روی این آثار نوشته شده از سوی منتقدان حرفهای بسیار کم بود و درنهایت من وجود چنین آثاری را در نامزدهای دهگانه اتفاق خوبی میدانم. اما به هر حال حرف شما هم حرف درستی است چون ما نمیتوانیم همه ادبیات ایران را رصد کنیم و امکان سختافزاری آن را هم نداریم. نهایتا این اتفاق میافتد که کتابی ممکن است دیده نشود و من این مساله را انکار نمیکنم. اما وظیفه جایزه احمد محمود کشف استعداد نیست. اما برخی از جوایز استراتژیشان همین است و دنبال نویسندههای گمنام میگردند و سعی درکشف استعداد دارند. من خودم به عنوان دبیر جایزه به دنبال این کتابها هم بودم که آنها را به دست داوران برسانم تا خوانده شوند اما مورد خاصی پیدا نکردم.
سوءتفاهم اصلی از رویه معمول داوری دیگر جوایز ناشی میشود به عنوان مثال جوایزی مانند هفتاقلیم، مهرگان و حتا جایزه دولتی جلال آلاحمد فراخوان عمومی برای شرکت ناشران و نویسندگان منتشر میکنند و به همین دلیل است که برخی فکر میکنند با شیوه داوری جایزه احمد محمود حق شرکت در این جایزه از ابتدا از آنها گرفته شده است.
ببینید ما وقتی از ابتدا فهرست داریم این سوءتفاهم برطرف میشود. ما فهرستی اولیه از کتابهای منتشرشده در سال ۱۳۹۶ داشتیم و با دقت زیادی این فهرست اولیه تهیه شد تا کتابی جا نماند و به فهرست ۲۵۰ تایی راه پیدا کند. قبل از ۵۰ نفر ارزیاب کسانی این فهرست را بررسی کردند تا هیچ کتاب ارزشمندی از فهرست ارزیابی جا نماند. بنابراین نویسندهای نمیتواند به راحتی ادعا کند که در این فهرست نبوده است. این سیستم که فراخوان به ناشران بدهیم در جوایز دیگر هم بوده و به دقت سیستم داوری احمد محمود نمیرسد. چون بسیاری از ناشران این جوایز را جدی نمیگیرند و بسیاری از ناشران کوچک هم صرفه اقتصادی برای فرستادن آثارشان ندارند. در عین حال داوری محدود هم اشکالات خاص خودش را دارد. اگر ما سه تا چهار داور به رسم معمول دیگر جوایز برای جایزه لحاظ میکردیم باز هم انتقاد میشد که این نامزدها نظر سه، چهار نفرند و باز هم بحث سلیقه را پیش میکشیدند. الان هم که حدود ۵۰ داور نظر دادهاند باز همین بحث را پیش میکشند. غرزدن در هر شرایطی وجود دارد اما من میتوانم این تضمین را بدهم که جایزه ادبی احمد محمود بخش عظیمی از کتابهای منتشرشده در سال جاری را رصد کرده و امیدوارم کتابی از دید ما جا نمانده باشد و فیدبکهایی که از فضای مجازی و ... گرفتهام مثبت بوده است. من فکر نمیکنم کار شاخصی از چشم این تیم و نظام داوری پنهان مانده باشد. حتا کتابهایی هم از سوی این ارزیابها و داوران پیشنهاد میشد و دقت کار را بالا میبرد اما در نهایت رای لازم را نیاوردند و من حتا از روی کنجکاوی آنها را هم مطالعه کردم. ما باید این جبر را بپذیریم که در جوایز ادبی داوری کاملی نمیتواند وجود داشته باشد. احمد محمود بخشی از ادبیات را میبیند و هفت اقلیم هم بخشی دیگر را. از قدیم و زمان برگزاری جایزه گلشیری و منتقدان هم وضع به همین صورت بوده هر جایزهای نهایتا بخشی از ادبیات را رصد میکرد و گاه اشتراکاتی هم با هم پیدا میکردند و درنهایت این تنوع چیز جذابی است.
