به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ پس از انتشار کتاب دو جلدی «اندیشه اصلاح دین در ایران: مقدمهای تاریخی» نوشته سید مقداد نبوی رضوی از انتشارات شیرازه در سال گذشته نقدهایی بر این کتاب نوشته شد. خبرگزاری مهر نیز پیشتر طی گزارشی به اشکالات این کتاب پرداخت. (این گزارش را از اینجا ملاحظه کنید.)
حمید آسوده پژوهشگر تاریخ نیز در نقدی بر مباحث این کتاب درباره سیدجمال الدین اسدآبادی نوشته و برای خبرگزاری مهر ارسال کرده است. این نقد را در ذیل بخوانید:
سیّد مقداد نبوی رضوی در کتاب «اندیشه اصلاح دین در ایران» نتوانسته دشمنی خود و همفکرانش با سیّد جمال الدین اسدآبادی را پنهان کند. در پیوستی با عنوان «نمودهایی از اندیشه اصلاح دینی سیّد جمال الدین افغانی» که از صفحه ۶۹۹ آغاز می شود و تا صفحه ۷۱۸ ادامه دارد، در ظاهری آکادمیک! به نقل همان تهمتها و سخنان بیاساس قدیم درباره سیدجمال الدین اسدآبادی پرداخته و حتی به تکمیل آنها دست زده است! آن هم در حالیکه قطع به یقین خودش از باطل بودن آن ادعاها مطّلع بوده است.
به عنوان نمونه، وقتی داستان خیالی نماز نخواندن سیّد جمال در مسافرت به روسیه را تعریف میکند، در پاورقی، پاسخ محقق گرانقدر حجتالاسلام سیّد هادی خسروشاهی به این ادعا را میآورد که نشان میدهد پاسخ این اتهام را قبلاً دیده است اما در کمال ناباوری نه اصل ماجرا و نه پاسخ آقای خسروشاهی را کامل نقل نکرده است تا احتمال درست بودن این اتهام را در ذهن مخاطب بنشاند. او این اتهام را در کنار عدم باور به حجاب و نوشیدن کنیاک! قرار داده است تا سید را فردی هرهری مذهب معرفی کند. عجیب آن است که خودش هم در استناد به داستان کونیاک خوری! از عبارت گمان استفاده کرده است! عین عبارت جناب نبوی چنین نوشته است:
«سیّد حسن تقی زاده- که سید جمال الدین را «خیلی آزادی طلب » میدانست و «مساعی»اش را اسباب جنبش مشروطیت ایران میگفت- درباره مسافرتش به روسیه (۱۳۰۴.ق) نوشته که او «در عرض راه... نماز نمیخواند.» سیّد جمال الدین به «خوبی مشروط بی حجابی» باور داشت و بر آن بود که: «بی حجابی خوب است در صورتی که نتیجهاش فساد نباشد چرا که قوت زن در طبیعت اوست» نکته دیگری که با گمان میتواند مورد توجه قرار گیرد آن است که او هنگام طلب سکر اندکی کونیاک مینوشید.» (رجوع شود به: سیّد مقداد نبوی رضوی، اندیشه اصلاح دین در ایران، صفحه ۷۰۵)
جهت پرهیز از طولانی شدن سخن، صحبت درباره نظرات سیّد جمال الدین در مورد حجاب را به مطلبی جداگانه موکول میکنم اما دو ادعای دیگر را در این نوشته بررسی خواهم کرد.
ادعای بی نماز بودن سیّد!
نبوی در پاورقی همین مطلب، پاسخ سید هادی خسروشاهی به این ادعا را میآورد اما نکته کلیدی ادعای تقی زاده و پاسخ جناب خسروشاهی را حذف کرده است. در اهمیت این ادعا باید توجه شود که اثبات ادعای بینماز بودن یکنفر از دیدگاه مذهبی میتواند منجر به تکفیر فرد شود و جناب نبوی با اینکه متوجه ایرادات این داستان شده اما حاضر نشده از خیر نقل این داستان بگذرد.
