فرهنگ امروز/ امیر قاجارگر: ژوهانا دراکر نویسنده، نظریهپرداز بصری، منتقد فرهنگی و استاد دانشگاه یوسیالای است. از او تاکنون کتابهای متعددی به چاپ رسیده است، از جمله کتابی مهم و مرتبط با موضوع این مصاحبه با عنوان «علوم انسانی_دیجیتال». آنچه در ادامه میآید، مشروح گفتوگوی «فرهنگ امروز» با این محقق برجستۀ علوم انسانی دیجیتال است.
*ماهیت علوم انسانی دیجیتال چیست و این عبارت تا چهاندازه دقیق است؟ چه تفاوتی میان ع.د و محاسبات علوم انسانی وجود دارد؟
من ع.د را اینطور تعریف میکنم: کار در نقطۀ تقاطع روشهای محاسباتی با مواد اولیه یا پژوهشهای علوم انسانی. فعالیتهای روبرتو بوسا نقطۀ شروع فعالیتهای دیجیتال در علوم انسانی است. او با کمک آیبیام موفق شد فرایند ساخت واژهنامهای برای آثار توماس آکوئیناس را بهصورت اتوماتیک درآورد. چنینکاری بستگی به این دارد که مواد مورد نیاز را در فرمت دیجیتال در اختیار داشته باشیم که از لحاظ محاسباتی کنترلپذیر باشد. همچنین انجام چنین فعالیتی بستگی به ساخت پروتکلهای جستوجو، طبقهبندی و مقایسه دارد که بهشکلی واضح قابل بیان بوده و بنابراین در فرایندهای قدمبهقدم بهشیوۀ الگوریتمی انجامپذیر است. «محاسبات علوم انسانی» بهعنوان یک اصطلاح برای شرح این نوع فعالیت محاسباتی قابل جانشینی است. اما علوم انسانی دیجیتال در پنجاه سال گذشته بهشکل قابل توجهی گسترش یافته است (کار بوسا در نیمۀ دوم قرن بیستم انجام شد). امروز ع.د فعالیتهای بسیاری را شامل میشود، از جمله ساخت منابع اطلاعاتی، مدلسازی سهبعدی، ترمیم مجازی، تصویرسازی تحلیلی و دادهکاوی متون، تصاویر، ویدئوها در مقیاس گسترده. به عبارت دیگر، مجموعهای عظیم از ابزارهای فنی و سیستمعاملها که در خدمت پرسشهای انسانگرایانه هستند. بهعلاوه، بیطرفی مفروض شیوههای محاسباتی به بعد انتقادی علوم انسانی قوت بخشیده و بهواسطۀ فعالیت الگوریتمی و طراحیاش، تعصبات فرهنگی، نژادی و جنسیتی را برملا میسازد. از دیدگاه آموزشی، من با تأکید بر رابطۀ بین ساختن و تفسیر کردن، بین ع.د و مطالعات انتقادی رسانه تمییز قائل میشوم. کسی که خودش را در علوم ع.د دخیل میداند، باید در کارهای عملی گوناگونی که بهواسطۀ ابزار و تجهیزات دیجیتال انجام میپذیرد، مهارت و شایستگی داشته باشد و قادر باشد نگاهی انتقادی به نقش و محدودیتهای آنها در تولید نتایج داشته باشد.
* آیندۀ علوم انسانی دیجیتال را چگونه میبینید؟ آیا این شاخه قرار است به دگرگونی در علوم انسانی سنتی بینجامد؟
چه متخصص ع.د باشیم چه نباشیم، هماکنون هم تمام کارهایمان را بهصورت دیجیتال انجام میدهیم. چالش ع.د در واقع این است که آیا میتواند شناخت یا الگوهای سودمند و نقادانهای را عرضه کند یا خیر. درحالحاضر مزیتهای استفاده از ع.د در پردازش پیکرههای بزرگ و استفاده از فرمت دادههای سازمانیافته جهت کامل کردن پژوهش در پروژهها، از جمله نتایج مطلوب و سودمندی است که میتوان به آن اشاره کرد. اما استفاده از تکنیکهای جدید تصویربرداری در باستانشناسی بهمنظور بازسازی نسخ آسیبدیده از طریق روشهای چندطیفی و دیگر روشهای تحلیلی، راههای جدیدی را پیش روی ما گشوده که با آنچه در گذشته انجام میگرفته، متفاوت است. اما پرسشها هنوز همان نوع پرسشهاست. حتی نظریۀ خوانش دور نیز تنها دنبالهای بر جامعهشناسی ادبیات محسوب میشود.