درمورد جوایزی که به اسم شخصیت خاصی نامگذاری میشوند سوال دیگری هم پیش میآید. به عنوان مثال کمتر کسی میپرسد که جایزه داستان تهران یا جایزه داستان پیامبر خاتم درباره چیست و اولویت موضوعیشان کدام است. اما وقتی به عنوان مثال جایزهای به نام جلال آلاحمد وجود دارد همواره این بحث پس از اعلام برگزیدگان مطرح میشود که این آثار چه ربط خاصی به آن شخصیت دارند و در بیشتر مواقع هم واقعا ربط خاصی وجود ندارد و یک جایزه تنها نام یک شخصیت ادبی را به یدک میشود. این سوال درباره جوایز نوپایی مانند جایزه جمالزاده و جایزه احمد محمود هم مطرح است. انتخاب نام این نویسنده صرفا جنبه تزئینی و ادای دین دارد یا آثار انتخابی باید به نوعی به روح نوشتههای احمد محمود مرتبط باشند؟
حرف شما کاملا صحیح است. ما وقتی اساسنامه جایزه احمد محمود را تنظیم میکردیم، بند مهمی در آن لحاظ شد که سال قبل کامران محمدی به عنوان دبیر و امسال من به داوران منتقل کردیم به این مضمون که؛ آثاری که انتخاب میکنند قصهگویی و توجه به عناصر قصهگویی درشان کاملا لحاظ شده باشد. به عنوان مثال مجموعه داستان «باشب یکشنبه» اثر محمدرضا صفدری ربطی به جهان فکری احمد محمود ندارد و با رای و تشخیص داوران به فهرست نهایی راه پیدا کرده است. ولی ما حواسمان بوده و به داوران این مساله را گوشزد کردهایم که داستانگو بودن یک رمان و یک مجموعه داستان – وجه بومی آن مدنظرمان نبوده- و توجه به مسائل روز جامعه ایران و چیزی که به لحاظ سیاسی و اجتماعی و تاریخی برای شخصیتها رقم میخورد، در داوریشان لحاظ شود و این همان روح آثار احمد محمود است. و گرنه به قول شما نام هر کسی دیگری میتوانست بر این جایزه باشد. البته این نام به این معنا نیست که آثار انتخابی شبیه آثار محمود باشد. به عنوان مثال شباهتی میان آثار انتخابی سال قبل مانند مجموعه داستان خانم وفی و آقای اسماعیلی و همچنین رمان رضا جولایی به آثار محمود وجود ندارد اما روح قصهگویی و داستانگویی در آنها هست. رمان جولایی رمانی قصهگو با فضای سیاسی و تاریخی است که با آثار محمود قرابتهای زیادی دارد و همچنین وهم و هراسی که در مجموعه داستان پیمان اسماعیلی وجود داشت به برخی داستانهای کوتاه محمود بیشباهت نبود و قصهگویی و ساختار دراماتیک روشن برای جایزه احمد محمود بسیار معیار مهمی است که در مجموعه داستان خانم وفی وجود داشت. ما این معیارها را به داوران اعلام میکنیم تا گوشه ذهنشان داشته باشند و البته به قول علمای کلام این دلیل ناقص است و دلیل تام نیست.
رضا جولایی در حال دریافت تندیس جایزه احمدمحمود از محموددولتآبادی
جشنوارههای زیادی وجود دارد که تنها به داستان کوتاه میپردازند و خوشبختانه تعداد آنها هر سال افزایش مییابد بهتر نبود جایزهای مانند احمد محمود تنها به رمان میپرداخت؟ خلاء و کمبود جوایزی که منحصرا به رمان میپردازند به شدت در ادبیات ما حس میشود.
