به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا در قم، حوزه هنری استان قم در نهمین عصرانه داستان خود میزبان رمان «گنامینوها قدر آدمها را نمیدانند» اثر مریم راهی بود. این نویسنده که فارغالتحصیل مقطع کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی است، علاوه بر این کتاب، رمانهای «در خوابهایم»، «برپا»، «فردا مسافرم» و «یوما» را هم در کانامه ادبی خود دارد.
این رمان در مورد شهرکی است که رنگ خورشید به خود ندیده و در تاریکی فرو رفته است. چهار شخصیت نوجوان رمان، ساکن یک ساختماناند. یک روز ناظم مدرسه به آنها میگوید باید سرکلاس درسی به نام «انتخاب» حاضر شوند. معلم آن درس اتفاقاً در همان ساختمان زندگی میکند. بچهها در همان کلاس پس از آشنایی با موجوداتی به نام گنامینوها متوجه میشوند گنامینوها در وجود آنها نفوذ میکنند و دنبال راهی هستند که این موجودات را از خودشان دور کنند. بچهها متوجه میشوند علت تاریکی شهرک نفوذ گنامینوها در شهرک و همسایههاست. لذا برای ورود نور به شهرک و رهایی از گنامینوها از معلمشان کمک میگیرند.
در این جلسه، مریم راهی در پاسخ به این سوال که چرا مینویسد و آیا هدفی برای نوشتن داشته است؟، گفت: اینگونه نیست که آدمها هدفی داشته باشند و شروع کنند به نوشتن؛ حسی هست که به آدم میگوید باید بنویسد و شروع میکند به نوشتن. من هدفی نداشتم، فقط احساس کردم از نوشتن، کلمه و جمله خوشم میآید و میتوانم حرفهای دلم را بنویسم. نوشتن بیشتر از آن که یک حرفه باشد عشق و یک حس است.
وقتی مجری از مریم راهی در مورد آثار تولید شده در حوزه نوجوان پرسید و معتقد بود این دسته از آثار ضعیفاند و به نظر میرسد مخاطب نوجوان برای نویسنده، مخاطبی جدی نیست، راهی در پاسخ گفت: من به طور قطع نمیتوانم بگویم که نویسندهها اهمیت نمیدهند. چون نویسندههایی میبینید که به طور جدی کار میکنند و آثار خوبی در این گروه سنی خواندهام. اتفاقاً من فکر میکنم به مخاطب نوجوان بها دادهاند. هر نویسندهای با توجه به اهمیتی که به کارش میدهد، تلاش میکند اثر شایستهای را تولید کند.
سوال بعد در مورد کارهای اقتباسی نویسنده بود؛ اینکه، راهی، زندگینامه شخصیتی را نوشته است و بعد در مورد آن رمان تولید کرده است.وی با بخشی از این ادعا موافق بود و گفت: دو تا از کارهایم که مذهبی - دینی هستند، این اتفاق برایشان افتاده است. در مورد شخصی است که اقتباس شده و با عنصر خیال به رمان تبدیل شده است. اما دو اثر دیگر دارم که اینگونه نیستند و در گونه رمانهای اجتماعی شهری قرار میگیرند.
نویسنده «گنامینوها قدر آدمها را نمیدانند» در پاسخ به سوال چرا مردم ما با کتاب غریبهاند و این ضعف را ناشی از نویسنده یا رسانه یا جایی دیگر میبینند، بیان کرد: تغییر نسل باعث این اتفاق شد. قبلاً مرسوم بود همه دور هم مینشستند و حافظشان را میخواندند، الان چند خانواده اینگونه هستند؟ مدام عواملی پیش میآید که آدمها از هم دور میشوند و در خلوت هم ترجیح نمیدهند کتاب بخوانند. از جمله وجود فضای مجازی. البته عوامل دیگری وجود دارد و بحث، گستردهتر از این حرفهاست.
او در ادامه درباره نگارش این رمان به عنوان اولین کار نوجوان توضیح داد و گفت: پارسال فروردین نوشتن این رمان را شروع کردم اما چند ماه فاصله ایجاد شد. دوباره برگشتم و نوشتم. خیلی کار سختی بود. خیلی بازنویسی کردم. برای نزدیک شدن به هدفم تحقیق زیادی کردم. با نوجوانان ارتباط داشتم به آنها درس میدادم و از نزدیک آشنا بودم اما باز این مقدار کفایت نمیکرد. حتماً باید به روحیه نوجوان نزدیک میشدم. البته به طور کامل نتوانستم به این هدف نزدیک شوم اما تلاشم را کردم. همزمان که تحقیق میکردم، رمان را مینوشتم. هیجان داشتم برای نوشتن و همین کار به رمان ضربه میزد و باعث بازنویسی متعدد شد. اما در نهایت، نوشتن رمان چیزی حدود ۶ ماه طول کشید.