*آیا ابزارهای علوم انسانی دیجیتال در پشتیبانی از پژوهشهای انسانگرایانه سودمند واقع میشود؟
به نظر من، بله. اما باید بگویم که پس از چند دهه سرمایهگذاری، هنوز هم تا رسیدن به نتیجهای عقلانی در چارچوب کارهای نقادانه و نظری در فهم متون، تصاویر، بناهای تاریخی، اسناد یا دیگر دادههای علوم انسانی یا تصورمان از تولید و دریافت، تألیف، خوانندگان، اجتماعات کاری و غیره، راه باقی است. این بهمعنای تخطئه ع.د نیست، بلکه بهمعنای بازشناسی توان آن در دستیابی به مواد و به وجود آوردن قالبهای مورد نظر برای استفاده است. بهعلاوه درک توان تفسیری طرحریزی و نمایش (معناشناسی واسطه، فن بلاغت در تجسم، استدلالهای ساختاریافته بهشکل الگوریتم) حوزههای کاری مربوط به پژوهشهای انسانمدارانه در سطوح بالاتر است.
* از نظر برخی از دانشمندان، از جمله خود شما، علوم انسانی دیجیتال یک رشته به حساب نمیآید. این در حالی است که برخی دیگر آن را یک رشتۀ مستقل میپندارند و حتی برخی از دانشگاهها دکترای علوم انسانی دیجیتال را در برنامههای خود گنجاندهاند. آیا این بدان معنی است که ع.د دچار یک بحران هویتی است؟
فکر میکنم اینکه مطالعه و توسعۀ ابزار و سیستمعامل را جانشین دانشِ دادههای فرهنگی کنیم، کار بسیار اشتباهی است. فکر میکنم برای توجیه (و طراحی) تکنیکهای عملیات محاسباتی، تخصص و مهارت موضوعی ضروری است. از نظر من، کتابداران، بایگانها، تحلیلگران و طراحان حرفهای، همگی میتوانند متخصص علوم انسانی دیجیتال محسوب شوند. اما دانشمندان علوم انسانی نیازمند آن هستند تا در یک حوزه یا رشته، به حفظ و انتقال دادههای فرهنگی بپردازند. دانشجویان رشتۀ انفورماتیک در طی دورۀ دکترای خود، با تمرکز بر تکنولوژیهای دیجیتال و معانی و پیامدهای آن، کاری شبیه به هر دو این کارها انجام میدهند. چنین پژوهشی براساس نظریۀ انتقادی بنا شده است، بدون آنکه به موضوع خاصی در ادبیات، موسیقی، هنر، تاریخ یا دیگر رشتهها اختصاص داشته باشد. پژوهشگران این پروژه متخصصان علوم انسانی نیستند، بلکه متخصصان انفورماتیک هستند.
* ضرورت/اهمیت وجود علوم انسانی دیجیتال چیست؟ و چه کمکی به علوم انسانی سنتی خواهد کرد؟ برای مثال، در قرن نوزدهم، فلسفۀ تکنولوژی و بعدها در قرن بیستم، فلسفۀ شبکه برای مواجهه با این پدیدههای مدرن ظهور کردند.
فکر میکنم در بالا به این سؤال پاسخ داده باشم. ما امروزه تمام کارهایمان را بهصورت دیجیتالی انجام میدهیم. هر ابزار، تریبون، واسطه، الگوی فرادادهها، برنامۀ نمونهخوانی و ساختار داده، یک کنش روشنگرانه است. ما باید ابعاد دیگر روند محاسباتی را آشکار سازیم. علوم انسانی سنتی مستقل از شبکههای دیجیتالی که فعالیتهای روزانه را انجام میدهند، بهسختی میتواند روی پای خود بایستد؛ چراکه تمامی این فعالیتها، اعم از نمایههای جستوجو، منابع و دیگر کارهای ابتدایی، بهصورت آنلاین در دسترس قرار میگیرند. البته اشتباه است که گمان بریم تمامی دادههای علوم انسانی آنلاین هستند. اما از طریق روشها و راههای دیجیتال است که بسیاری از دادههای اولیه و ثانویه را پیدا میکنیم و مورد استفاده قرار میدهیم. فهم این نکته ضروری است که چگونه چارچوببندی و نمایش این دادهها برخی چیزها را کنار گذاشته و چیزهای دیگر را وارد عرصه میکند. همچنین ضروری است که دادههای اولیه را در فرمت و شکل اصلی خود حفظ نماییم. دادههای دیجیتال نه قابل بایگانی شدن هستند و نه نسخۀ کامل و دقیق دادههای منبع، بلکه تنها جایگزینهایی ترمیمشده و بهتر هستند. حفظ دادههای اولیه بیش از گذشته، حیاتی به نظر میآید. این به آن دلیل است که توجیههای مربوط به هزینه-فایده در مورد واگذاری مجموعههایی که بهصورت دیجیتال درآمدهاند، بسیار کوتهبینانه بوده است.
