به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حجتالاسلام محمد جعفری، عضو هیأت علمی و دانشیار موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) و مدیرگروه فلسفه دین مجمع عالی حکمت اسلامی در یادداشتی به نقد دیدگاه بیژن عبدالکریمی در مورد امکان امر دینی پرداخته است؛
چندی است بیژن عبدالکریمی پیش و پس از چاپ کتاب امکان امر دینی در جهان معاصر، در این دانشگاه و آن دانشگاه به تییین امکان امر دینی می پردازد و گویا مانند اسلاف روشنفکر خود بنا بر آن دارد که به عنوان یک ایدئولوگ در این عرصه شناخته شود. بنده کتاب را نخوانده ام اما یکی دو سخنرانی را از وی در این زمینه شنیده ام و بر پایه همان چند نکته را متذکر میشوم:
ایشان در مباحث خود به دنبال نفی علم دینی و به تعبیر دقیقتر علوم انسانی دینی است، اما عنوان کتاب و یا سخنرانی هایشان، به هیچ وجه وافی به مقصود نیست. زیبنده یک کار علمی، شفافیت مفاهیم کلیدی آن است. این اشکال به کار قبلی عبدالکریمی هم که تحت عنوان پایان تئولوژی به چاپ رسیده بود، وارد است که مراد از پایان یافتن الهیات در دوره معاصر چیست و غرض وی از این ایهام و ایهامها چیست؟
عبدالکریمی مدعی آن است که امر دینی در عرض امر عرفی قرار گرفته است و از دستاوردهای آن خود را محروم نموده است. اگر مراد از امر عرفی، تجدد و مبانی آن باشد این ثنویت کاملاً قابل دفاع است، زیرا مبانی تجدد کاملاً سکولار است، اما هیچ گاه نگرش دینی خود را از دستاوردهای دنیای مدرن نه در عرصه علمی و نه در عرصه فناوری محروم نکرده است. هیچ یک از اندیشمندان برجسته و صاحب نظر حوزوی در عرصه علوم انسانی، اسلامیسازی را به معنای نفی علوم رایج انسانی غرب نگرفته اند، بلکه تأکید بر پالایش و تکمیل آن بر اساس مباحث عقلی و دینی دارند، اما وی آگاهانه این نگرشها را مغفول قرار می دهد و صرفاً از برخی نظریات شاذ سخن می گوید، لذا این مقوله که ما از ظرفیتهای تمدنی عرفی یا غربی بی بهره ماندهایم، اساساً ادعایی است بی دلیل.
نقطه دال مرکزی اندیشه عبدالکریمی در راستای نفی حکومت دینی است و دفاع از سکولاریسم. پایان کار او هم مانند سایر روشنفکران چه دینی و چه لائیک از همین الان روشن است: نفی دین و دیانت در عصر حاضر. اساساً جامعه سکولار که در آن دین هیچ نقشی در نظامات اجتماعی ندارد، جامعه ای دیندار نیست و نهایتاً دین در این جامعه به محاق می رود. عبدالکریمی آگاهانه یا ناآگاهانه در این راستا حرکت می نماید، گرچه خود تأکید نماید که نظریه اش نافی اعتقادات و مناسک دینی نیست، بلکه صرفاً جهان دینی و قدسی را نفی می کند؛ نفی جهان قدسی یعنی نفی حضور و ضرورت تحقق دین در دنیای مدرن. عبدالکریمی نهایتاً به همین نظریه خواهد رسید.