شناسهٔ خبر: 58118 - سرویس دیگر رسانه ها

حکایت‌هایی از زندگی بازرگان به مناسبت سالروز درگذشتش/ بگو یک مهندس بازرگان است و یک ایران

مهدی بازرگان از جمله تامل‌برانگیزترین شخصیت‌های تاریخ معاصر و به ویژه تاریخ انقلاب اسلامی به شمار می‌رود؛ مردی که او را گاه گاندی ایران لقب داده‌اند اما اساسا مهندس بازرگان را با دو سویه می‌شناسند: نقش‌آفرینی‌اش در دولت موقت و آرامشش در کسوت یک سیاستمدار اخلاق‌گرا از یک سو و همنشینی و انس و تعلق خاطرش به قرآن و آموزه‌های قرآنی.

بگو یک مهندس بازرگان است و یک ایران

فرهنگ امروز/ نسیم خلیلی: «یک دختر چهارده‌ ساله در مراسم درگذشت مهندس گفت: بازرگان آدم خیلی خوبی بود. من چیزهای خیلی خوبی درباره او شنیده‌ام. معلم‌مان به ما گفته‌ است: بازرگان اولین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی بود قلب مهربانی داشت و عاشق همه انسان‌ها بود و آرزو داشت ایران پیشرفت کند» و باز «یکی از دوستان نقل می‌کرد: چند روز مانده به پیروزی انقلاب، یک دانشجوی اصفهانی به خانه آیه‌الله طالقانی آمد و گفت: اگر ما یک مهندس بازرگان می‌داشتیم، اصفهان را می‌گرفتیم. آیه‌الله طالقانی فرمودند: یک مهندس بازرگان است و یک تهران. بگو یک مهندس بازرگان است و یک ایران. مترس و بگو یک مهندس بازرگان است و یک دنیا»

و این همه را درباره مردی نقل کرده‌اند که از جمله تامل‌برانگیزترین شخصیت‌های جذاب تاریخ معاصر و به ویژه تاریخ انقلاب اسلامی به شمار می‌رود؛ مردی که او را گاه گاندی ایران لقب داده‌اند؛ اما اساسا مهندس مهدی بازرگان را با دو سویه می‌شناسند: نقش‌آفرینی‌اش در دولت موقت و آرامشش در کسوت یک سیاستمدار اخلاق‌گرا از یک سو و همنشینی و انس و تعلق خاطرش به قرآن و آموزه‌های قرآنی که روشن‌ترین بازتابش را در تالیفات پرشمارش در این زمینه می‌توان بازجست؛ حس و حالی که نتیجه زیستن و بالیدن مهدی بازرگان در خانواده‌ای مذهبی از یک سو و دانایی بی بدیل او در کودکی و در تعامل با یک بافت مذهبی در راستای تبدیل شدن به یک عالم آگاه قرآن‌شناس‌ است.

ش.لامعی که کتاب مبسوطی تحت عنوان «حکایت‌هایی از زندگی مهندس بازرگان» نوشته‌ است، سویه دوم را موضوعی سنجاق شده به کودکی متفاوت و پر از بصیرت مهدی بازرگان می‌نمایاند و درباره این دانایی به نقل روایتی از حاج مصطفی بازرگان، برادر بزرگ‌تر مهدی، می‌پردازد: «من و برادرم مهندس در دوران کودکی و نوجوانی در خانه پدر مدت زیادی در یک اتاق، زندگی مشترک داشتیم. پدر ما اهتمام زیادی داشت، که تمام افراد خانواده‌اش هر روز قرآن بخوانند. ما هم می‌خواندیم. من می‌کوشیدم که قرآن را با صوت قاریانه بخوانم. یک روز مهدی کوچک به من گفت: این‌طور نخوان. عوض این بکوش و ببین آیاتی که می‌خوانی چه هست و چه معنا دارد. این سخن را در زمانی گفت که هر دو دوران دبستان را طی می‌کردیم. از همان سنین جوانی با قرآن این‌چنین فکر و عمل داشت.»

و همین مشی و رویکرد عمیق نسبت به قرآن است که باعث می‌شود بعدها مهدی بازرگان کتاب‌هایی درباره قرآن و آموزه‌های قرآنی بنویسد که هم‌روزگارانش از آنها تحت عنوان معجزه علمی یاد کنند؛ در همین کتاب از قول دکتر علی شریعتی در این زمینه نقل شده‌ است که: «من در تهران سخنرانی سیر تحول قرآن را شنیدم و در حالی‌که مشغول گوش‌ کردن به مطالب بودم، در همان حال، آن‌چنان دچار هیجان شده‌ بودم که نمی‌توانستم به راحتی سر جای خود بنشینم و در همان حال متعجب و شگفت‌زده بودم که چگونه مهندس در حالی‌که چنین سخن معجزه‌آسایی را بر زبان می‌آورد، در عین حال اینقدر خونسرد است و به آرامی صحبت می‌کند.