چیزی که ما در داستان کوتاه مدنظر داشتیم دقیقا همان چیزی است که احمد محمود در مجموعه داستانهایش انجام داده است یعنی که نویسنده یک جهان در داستانهایش بسازد و چیزی که برای ما مهم است این است که یک مجموعه داستان برای یک مجموعه بودن نوشته شده باشد و به این صورت نباشد که نویسنده صرفا داستانهایی را که طی سالها نوشته در یک مجموعه جمع کند. اگر سال قبل این جایزه به پیمان اسماعیلی داده شد به این دلیل است که یک ذهن واحد را در تمام داستانهای آن مجموعه میبینیم. در آثار نامزدهای امسال هم مانند آقای طاهری و آقای هوشمندزاده و همچنین مجموعه محمدرضا صفدری یک ذهنیت خاص در تمام داستانها حاکم است و عاملی تکرارشونده این داستانها را به نوعی به هم پیوند میدهد. این رویهای است که برای بخش داستان کوتاه احمد محمود به طور جدی پیش گرفتیم.
جشنوارههای ادبی معمولا بخش جنبی هم دارند مانند جایزه ویژه هیئت داوران یا بزرگداشتی مانند آنچه در جایزه منتقدان اتفاق میافتاد. چنین بخشی برای جایزه احمد محمود در نظر گرفتهاید یا خیر؟
ما مدالی طراحی کردهایم به نام مدال افتخار احمد محمود که امسال برای اولین بار داده میشود. برنده آن توسط هیئت مدیره متشکل از آقای شهسواری آقای محمدی با مشورت دوستان دیگر و من به شخصی که درباره احمد محمود نوشته و کار کرده باشد یا حتا تاثیری در زندگی ادبی احمد محمود گذاشته باشد، انتخاب میشود. امسال نامزدهایی برای این جایزه وجود دارند و این جایزه به معنای دیدن کسانی است که درباره جهان داستانی احمد محمودکار کردهاند یا در جایی باعث شدهاند که احمد محمود آثارش دیده شود و به حقش برسد. تنوع این آدمها بسیار زیاد است و در تمام
این قصه مافیای ادبی را هر کس می خواهد ادامه بدهد و برایم ادامه این قصه احمقانه دیگر مهم نیست. من از حرفهای این تروریستهای فرهنگی خسته نمیشوم.
هر جایزهای که برگزار میشود طبعا برندگانی دارد و یکی از مسائلی که اینجا مطرح میشود این است که این جایزه چه تاثیری در سرنوشت ادبی برندگانش داشته و برندگان نهایی به لحاظ تعداد چاپ کتابها و معرفی هر چه بیشتر به مخاطب چه دستاوردهایی داشتهاند. در اغلب مصاحبههایی که با برندگان برخی جوایز به شخصه داشتهام، همه از برنده شدن خوشحال بودهاند اما به لحاظ تجدیدچاپ کتابها و استقبال مخاطب چندان رضایتی نداشتند. این مساله حتا در میان برندگان جایزه گلشیری هم به چشم میخورد. دستاورد برندگان دوره قبل احمد محمود چه بوده و هیئت مدیره این جایزه برای تکرار نشدن تجربههای اینچنینی برای برندگان خود چه تمهیداتی دارد؟
جایزه «محمود» یک جایزه خصوصی است و تمام دستاندرکاران این جایزه به نوعی ارتش یکنفره هستند و همه از جمله خود من این کار را با افتخار انجام میدهیم. خودم به شخصه با عشق چون احمد محمود تاثیر زیادی در نوشتن من داشته است. من آمار تجدیدچاپ آثار برنده سال قبل یعنی مجموعه داستانهای پیمان اسماعیلی و فریبا وفی و همچنین رمان آقای جولایی را رصد کردم و متوجه شدم که رمان جولایی بیش از ۴ بار تجدیدچاپ شد و دو یا سه بار هم کار دو برنده دیگر تجدیدچاپ شدهاند.