شرح کامل ادعای تقی زاده و پاسخ خسروشاهی در کتاب «دفاع از سیدجمال الدین حسینی» آمده است. فارغ از این مطلب که آقای خسروشاهی اول به سوابق غربگرایی سید حسن تقی زاده پرداخته تا نشان دهد او معیار مناسبی برای بینماز خواندن سید نیست، نکته کلیدی پاسخ ایشان آنجا است که تقی زاده اگر دروغ هم ننوشته باشد، تنها ادعا کرده است که این مطلب را از شخص دیگری شنیده و نام آن شخص را نقل نکرده است. اصل ادعای تقی زاده به نقل از کتاب آقای خسروشاهی چنین است:
«شخص دیگری به اینجانب روایت کرد که وی با حاج امین الضرب از راه حاج طرخان، به مسکو رفت و چون به مسکو رسیدند، مشاهده شد که امین الضرب که خیلی مرید و شیفته وی بود، نسبت به او کم اعتقاد شده، چه می گفت که در عرض راه دید که سید نماز نمی خواند.» ( رجوع شود به: سیّد هادی خسروشاهی، دفاع از سید جمال الدین حسینی، صفحه ۵۶)
اولین ایراد خسروشاهی این است که این روایت با راوی مجهولش ضعیف الدلاله و السند است! حالا قضاوت در این باره را که چرا سیّد مقداد نبوی هم از متن داستان و هم از پاسخ خسروشاهی این نامشخص بودن راوی را حذف کرده، به خواننده گرامی واگذار میکنم. از سوی دیگر تناقض مهم داستان تقی زاده با مسلّمات تاریخی آنجا است که ادعا دارد بعد از مسافرت روسیه، امین الضرب به سید جمال کم اعتقاد شده است اما آقای خسروشاهی در پاسخش به ادامه روابط استاد و شاگردی امین الضرب با سیدجمال در تمام سالهای بعد از مسافرت روسیه پرداخته است. مقداد نبوی رضوی که بارها به کتاب «اسناد منتشر نشده درباره سید جمال» استناد میکند آیا نامههای فراوان بین سیّد و امین الضرب را در سالهای بعد از آن مسافرت روسیه ندیده که تا زمان مرگ سید جمال ادامه داشته است و آیا از میزان ارادت همیشگی امین الضرب به سیّد بی اطلاع است؟ یا تنها به جهت تخریب وجه دینی سیّد جمال این داستان پر از تناقض و ایراد را دوباره مطرح میکند؟!
از سوی دیگر با مسلّمات تاریخ چه کنیم؟ به عنوان مثال، سالها اقامت سیدجمال در مصر و اقامه ۵ مرتبه نماز در هر روز با جمعیت زیادی از شاگردانش در مصر، دلیل نادرست بودن این داستان نیست؟ آن هم وقتی میبینیم زمانی که از شخصی مانند شیخ محّمد عبده، مفتی اعظم مصر و همان کسی که او را الاستاذ الامام خطاب میکند، درباره رابطه او و سیّد جمال سوال میشود، متواضعانه پاسخ میدهد که من یکی از شاگردان او هستم! (انا احد من تلامذته)
شاید از تقی زاده که خود متهم به غربگرایی و مخالفت با دیانت شده بود توقع دقّت در این مساله نباشد اما واقعاً سید مقداد نبوی به کدام گروه و دسته از مسلمانان تعلّق دارد که این اتهام ناروا را بدون در نظر گرفتن تناقضها و ایرادها به راحتی نقل میکند و مسلمانی چون سیدجمال را بی نماز میخواند؟
داستان نوشیدن کنیاک!
مقداد نبوی در پاورقی همان صحفه از قول «سلیم بک عنحوری» ادعاهایی را مطرح کرده و میگوید بعدها عنحوری برخی ادعاهایش را پس گرفت اما درباره مساله نوشیدن کونیاک، دیگر چیزی نگفته است، پس سید کونیاک خور بوده است!
اصل داستان از این قرار است که سلیم بک عنحوری در مقالهای به نام «سحر هاروت» درباره سیّد نوشت: «این مرد، در علم ادیان، مقام بلندی را احراز کرده است. تا جایی که در پایان امر او را ملحد شناختهاند.»