در آن سخنرانی یک معجزه علمی به معنای دقیق کلمه مشاهده کردم و ایمان من به قرآن بیشتر شد و این معجزه قرآن را احساس و لمس کردم و این کار ایشان در تحول اندیشه دینی قابل مقایسه است با نظر نیوتن در فیزیک. چگونه نیوتن توانست منبع اندیشه و تفکر جدیدی را در علم باز کند، «سیر تحول قرآن» مهندس بازرگان هم چنین نقطه تحولی است.» روشن است چنانکه پیش از این هم اشاره شد، این نقطه‌ عطف بودن و ممتاز بودگی این کتاب به نگاه متفاوت مهدی بازرگان به مسایل و آموزه‌های قرآنی بازمی‌گشت که او را انسانی منعطف در تعامل با قرآن می‌نمایاند؛ لامعی در همین کتاب به سخنانی از مهندس بازرگان در کتاب «مرز میان دین و سیاست»‌اش اشاره می‌کند که خود می‌تواند معرف این مشی و رویکرد باشد:

«علمای اسلامی بیشتر مطالعات و نظریاتشان در قرآن و در اسلام از جنبه ادبی و یا فلسفی و مخصوصا فقهی بوده‌ است. ولی برخی از محققان اروپایی که با ابتلاء و توجه به مسایل زندگی و اجتماعی و از دریچه‌های دیگری به اسلام و قرآن نظر انداخته‌اند، حقایقی به دست آنها کشف می‌شود که گاهی اوقات از نظر مسلمین پنهان است. ثانیا فقه و رساله که 90 درصد افکار و اعمال و وظایف دینی ما را اشغال کرده، اهمیت نسبی آن در نگاه قرآن چقدر ضعیف است. خلاصه آنکه قیافه مسلمانان آنطور که ما نشان می‌دادیم و می‌دهیم، به کلی با قیافه قرآن اختلاف دارد.»



و از همین روست که مردی که سال‌ها در رنج و تکاپوهای سیاسی گداخته می‌شود، همزمان با دغدغه‌مندی پرسوز و گدازی در حال تلاش برای تبیین آموزه‌های دینی و قرآنی به شکلی رساتر هم هست دو فعالیت شورمندانه که با دقت و نظم و حسابگری به موازات هم پیش رانده می‌شده‌اند؛ برای فهم این موازات جالب است اشاره شود که مهندس بازرگان آن کتاب ارزشمند «سیر تحول قرآن»‌اش را در روزهای سختی نوشته‌ است که به دلیل همان تکاپوهای سیاسی، در زندان برازجان محصور بوده‌است، روزگاری که از آن در گفتگو با دوستانش تحت عنوان «آرام ترین و بهترین و آسوده‌ترین دوران زندگی» خود یاد می‌کند و تصریح می‌دارد که در این روزها، «بسیار راحت و با فکر و خیال آرام به مطالعه و تالیف می‌پرداختم {...} و از اینکه نکند به وظیفه شرعی خود عمل نکرده‌ باشم نگران نبودم. زیرا دربند بودم اما تلخ‌ترین و رنج‌آورترین ایام زندگی من روزگاری بود که دوستان و همرزمانم را به زندان افکنده بودند و مرا به هر علت آزاد گذاشته‌ بودند.»

بعدها دختر مهندس مهدی بازرگان نیز در قالب خاطره‌ای به این تسلیم و گرایش پدرش به حبس و زندان در کنار همرزمانش اشاره می‌کند و در دل این روایت به استدلال دوراندیشانه و مشفقانه پدرش درباره مبارزه منتهی به زندان نیز می‌پردازد و می‌گوید: «خاطرات دادگاه نظامی را به یاد می‌آورم که دوستی به ملاقات پدر آمده‌ بود. اصرار می‌ورزید که او دست از این کارها بردارد و به میان خانواده و جامعه‌ای که این همه به وی نیازمند است، بازگردد. زیرا قطعا با ماندن در سوراخی زندان نمی‌توان کار را از پیش برد. صدای پدر هنوز در گوشم طنین می‌اندازد که به برادرم و من اشاره می‌کرد و گفت: من در زندان باقی می‌مانم تا سال‌ها بعد فرزندانم و فرزندان نسل آینده وقتی که به گذشته نگاه می‌کنند و تاریخ ایران را مرور می‌کنند، با خشم و نفرت نگویند: پس چرا در آن سال‌های فشار و خفقان هیچ صدایی بلند نشد؟

اوایل زندان پدر، برادر کوچکم متولد شد. چند سال بعد که آزاد شد و به خانه آمد، پسر کوچکش فکر کرد که پدر، مهمان است چون پاسی از شب گذشته بود و پدر هنوز در خانه بود، با تعجب از مادر پرسید: مگر پدر به خانه‌اش برنمی‌گردد؟»
این میل به آرامش و آزادگی را در خاطرات جسته و گریخته بسیاری از دوستان او نیز می‌توان به تماشا نشست.

مثلا در همین کتاب از قول یدالله سحابی نقل می‌شود که مهدی بازرگان در روزهایی که دانشجویان مسلمان محصل در اروپا، از ترس استهزاء برای نماز خواندن به دنبال جایی دور از جمع می‌گشتند تا به فرایض دینی خود بپردازند، او روی عرشه کشتی به اقامه نماز می‌پرداخت بی‌هیچ هراسی از توهین و تمسخر و با افتخار و آرامش. و شاید این روحیه بر عرشه کشتی به نماز ایستادن را بتوان با مشی و رویکرد او در امور و فعالیت‌های سیاسی‌اش مقایسه کرد که به اعتراف دوستان و دشمنانش همانند همان بر عرشه جامعه ایستادن و به نماز و قرآن عمل کردن بوده‌ است.

ایبنا