یکی از تفریحات من کتابفروشیگردی در سطح شهر است. برایم خیلی جالب بود که تعداد بسیاری از این کتابفروشیها نامزدهای دهگانه را در جایی تجمیع کردهاند و اسم نامزدهای «احمد محمود» را بر آن گذاشتهاند و البته منظورم تنها کتابفروشیهایی مانند ثالث و ققنوس نیست و این مساله را در چند کتابفروشی کوچک و کتابفروشیهای راسته انقلاب هم رصد کردم. ناشران هم از اقبالی که نسبت به نامزدها به وجود آمده بود، رضایت داشتند و مطبوعات و برخی رسانهها هم درباره این کتابها با عنوان نامزدهای جایزه احمد محمود نوشتند. من این اتفاقات را برای این جایزه که تنها دو دوره از برگزاری آن میگذرد رخداد خوبی میدانم. البته شاید نویسنده انتظار داشته باشد کتابش بعد از برگزیده شدن در یک جایزه ۵ چاپ بفروشد این اتفاق شدنی نیست. درباره جوایز دیگر هم مانند گلشیری باید بگویم من خودم آن سالها روزنامهنگار بودم و تاثیرات این جایزه را رصد میکردم و باید بگویم که این جایزه هم تاثیر خودش را داشت و به راحتی دو چاپ یک کتاب را تمام میکرد و اگر نویسندهای این تاثیر را انکار کند بیانصافی کرده است. جوایزی مانند یلدا، روزی روزگاری، گلشیری و جایزه منتقدان تاثیر زیادی داشتند اما در سالهای آخر برگزاری این جوایز، به علت فضای ملتهب سیاسی تاثیرشان کمتر شد.
این را در نظر بگیرید که این جوایز برای برگزاری با محدودیت روبهرو بودند و معمولا جشنی نداشتند که خبرنگاری به آن دعوت بشود، به عنوان مثال مراسم را در خانه آقای فرمانآرا برگزار میکردند و در نتیجه نمیتوانست برد خبری داشته باشد. امروز فضای مجازی هم به کمک این جوایز آمده و امکان انعکاس آنها در فضای رسانهها و مطبوعات هم وجود دارد که باعث زنده ماندن جوایز میشود. اگر فصل جوایز ادبی فرانسه را رصد کنید میبینید که در سایتهای خبری مرتب درباره جوایزی مانند مدیسی، گنگور و رنودو و ... بحثهای مختلفی میشود. البته بردن هیچ جایزهای نویسنده را رستگار نمیکند. نبردنش هم همینطور چون مسابقهای وجود ندارد. من به عنوان نویسندهای که هم جایزه بردهام و هم جایی نامزد بودهام و برنده نشدهام میتوانم بگویم که یک جایزه را نباید آنقدر بزرگ کرد و نباید تخفیف داد. عوامل زیادی هم برای دیده شدن نویسنده و کتاب وجود دارد و جایزه تنها یکی از آنهاست. من نویسندههایی را میشناسم که آرزویشان این است که در یک جایزه ادبی نامزد شوند و از آن طرف جوایز را سمپاشی میکنند و زیر سوال میبرند و همان نویسندهها را میبینی که از نامزده شدن در یک جایزه محلی در خود نمیگنجند! این هم قصهای است که وجود دارد. اما به نظر من جوایز ادبی تاثیر خودشان را دارند و این تاثیر در جوایز خصوصی بیشتر است.
از رویه داوری که بگذریم مسالهای دیگر هم که در سالهای اخیر در جوایز ادبی مطرح میشود، فهرست داورانی است که در آن جایزه خاص مشارکت دارند و در این سالها مد شده که این فهرست همراه با اعلام نامزدهای نهایی اعلام میشود. در میان این فهرستها به آدمهایی برمیخوریم که در جوایز دیگری هم نامشان را به عنوان داور میبینیم و میشنویم و طبعا با سلیقهای که این افراد دارند آسیبی که پیش میآید تکرار نام برخی نویسندگان به عنوان برنده است و گاهی میبینیم این برندگان با نقل و انتقال داوران از جایزهای به جایزهای دیگر منتقل میشوند. بحثی که درباره چند دوره برگزاری جایزه داستان تهران به شدت مطرح بود. در فهرست داوران احمد محمود هم بعضا نامهای تکراری به چشم میخورد.