* برخی از دانشمندان علوم انسانی معتقدند علوم انسانی و فناوری در ذات خود با یکدیگر متفاوتاند و اغلب از به کار بردن منابع دیجیتال سر باز میزنند. نظر شما در اینباره چیست؟
فکر میکنم این طرز فکر بسیار محدود باشد. مطالعات علم و فناوری، مطالعات انتقادی رسانه و بسیاری از دستگاههای نظری که در قرن پیش توسعه یافتهاند، از ساختارگرایی گرفته تا پسااستعمار، ماتریالیسمهای جدید، مطالعات جانوری، پیشرفت در مطالعات شناختی، کار در مطالعات انتقادیِ نژادی و زمینههای مهم دیگر، نشان دادهاند که تمام فناوریها از لحاظ فرهنگی پذیرفته شدهاند و باید از یک دیدگاه نظری طراحی و طرز کار آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
*کار یک متخصص علوم انسانی دیجیتال چیست؟ درحالحاضر چه رشتههایی در ع.د شرکت دارند؟
ع.د به رشته یا رشتههای خاصی محدود نمیشود. ع.د اولینبار در مطالعات متنی به کار گرفته شد، زیرا اصلاح مواد متنی در قالبهای دیجیتال نسبتاً آسان بود و حداقل ساختار متن را حفظ میکرد. ع.د امروز در تمام رشتههای علوم انسانی کاربرد دارد. پیروان سبک کلاسیک، پیشگامان اولیۀ این جنبش بودند. کتابخانه دیجیتال پرسئوس گواه جاری و واقعی این فعالیت است. همین که تولید دورنگار و دسترسی به تصاویر از راه دور امکانپذیر شد، قرونوسطاشناسان که مشتاق دسترسی به مطالب منحصربهفرد بودند، توانستند از محیطهای شبکهای برای مطالعات خود بهره ببرند. ویرایش انتقادی، از جمله ویرایش انتقادی آثار ویلیام بلیک، والت ویتمن و آرشیوهای روزتی، بهوسیلۀ تکنیکهای دیجیتال تقویت و مستحکم شد. فعالیتهای تاریخی، از جمله توسعۀ پروژۀ الد بیلی، بهواسطۀ ابزار دیجیتال گسترش یافتهاند. تحلیل روابط اجتماعی در نامههای دالی مدیسون یا مطالعۀ درک از فضا و نقشهبرداری در دوران باستان در پروژۀ بطلمیوس، همگی نمونههایی از فعالیتهای عظیم در علم تاریخ هستند که انجام آنها بدون فناوری دیجیتال میسر نمیشد؛ فعالیتهای باستانشناسی، آرشیو دیجیتال کاکو کنیون، کار بر روی میکروفاسیس و تحلیل سنگنگارهها. این فهرست میتواند همینطور طویل و طویلتر شود. اما یکی از چالشهای جدی تعیین کردن جایی برای این کار و فهرستبندی آن است تا یافتنی و قابل تشخیص باشد. نهفقط در کتابهایی که دربارۀ پروژهها چاپ میشوند، بلکه بهعنوان پروژه.