سوال بعد درباره ماندگاری اثر بود. نویسنده «فردا مسافرم» در پاسخ به سوال «وقتی کاری مینویسید، آیا به ماندگاری آن فکر میکنید و این ماندگاری را امتیاز برای نویسنده میدانید؟» گفت: اگر این اتفاق بیفتد، چرا امتیاز نباشد. اما اینگونه نیست که وقتی نویسنده مشغول نگارش اثر است، به این فکر کند که طوری بنویسد که حتماً ماندگار شود. اتفاقاً این دغدغهها در حال نوشتن مانع نوشتن میشود.
سوال پایانی مجری درباره نظر مریم راهی درباره محافل داستان و اثر او در تشویق به کتابخوانی و دیده شدن اثر نویسنده بود که وی اینگونه پاسخ داد: وقتی این امور به دیده شدن کمک میکند که در اخبار منتشر شود و تبلیغاتی انجام شود. واقعاً نمیدانم که این محافل به کتابخوان شدن کمک میکند یا نه. چرا که افراد شرکت کننده در این محافل خودشان کتابخوان هستند.
قبل از آغاز بخش دوم نشست که اختصاص به منتقد برنامه داشت، بخشی از کتاب «گنامینوها قدر آدمها را نمیدانند» برای مخاطبین خوانده شد و از معصومه میرابوطالبی برای نقد رمان دعوت به عمل آمد. وی اینگونه مباحثش را آغاز کرد که: رمان گنامینوها یک رمان در ژانر فانتزی است. فانتزی برای قصههایی است که نگرش واقع گرایی ندارند. عوامل غیرممکن، حوادث غیرواقعی و عوامل ناآشنا و... در رمان اتفاق میافتد. چیزی که فانتزی را از سوررئال جدا میکند، قانونمندی فانتزی است. فانتزی به شدت قاعدهمند است. نویسنده پایه میگذارد و آنها را نقض نمیکند.
پس از این مقدمه، نویسنده «اژدهای دماوند»، رمان «گنامینوها قدر آدمها را نمیدانند» را یک رمان فانتزی دانست. چرا که نویسنده قواعدی میگذارد و خودش آنها را نقض نمیکند. مثل شهرکی که هیچ کس روز را نمیبیند و همه میخوابند و شبها را بیدارند.
نویسنده «مثل یک بوم سفید» ادامه داد: ژانر فانتزی یک ژانر پرطرفدار برای نوجوان است. ژانر پرطرفداری که در ادبیات با استقبال مواجه است. خانم راهی به همین خاطر سراغ این ژانر رفته است. یکی از دلایل استقبال از اثر، همانندسازی نوجوان با قهرمان داستان و کسب تجربیاتی است که یک نوجوان در دنیای واقعی، نمیتواند داشته باشد.
میرابوطالبی به نکات دیگری در مورد ژانر فانتزی اشاره کرد و گفت: نکته دوم اینکه ژانر فانتزی سرشار از آشناییزدایی است. در روابط اجتماعی و انسانی هر چه آشنایی زدایی کنیم، نهایتاً به وضعیتی میرسیم که مشابه هماند اما در فانتزی میتوانیم این آشناییزدایی را خیلی عجیب و غریب کنیم. نکته سوم در مورد این ژانر جایگاه خودآگاه بیتجربه در رمان فانتزی است؛ خودآگاه بیتجربه کودک و نوجوان است. تجربهاش در زندگی کم است و از این تجارب استقبال میکند.
وی افزود: یکی از دلایلی که بزرگسال این ژانر را برای خوانش انتخاب میکند، همین است. او میخواهد یک قدم به عقب برگردد. در واقع میخواهد از زندگی روزمره فاصله بگیرد. جایگاه خودآگاه بیتجربه یک ریشه دارد و آن ریشه بشر اولیه است. برمیگردد به اسطورهها و قصههایی که بشر اولیه برای یکدیگر سر هم میکردند. اسطوره پایه فانتزی را شکل میدهد.