در داوری جایزه احمد محمود فکر میکنم شما مشخصا درباره آقای طلوعی صحبت میکنید. آقای محمد طلوعی آدمی است فوقالعاده کتابخوان و درگیر ادبیات ایران. به نظرم محمد طلوعی نماینده صدایی خاص در ادبیات ایران است. رضا زنگیآبادی هم نماینده نوعی از نوشتن است و خانم بهناز علیپور گسکری شخصی آکادمیک و نویسندهای دانشگاهی و منتقدی جدی است. من حق غرزدن را برای همه قائل هستم. این جبر جایزه است و همیشه این انتقادات به داوران یک جایزه وارد است.
در حوزه رمان هم آقای دکترکامران سپهران، زیباییشناس و سردبیر مجله «زیباشناخت» را داریم که سالها داور جایزه گلشیری بودند و محمد حسینی از منصفترین داوران نویسندهای است که تا به حال به او برخوردهام. امیر نصری هم که در دو سه دوره از جایزه منتقدان هم داور بودند و انسانی اهل فلسفه و آکادمیک است. ای کاش فیلم و تصاویری از جلسات داوری ما موجود بود تا نشان میدادیم چگونه یک کتاب از زوایای مختلف بررسی میشد.
بحث سلیقه در جوایز داوری مهمترین چالش است. به عنوان مثال وقتی اسم مهدی یزدانیخرم به عنوان دبیر یک جایزه مطرح میشود می گویند که این شخص بررس فلان نشر است و در نهایت پس از اعلام نامزدها میبینیم که درصد زیادی از نامزدها متعلق به نشری است که شما بررس آن هستید. چقدر به اینگونه اعمال سلیقهها در یک جایزه معتقد هستید؟
طبعا بحث سلیقه در داوری مطرح است. وقتی ما ده کتاب در اختیار داور قرار میدهیم تا پنج کتاب را انتخاب کنند طبیعتا هر کدام از داوران یک نظری دارند. من اگر ۴۰۰ داور هم انتخاب میکردم میگفتند چهارصد و یکمی را چرا نگذاشتی! و این نامزدها به هر حال سلیقه این گروه داوری است.
درباره شخص خودم هم باید بگویم -البته برای من اهمیتی ندارد که کسی این حرفها را باور کند یا نکند- من کوچکترین دخالتی در کتابهای نشر چشمه ندارم. حتا میتوانم بگویم کتابهای چشمه جاهایی از من ضربه هم خورده است و مثال آن هم کمتر پرداختن به کتابهای نشر چشمه در نشریات و مجلاتی است که خودم در آنها فعالیت داشتهام البته این را هم بگویم که امروز دیگر اینطور فکر نمیکنم و معرفی شدن را حق هر کتابی میدانم. نشر چشمه نشری قوی است نه به این دلیل که من سرویراستار آن هستم، من یکی از اجزای نشر هستم به این دلیل که بیشترین تعداد کتابهای جدی ادبیات را با احترام به ناشران دیگر نشر چشمه منتشر میکند و طبیعتا نویسندگان شاخص زیادی با نشر چشمه کار میکنند و بنابراین به طور منطقی حضور کتابهای نشر چشمه در جوایز ادبی زیاد است و در جوایزی که من دبیرش نیستم هم حضور پررنگی دارد.
این قصه مافیای ادبی را هر کس میخواهد ادامه بدهد و برایم ادامه این قصه احمقانه دیگر مهم نیست. من از حرفهای این تروریستهای فرهنگی خسته نمیشوم و همچنان به کارم به عنوان یک سرویراستار، نویسنده و روزنامهنگار ادامه میدهم. آفتاب نشان داد که این تروریستها کجای ادبیات ما ایستادهاند و چهرهشان زیر آفتاب بسیار کریه شد.