*علوم انسانی دیجیتال و روشهای تازۀ آن چه چالشهایی را برای آکادمی به وجود میآورد؟ آیا با این نظر که علوم انسانی دیجیتال «درۀ سیلیکونی آکادمی» است، موافقید؟
حملاتی که به ع.د میشود تا حد زیادی ریشه در برداشتهای غلط دارد. برخی فکر میکنند ع.د صرفاً یک فناوری است. ابعاد تفسیرپذیر تکنیکهای دیجیتال بهخوبی توسط متخصصان علوم انسانی درک نشدهاند. این متخصصان میخواهند این رشته را بهعنوان نشانهای از دانشگاه نئولیبرال نشان دهند که برمبنای کارآفرینی و مدیریت اقتصادی اداره میشود تا از این طریق آن را تعطیل کنند. اما بیشتر فعالیتهای ع.د تاآنجاکه من میدانم، از روی شور و شوق و کنجکاوی اندیشمندانه و روشنفکرانه انجام میگیرند. این را از آن بابت میگویم که برای پژوهشهای ع.د زمان زیادی صرف میشود و این در حالی است که بازدۀ آن، خصوصاً در آغاز، آشکار نیست. هیچکس از یک پروژۀ ع.د ثروتمند نشده است. شاید نوشتن مجموعه داستانهای بچگانه دربارۀ جادو و جادوگری، پولسازتر از علوم انسانی دیجیتال باشد. از دید من، استفادۀ کورکورانه از تکنولوژی همانقدر احمقانه است که استفادۀ مکرر از نظریۀ انتقادی. هر دو به یک اندازه کلیشهای هستند. اینکه بتوانیم تفکر انتقادی را زنده، پایانناپذیر و لاینحل نگاه داریم، چالشی است که در همۀ زمانها وجود داشته و نمیتوان تقصیرها را بر گردن تکنولوژی انداخت. همچنین به گمان من، در این مرحله از دورانِ فرهنگی، ما یعنی معلمان و اساتید، وظیفه داریم تا دانشجویانمان را به مهارتهای انتقادی مجهز کنیم تا بتوانند تکنولوژیهای دیجیتال را از درون فهم کنند، زیرا اگر قرار است که آنها عملکردی مؤثر در فرهنگ پیشرویشان داشته باشند، باید کارهای ماشین و ساختارهای داده، معماری اطلاعات و پروتکلهای الگوریتمی را بشناسند.
* مشکل نوشتن و کلمات چیست؟ چرا ع.د بیشتر بر استفاده از تصاویر، ویدئوها و صداها تأکید دارد؟ آیا به نظر شما، آنها برای ارتقای تفکر انتقادی مفیدتر هستند؟
شناختشناسی بصری بهعنوان یک رشته یا زمینه پیشرفت بسیار کمی داشته است. تصاویر همان کلماتاند و نوشتن بصری است. فرمهای متنی ما ساختار گرافیکی دارند. ما این مسئله را نادیده میگیریم. علوم انسانی بهقدری متنمحور بوده است که نتوانستهایم فرازبانهای انتقادی مناسبی برای فهم عملکرد فرمهای گرافیکی عبارات و تولید دانش به وجود آوریم. زبان و تصویر با یکدیگر در کشمکش نیستند. وظیفۀ ما برقراری تعاملات انتقادی سودمند با هویت چندوجهی ارتباطات، تفسیر و تولید است. تصاویر بهطرق مختلفی در مقایسه با زبان، ذوالمعانی هستند. فرمهای بصری بهصورتی متفاوت از زبان درک و پردازش میشوند. وقتی تصاویر و متون در کنار هم ظاهر میشوند، مبادلات پیچیدۀ بینامتنی ایجاد میکنند. همۀ اینها را باید در تربیت خود برای شناخت محیطهای رسانهای و ابزارها در فرهنگمان در نظر داشته باشیم. خطرات مصرف سادهانگارانه واضح و آشکار هستند.
*آیا ع.د را ابزاری برای سرعت بخشیدن به تحلیل متنی میدانید؟ یا علوم انسانی دیجیتال چیزی فراتر از این است؟
استفاده از ع.د برای تحلیل متن در مقیاس گسترده، تنها بخشی کوچک از پتانسیل و کاربرد کنونی آن است. استفاده از ع.د باعث نمیشود ما مباحث و آثار بدیهی تولید کنیم. چنینچیزی بههیچوجه حقیقت ندارد. هیچ اثر هنری، سند، تصویر، متن یا بیان انسانی هرگز بدیهی نیست و اگر میخواهیم به درک ابعاد روشنگری ادامه دهیم که از طریق آنها تجربه و فعالیتهایمان بهطور پیوسته اصلاح شود، باید محصول اصلاحشدۀ مصورسازی داده و دیگر شکلهای رابط را در معرض پرسشهای انتقادی جدی قرار دهیم.