این نویسنده به وجه دیگری از رمان مریم راهی اشاره کرد و گفت: وجهی که در این رمان وجود دارد، وجه دینی آن است. آیا ما ترکیب فانتزی دینی داریم یا نه؟ من از این ترکیب با احتیاط استفاده میکنم. چون نمیتوانم ادعا کنم که این ترکیب یک ترکیب علمی است. اما میتوانیم بگویم که این اثر یک فانتزی دینی است. علامه طباطبایی تعریفی از دین دارد که دین اصول علمی و قوانینی است که برگزیدن و عمل به آن سعادت حقیقی انسان را به همراه دارد. اگر با این تعریف جلو برویم، میتوانیم ادعا کنیم که فانتزی دینی داریم. با این تعریف ارباب حلقهها هم یک فانتزی دینی است. اما در رمان خانم راهی با شکل دیگری رو به رو هستیم که نمیدانم اسمش را دینی بگذارم یا مذهبی. در رمان «گنامینوها قدر آدمها را نمیدانند» مصادیق دینی وارد داستان شده است. مصادیقی مثل ذکر، قرآن، شب قدر و صلوات. اینها شاید یک شکل دیگری از فانتزی دینی باشد.
معصومه میر ابوطالبی در بخش دیگر از صحبتهایش به کتاب ساختارهای تخیل اشاره کرد و یادآور شد: ما دو منظومه تخیل داریم. منظومه تخیل روزانه و شبانه. تفاوت این دو منظومه در این است که در منظومه روزانه نمادهای مثبت و منفی کاملاً روبروی هم هستند. به جنگ هم میروند و منظومه شبانه تخیل نمادهای شب و روز با هم تعامل میکنند. بده بستان دارند. در حال رفت و آمدند. مثل سحر و غول. این ساختار بیشتر در رمان نوجوان مورد استقبال قرار میگیرد. با این توضیح میتوان گفت مریم راهی از منظومه روزانه تخیل استفاده کرده است. در کار خانم راهی ما این را کاملاً میبینیم. آدمها موضعشان مشخص است و در مقابل هم قرار میگیرند و نمادها با هم تعامل نمیکنند.
میرابوطالبی با این سخن که گنامینوها زائیده ابلیساند، اینگونه به سخنانش پایان داد: اینکه گنامینوها زاییده خدای تاریکیاند، نگاه ثنویت زرتشتی نیست بلکه نگاه آریایی است. در نگاه آریایی میگویند خوبی، یک مبدأ دارد و بدی، یک مبدأ. به این معنا که در مقابل خدا و ملکوت دنیای تاریکی داریم که تحت فرمان اهریمن یا روح پلید است. عناصر زرتشتی اما یکتاپرستی است و جاهایی که به سمت ثنویت میروند، اشتباههایی وجود دارد که برداشت غلط شده است.
این رمان در مورد شهرکی است که رنگ خورشید به خود ندیده و در تاریکی فرو رفته است. چهار شخصیت نوجوان رمان، ساکن یک ساختماناند. یک روز ناظم مدرسه به آنها میگوید باید سرکلاس درسی به نام «انتخاب» حاضر شوند. معلم آن درس اتفاقاً در همان ساختمان زندگی میکند. بچهها در همان کلاس پس از آشنایی با موجوداتی به نام گنامینوها متوجه میشوند گنامینوها در وجود آنها نفوذ میکنند و دنبال راهی هستند که این موجودات را از خودشان دور کنند. بچهها متوجه میشوند علت تاریکی شهرک نفوذ گنامینوها در شهرک و همسایههاست. لذا برای ورود نور به شهرک و رهایی از گنامینوها از معلمشان کمک میگیرند.
در این جلسه، مریم راهی در پاسخ به این سوال که چرا مینویسد و آیا هدفی برای نوشتن داشته است؟، گفت: اینگونه نیست که آدمها هدفی داشته باشند و شروع کنند به نوشتن؛ حسی هست که به آدم میگوید باید بنویسد و شروع میکند به نوشتن. من هدفی نداشتم، فقط احساس کردم از نوشتن، کلمه و جمله خوشم میآید و میتوانم حرفهای دلم را بنویسم. نوشتن بیشتر از آن که یک حرفه باشد عشق و یک حس است.
وقتی مجری از مریم راهی در مورد آثار تولید شده در حوزه نوجوان پرسید و معتقد بود این دسته از آثار ضعیفاند و به نظر میرسد مخاطب نوجوان برای نویسنده، مخاطبی جدی نیست، راهی در پاسخ گفت: من به طور قطع نمیتوانم بگویم که نویسندهها اهمیت نمیدهند. چون نویسندههایی میبینید که به طور جدی کار میکنند و آثار خوبی در این گروه سنی خواندهام. اتفاقاً من فکر میکنم به مخاطب نوجوان بها دادهاند. هر نویسندهای با توجه به اهمیتی که به کارش میدهد، تلاش میکند اثر شایستهای را تولید کند.