عنحوری در پی نقل اتهام الحاد و مسایل مختلف درباره سیّد جمال این ادعا را نیز مطرح کرد که شنیده است او کنیاک مینوشید؛ اما بعدها شیخ محمّد عبده او را دید و سرزنش کرد که چرا چنین سخنی را بدون دقت نشر داده است. پس از آن عنحوری سخن خود را بدین گونه اصلاح کرد:
«من با شیخ عبده ملاقات کردم و با دلائل قاطع و برهانهای روشن ثابت کرد که آنچه در باب الحاد سیّد نوشته شده، ناشی از حسد و بدخواهی دشمنانش بوده است و سبب این بوده که چون سیّد در هنگام شرح عقاید فرقههای مذهبی سخنان آنان را نیز نقل میکند و سپس به بطلان آنها میپردازد، برخی از شنوندگان بدون توجّه به این مطلب، این سخنان را به شخص او نسبت دادهاند. (رجوع شود به: السّید محمّد رشید رضا، تاریخ الاستاذ الامام الشیخ محّمد عبده، جلد اول از صفحه ۴۳ تا ۵۳)
همچنین عنحوری مینویسد: من خود این مطالب را از سیّد نشنیدهام. برخی از مصریها یا شامیها آن را نقل کردهاند. آن گاه سخنی از سیّد در وجوب اطاعت از دین نقل میکند و ضرورت اعتقاد به خدا و امتیازات اسلام را بر سایر ادیان از دیدگاه سیّد بر میشمرد. عنحوری در پایان مینویسد: «ما در نقل این مطالب عجله کردهایم. همان گونه که شأن و مقام مورخ عادل و انجام وظیفه اقتضاء دارد، باید بگوییم که: مقام این مرد بزرگ، بالاتر از آن است که اشخاصی که به او دسترسی ندارند و او را نمیشناسند به خطا راجع به او حرفهایی بر زبان بیاورند و تهمت بر او روا دارند.»
ملاحظه میشود خود عنحوری آنچه را که قبلاً شنیده دیگر قبول ندارد و در نتیجه وقتی مسلمان بودن سیدجمال را پذیرفت دیگر وجهی نداشته است که اتهامات دیگر را یک به یک انکار کند! اما حالا جناب نبوی در پاورقی چنین ادعا میفرمایند:
«با توجه به نوشته دوم عنحوری، به نظر میرسد «رساله نیچریه» سیدجمال الدین –که در رد مادی گراها نوشته بود- مهمترین دلیل شیخ محمّد عبده برای قانع کردن او بوده است. عنحوری بخشهایی از آن رساله را آورده و آن را گویای خداگرایی سید جمال الدین دانسته است (صص ۵۰ و ۵۱) اما آنچه در این نوشته جلب توجه میکند، آن است که وی هیچ اشارهای به گفتار پیشین خود درباره مصرف اندک کونیاک از سیّد جمال الدین ندارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت این موضوع نزد وی و شیخ محمّد عبده از اصالت برخوردار بوده است چون اگر شیخ محمّد عبده آن را نپذیرفته بود، به عنحوری یادآور میشد و او نیز نقض سخن پیشین خود را همچون اعتقاد سابقش بر الحاد سیّد جمال الدین میآورد. سید محّمد رشید رضا پس از آوردن دو نوشته عنحوری، به این دعوی او نیز پرداخته و نوشته که این موضوع را از هیچ یک از شاگردان سیّد جمال الدین نشنیده است. وی در ادامه نوشته که ممکن است سیّد جمال الدین مایعی مینوشید که به کونیاک شباهت داشت و یا اینکه اندکی را به جهت خاصیت دارویی آن استفاده میکرد.» (رجوع شود به: سیّد مقداد نبوی رضوی، اندیشه اصلاح دین در ایران، صفحه ۷۰۶»
ملاحظه میشود که عنحوری اصل اتهام الحاد و بی دینی را مردود دانسته و سید جمال را مسلمان میداند و به تبع آن دیگر ادعاهای مخالفان نیز وارد نخواهد بود اما جناب نبوی اصرار بر درستی این اتهامات دارد و ادعا میکند شیخ محمّد عبده، مفتی بزرگ مصر، قبول داشته که سید جمال کونیاک مینوشید و در عین حال خود را از شاگردان او میدانست! رشید رضا هم که بنده خدا گفته این مطلب را هیچ کدام از شاگردان سیّد نقل نکردهاند و حرف آخر او تنها نشانه تلاش در یافتن توجیهی بابت ریشه اتهامات اولیه عنحوری است.
اما آقای سیّد مقداد نبوی به هر نحوی سعی دارد تا سیّد را مردی کاهل در نماز و کونیاک خور معرفی کند! در کدام دین و مذهب و مرام اخلاقی، این چنین اتّهام زدن موجّه و مقبول است؟!