* بهعنوان یک فرد متخصص در علوم انسانی دیجیتال، برای مطالعه، چه منابعی را برای کسانی که با آن آشنا نیستند، پیشنهاد میکنید؟
قصد خودستایی یا فخرفروشی ندارم، اما فکر میکنم بعضی از سخنرانیهای مقدماتیای که دربارۀ ع.د ارائه کردهام، نمای کلی خوبی از ع.د ارائه میدهند. همچنین کتاب درسی «علوم انسانی دیجیتال» مقدمۀ خوبی برای آشنایی با این رشته است. کتابی که من بههمراه همکارانم آنه بوردیک، پیتر لونفلد، تاد پرسنر و جافری اشناپ با عنوان «علوم انسانی_دیجیتال» نوشتهایم احتمالاً منسجمترین مقدمهای است که یک شخص میتواند در این زمینه پیدا کند. همچنین کتابهای راهنمای بسیاری دربارۀ ع.د و مباحث پیرامون آن که توسط جان آنسورث، سوزان شریبمن، ری زیمنس و مت گلد نوشته و منتشر شدهاند، همگی برای کسانی که میخواهند بهصورت جزئیتر با علوم انسانی دیجیتال آشنا شوند، مفید خواهند بود.
* آیا مطلب دیگری هست که مایل باشید با ما به اشتراک بگذارید؟
امیدوارم این مطالب مفید واقع شود. من همچنان از انجام پروژههای ع.د لذت خواهم برد، اما برخلاف پیشرفتهای نظریۀ انتقادی، هیچ بینش انتقادی بزرگی سراغ ندارم که از کاربرد آن رشد پیدا کرده و درک ما از یک متن، تصویر، نویسنده، خواننده یا یک اجتماع را تغییر داده باشد. هنوز هیچ پروژۀ علوم انسانی دیجیتالی ندیدهایم که بهواسطۀ استدلالهایش بهوسیلۀ ابزارهای دیجیتال در رشتۀ مادر خود به یک مرجع تبدیل شده باشد. در مقابل، به روشهایی فکر کنید که در آن فرم چاپی کتابهای ویلیام بلیک یا امیلی دیکنسون میبایست در تحلیل آنها لحاظ شود. اینجا جنبههای تکنولوژیک تولید قطعاً بخشی از مباحث را تشکیل میدهند. میخواهم بگویم که عین همین مطلب دربارۀ تولید دیجیتال مباحث نیز صادق است؛ با این تفاوت که در اینجا هنوز شکل این نوع مباحث دقیقاً مشخص نیست. اما نقش ع.د در علوم انسانی تاکنون نقشی فرعی بوده است (دسترسی، جستوجو، تحلیل)، نه یک تغییر پارادایم در اندیشۀ کار ما یا موضوعاتی که مطالعه میکنیم. همه با این دیدگاه موافق نیستند و بسیاری ممکن است بهشدت برضد من استدلال کنند. وقتی به نقطهای برسیم که دانشمند یکی از حوزههای علوم انسانی احساس میکند مجبور است از یک پروژۀ دیجیتال در بررسی ادبیات آن رشته استفاده کند، آنگاه ع.د را چیزی بیشتر از یک سیستمعامل یا ابزار خواهیم دید. چنینچیزی، بهجز چند مورد بسیار محدود، هنوز اتفاق نیفتاده است.
پینوشتها:
. Johanna Drucker
. علوم انسانی دیجیتال
. repository building
. Virtual Restoration
. Analytic Imaging
. Critical Media Studies
. multi-spectral
. distant readingنظریۀ فرنکو مورتی درباب مطالعات ادبی
. metadata
. Perseus digital library
. Old Bailey
. Dolley Madison
. Digital Archive of Chaco Canyon
. Micropaleontology
. Visual epistemology
. Remediated production of data visualizations
. Interface
. DH 101 course book
. Anne Burdick
. Peter Lunenfeld
. Todd Presner
. Jeffrey Schnapp
. Digital_Humanities
. Digital_humanities
. John Unsworth
. Susan Schreibman
. Ray Siemens
. Matt Gold