سوال بعد در مورد کارهای اقتباسی نویسنده بود؛ اینکه، راهی، زندگینامه شخصیتی را نوشته است و بعد در مورد آن رمان تولید کرده است.وی با بخشی از این ادعا موافق بود و گفت: دو تا از کارهایم که مذهبی - دینی هستند، این اتفاق برایشان افتاده است. در مورد شخصی است که اقتباس شده و با عنصر خیال به رمان تبدیل شده است. اما دو اثر دیگر دارم که اینگونه نیستند و در گونه رمانهای اجتماعی شهری قرار میگیرند.
نویسنده «گنامینوها قدر آدمها را نمیدانند» در پاسخ به سوال چرا مردم ما با کتاب غریبهاند و این ضعف را ناشی از نویسنده یا رسانه یا جایی دیگر میبینند، بیان کرد: تغییر نسل باعث این اتفاق شد. قبلاً مرسوم بود همه دور هم مینشستند و حافظشان را میخواندند، الان چند خانواده اینگونه هستند؟ مدام عواملی پیش میآید که آدمها از هم دور میشوند و در خلوت هم ترجیح نمیدهند کتاب بخوانند. از جمله وجود فضای مجازی. البته عوامل دیگری وجود دارد و بحث، گستردهتر از این حرفهاست.
او در ادامه درباره نگارش این رمان به عنوان اولین کار نوجوان توضیح داد و گفت: پارسال فروردین نوشتن این رمان را شروع کردم اما چند ماه فاصله ایجاد شد. دوباره برگشتم و نوشتم. خیلی کار سختی بود. خیلی بازنویسی کردم. برای نزدیک شدن به هدفم تحقیق زیادی کردم. با نوجوانان ارتباط داشتم به آنها درس میدادم و از نزدیک آشنا بودم اما باز این مقدار کفایت نمیکرد. حتماً باید به روحیه نوجوان نزدیک میشدم. البته به طور کامل نتوانستم به این هدف نزدیک شوم اما تلاشم را کردم. همزمان که تحقیق میکردم، رمان را مینوشتم. هیجان داشتم برای نوشتن و همین کار به رمان ضربه میزد و باعث بازنویسی متعدد شد. اما در نهایت، نوشتن رمان چیزی حدود ۶ ماه طول کشید.
سوال بعد درباره ماندگاری اثر بود. نویسنده «فردا مسافرم» در پاسخ به سوال «وقتی کاری مینویسید، آیا به ماندگاری آن فکر میکنید و این ماندگاری را امتیاز برای نویسنده میدانید؟» گفت: اگر این اتفاق بیفتد، چرا امتیاز نباشد. اما اینگونه نیست که وقتی نویسنده مشغول نگارش اثر است، به این فکر کند که طوری بنویسد که حتماً ماندگار شود. اتفاقاً این دغدغهها در حال نوشتن مانع نوشتن میشود.
سوال پایانی مجری درباره نظر مریم راهی درباره محافل داستان و اثر او در تشویق به کتابخوانی و دیده شدن اثر نویسنده بود که وی اینگونه پاسخ داد: وقتی این امور به دیده شدن کمک میکند که در اخبار منتشر شود و تبلیغاتی انجام شود. واقعاً نمیدانم که این محافل به کتابخوان شدن کمک میکند یا نه. چرا که افراد شرکت کننده در این محافل خودشان کتابخوان هستند.
قبل از آغاز بخش دوم نشست که اختصاص به منتقد برنامه داشت، بخشی از کتاب «گنامینوها قدر آدمها را نمیدانند» برای مخاطبین خوانده شد و از معصومه میرابوطالبی برای نقد رمان دعوت به عمل آمد. وی اینگونه مباحثش را آغاز کرد که: رمان گنامینوها یک رمان در ژانر فانتزی است. فانتزی برای قصههایی است که نگرش واقع گرایی ندارند. عوامل غیرممکن، حوادث غیرواقعی و عوامل ناآشنا و... در رمان اتفاق میافتد. چیزی که فانتزی را از سوررئال جدا میکند، قانونمندی فانتزی است. فانتزی به شدت قاعدهمند است. نویسنده پایه میگذارد و آنها را نقض نمیکند.
پس از این مقدمه، نویسنده «اژدهای دماوند»، رمان «گنامینوها قدر آدمها را نمیدانند» را یک رمان فانتزی دانست. چرا که نویسنده قواعدی میگذارد و خودش آنها را نقض نمیکند. مثل شهرکی که هیچ کس روز را نمیبیند و همه میخوابند و شبها را بیدارند.