جوایز ادبی در بخش خصوصی معمولا چشمانداز روشنی ندارند و هر سال با چالشهایی که بیشتر آنها مالی است روبهرو هستند. شما به عنوان یکی از موسسان این جایزه و دبیر دومین دوره آن دورنمایی چند ساله برای این جایزه میبینید و ادامه آن چقدر برایتان مساله است و اهمیت دارد؟
ما امسال خیلی سخت جایزه را ادامه دادیم. ما یک اسپانسر خصوصی برای این جایزه داشتیم که بسیار به ما لطف داشتند و لازم میدانم که از انجمن داستاننویسان کرمان و آقای مهدی بهرامی نویسنده تشکر کنم که به برگزاری این جایزه کمک کردند اما به هر حال من از این شیوه برگزاری رضایت ندارم. جایزه باید دبیرخانه ثابت داشته باشد تا ادامه آن با مشکل کمتری مواجه شود. اما به هر حال آینده در ایران مهآلود است و ممکن است سال دیگر با مساله دیگری مواجه شویم . تا وقتی من زنده هستم این جایزه را ادامه میدهم و ادامه آن را یک وظیفه اخلاقی میدانم مگر اینکه کار به جایی برسد که کاری از دستم برنیاید.
هزینهای که برای این جایزه و جوایز خصوصی دیگر میشود پول خرد جوایز دولتی هم نیست. این جایزه را به کمک اسپانسرهای شخصی ادامه خواهیم داد. در این دوره از کمک اسپانسرهایی که ذکر شد و خانم محبوبه یزدانی نقاش، طراحی مدال و رضا قرباغی طراحی و ساخت تندیس را بر عهده داشتند، بهره بردیم. تندیسی که آرزوی خودم بردن آن است و شاید با مسئولیتی که در این جایزه دارم سالها این اتفاق نیفتد. دوستانی که طراحی پوستر را برعهده داشتند و دیگر دوستان نویسنده مانند آقای مصطفی علیزاده و همچنین خانواده احمد محمود و کسانی که اگر نبودند ما با مشکل در برگزاری این جایزه روبه رو می شدیم. از دوستان عزیز در خانه هنرمندان که تخفیف عمدهای برای برگزاری اختتامیه برای این جایزه قائل شدند هم تشکر ویژه میکنم.
لطف شگفتانگیز خبرگزاریها به ما و پوشش خبری عالی هم به کمک ما آمد. روز سیزدهم دی ماه من از همه ادبدوستان دعوت میکنم تا به اختتامیه این جایزه بیایند و عصری زیبا را برای ادبیات بسازند تا این جایزه بتواند با امید سالهای سال ادامه پیدا کند.
و حرف آخر؟
حرف خاصی نیست و این را هم بگویم که میزی هم برای فروش و عرضه کتابهای برگزیده این جایزه در مراسم اختتامیه تدارک دیدهایم تا دوستان علاقهمند بتوانند از همانجا کتابهای نامزدها را تهیه کنند. برای دوستانی هم که کلا با همه چیز مخالفند، پیامی دارم که ادبیات به راه خودش همچنان ادامه میدهد و این کینه روی خودتان را سیاه میکند. به قول ابراهیم گلستان؛ هر کسی را که در حال حرکت است با سنگ میزنند و البته منظورم این نیست که روی این سخن با من است من آدم مهمی نیستم ولی به نظرم سعی نکنیم فضایی دوگانه ایجاد کنیم و غیرخودی و خودی به وجود بیاوریم. من با وجود تمام این مشکلات و ناله و نفرینکردنها اقلیتنماییها و این رفتارهای دِ مده به ادبیات ایران بسیار امیدوارم.
بیاییم همه از احمد محمود یاد بگیریم که در بدترین شرایط مالی سیاسی و زیستی تنها با قدرت نوشت و یک بار کسی را متهم نکرد به اینکه حقش را خوردهاند -با اینکه خوردند- یک بار جایی تظلمخواهی نکرد و امروز آثارش با قدرت به زندگی خود ادامه میدهند و هیچکس نمیتواند جلوی درخشش آنها را بگیرد.