نویسنده «مثل یک بوم سفید» ادامه داد: ژانر فانتزی یک ژانر پرطرفدار برای نوجوان است. ژانر پرطرفداری که در ادبیات با استقبال مواجه است. خانم راهی به همین خاطر سراغ این ژانر رفته است. یکی از دلایل استقبال از اثر، همانندسازی نوجوان با قهرمان داستان و کسب تجربیاتی است که یک نوجوان در دنیای واقعی، نمیتواند داشته باشد.
میرابوطالبی به نکات دیگری در مورد ژانر فانتزی اشاره کرد و گفت: نکته دوم اینکه ژانر فانتزی سرشار از آشناییزدایی است. در روابط اجتماعی و انسانی هر چه آشنایی زدایی کنیم، نهایتاً به وضعیتی میرسیم که مشابه هماند اما در فانتزی میتوانیم این آشناییزدایی را خیلی عجیب و غریب کنیم. نکته سوم در مورد این ژانر جایگاه خودآگاه بیتجربه در رمان فانتزی است؛ خودآگاه بیتجربه کودک و نوجوان است. تجربهاش در زندگی کم است و از این تجارب استقبال میکند.
وی افزود: یکی از دلایلی که بزرگسال این ژانر را برای خوانش انتخاب میکند، همین است. او میخواهد یک قدم به عقب برگردد. در واقع میخواهد از زندگی روزمره فاصله بگیرد. جایگاه خودآگاه بیتجربه یک ریشه دارد و آن ریشه بشر اولیه است. برمیگردد به اسطورهها و قصههایی که بشر اولیه برای یکدیگر سر هم میکردند. اسطوره پایه فانتزی را شکل میدهد.
این نویسنده به وجه دیگری از رمان مریم راهی اشاره کرد و گفت: وجهی که در این رمان وجود دارد، وجه دینی آن است. آیا ما ترکیب فانتزی دینی داریم یا نه؟ من از این ترکیب با احتیاط استفاده میکنم. چون نمیتوانم ادعا کنم که این ترکیب یک ترکیب علمی است. اما میتوانیم بگویم که این اثر یک فانتزی دینی است. علامه طباطبایی تعریفی از دین دارد که دین اصول علمی و قوانینی است که برگزیدن و عمل به آن سعادت حقیقی انسان را به همراه دارد. اگر با این تعریف جلو برویم، میتوانیم ادعا کنیم که فانتزی دینی داریم. با این تعریف ارباب حلقهها هم یک فانتزی دینی است. اما در رمان خانم راهی با شکل دیگری رو به رو هستیم که نمیدانم اسمش را دینی بگذارم یا مذهبی. در رمان «گنامینوها قدر آدمها را نمیدانند» مصادیق دینی وارد داستان شده است. مصادیقی مثل ذکر، قرآن، شب قدر و صلوات. اینها شاید یک شکل دیگری از فانتزی دینی باشد.
معصومه میر ابوطالبی در بخش دیگر از صحبتهایش به کتاب ساختارهای تخیل اشاره کرد و یادآور شد: ما دو منظومه تخیل داریم. منظومه تخیل روزانه و شبانه. تفاوت این دو منظومه در این است که در منظومه روزانه نمادهای مثبت و منفی کاملاً روبروی هم هستند. به جنگ هم میروند و منظومه شبانه تخیل نمادهای شب و روز با هم تعامل میکنند. بده بستان دارند. در حال رفت و آمدند. مثل سحر و غول. این ساختار بیشتر در رمان نوجوان مورد استقبال قرار میگیرد. با این توضیح میتوان گفت مریم راهی از منظومه روزانه تخیل استفاده کرده است. در کار خانم راهی ما این را کاملاً میبینیم. آدمها موضعشان مشخص است و در مقابل هم قرار میگیرند و نمادها با هم تعامل نمیکنند.
میرابوطالبی با این سخن که گنامینوها زائیده ابلیساند، اینگونه به سخنانش پایان داد: اینکه گنامینوها زاییده خدای تاریکیاند، نگاه ثنویت زرتشتی نیست بلکه نگاه آریایی است. در نگاه آریایی میگویند خوبی، یک مبدأ دارد و بدی، یک مبدأ. به این معنا که در مقابل خدا و ملکوت دنیای تاریکی داریم که تحت فرمان اهریمن یا روح پلید است. عناصر زرتشتی اما یکتاپرستی است و جاهایی که به سمت ثنویت میروند، اشتباههایی وجود دارد که برداشت غلط شده است.