به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ شورای اسلامی شهر تهران در لایحهای که روز ۲۸ بهمنماه سال جاری به تصویب رسانده است شهرداری تهران را مکلف کرده است برای استفاده عمومی از خانه موزه سیمین دانشور و جلال آل احمد اقدام به دریافت مبلغ ورودیه کند.
این در حالی است که در روز تصویب این لایحه و در صحن شورا بیان شده است که این خانه پس از ۱.۸ میلیارد تومان هزینه مرمت و سالانه ۵۰۰ میلیون تومان هزینه نگهداری، از راه بلیط فروشی و در خوشبینانهترین شکل تنها ۱۷ میلیون تومان درآمدزایی خواهد داشت.
در نهایت نیز شورای شهر تهران مصوب کرد که مبلغ ورودی ایرانیان به این خانه موزه ۳ هزار تومان و مبلغ ورودی برای گردشگران خارجی ۱۰ هزار تومان خواهد بود و این هزینه برای برخی از اقشار از جمله خبرنگاران، دانشجویان و دانشآموزان یک هزار و ۵۰۰ تومان در نظر گرفته شد.
این اقدام و مصوبه اما با اعتراض شدید خانواده و بازماندگان آل احمد و دانشور همراه شده است. محمدحسین دانایی خواهرزاده جلالآل احمد که در سالهای گذشته پیگیری زیادی برای بازسازی این خانه موزه داشته است در همین زمینه با بیان اینکه این تصمیم بار دیگر ثابت می کند که فرهنگ و نهادهای فرهنگی کشورمان به دست افراد غیر فرهنگی افتاده و دیدگاه های کاسبکارانه بر حوزۀ فرهنگ مستولی است، عنوان کرد: در آذرماه گذشته به مناسبت سالروز تولد زنده یاد جلال آل احمد مراسمی در همین خانه- موزه برگزار شده بود. بنده به معضل مدیریت در کشورمان پرداختم و یادآور شدم که مدیریت انواع مختلف دارد و هر نهادی باید با سبک مدیریتی متناسب با خودش مدیریت شود. به عنوان مثال، مدیریت یک زندان با مدیریت یک کارخانه یا یک دانشگاه یا یک سوپرمارکت گرچه از لحاظ لفظی مشابهند، ولی هر کدام از آنها مقتضیات و مسایل خاص خود را دارند و باید به وسیلۀ افرادی که اهلیت دارند، اداره شوند. اما گرفتاری خانه- موزه ها متأسفانه مضاعف است، چون از طرفی گرفتار مدیران غیر فرهنگی هستند و از طرف دیگر، سبک مدیریتی حاکم بر آنها دولتی است. این خانه- موزه هم گرچه در حال حاضر در اختیار شهرداری است و شهرداری ظاهراً یک دستگاه دولتی نیست، ولی تصمیم گیری های مدیریتی راجع به این مرکز فرهنگی تابع همان سبک و سیاق مدیریت دولتی، آنهم از سوی مدیران غیر فرهنگی است.
وی در ادامه درباره انتقادات و ایرادات خود به مصوبه و نگاه حاصل بر آن گفت: ایراد اصلی غلبۀ دیدگاههای سوداگرانه است. دارندگان این نوع دیدگاه ها چون ذاتاً فرهنگی نیستند و شناخت درستی از مقولۀ فرهنگ ندارند و نمی دانند که فرهنگ چه نقشی در جامعه دارد، لذا برای پروژۀ فرهنگی ارزش و اعتبار بالذات قایل نیستند و تصور میکنند که پروژههای فرهنگی هم مثل پروژههای عمرانی و صنعتی و بازرگانی و غیره، باید مآلاً معطوف به یک بازده اقتصادی باشند و به همین علت، برای پروژه های فرهنگی هم دنبال توجیه اقتصادی می گردند و اسمش را هم میگذارند: درآمدزایی و خودکفایی و... در حالی که توجیه یک پروژۀ فرهنگی، از جنس خودش است، یعنی فرهنگی است و ربطی هم به گیشه و فروش و درآمد ندارد. اینگونه پروژهها صرفاً به لحاظ فرهنگی ارزشمندند و مقبولیت دارند و نباید لزوماً توجیه اقتصادی و مابه ازای مادی هم داشته باشند.
دانایی افزود: ایراد دیگر این تصمیم مخالفت و مغایرت آن با اسناد بالادستی و معاهدات بین المللی است، چون طبق نظر و تعریف شورای بینالمللی موزه ها (ایکوم) که یک نهاد بین المللی تخصصی در این موارد است و همه کشورهای عضو، از جمله ایران هم ضوابط آن را پذیرفتهاند، هر نوع موزه، از جمله خانه- موزه ها، مؤسساتی هستند فرهنگی و باید درهای آن ها بدون هدف مادی به روی عموم مردم باز باشد و تنها هدف آنها هم اعتلای سطح فرهنگ جامعه است و نه دکانداری و درآمدزایی. بنابراین، هیچ لزومی ندارد که از این راه مستقیم و صحیح که همۀ عقلای عالم پیموده اند و می پیمایند، خارج شویم و به دنبال جعل راه و روش های جدید باشیم.ایراد سوم هم نداشتن منطق است، چون هدف و استدلال موافقان این تصمیم در شورا موضوع تأمین درآمد برای انجام هزینه ها بوده، در حالی که طبق گفتۀ دیگر حضرات عضو شورا، هزینه های سالانۀ این خانه- موزه حدود ۵۰۰ میلیون تومن است، در حالی که حداکثر درآمد از طریق فروش بلیط به ۱۰ میلیون تومن در سال میرسد. بنابراین، گرفتن ورودیه یا پولی کردن این خانه- موزه کاری است عبث و هیچگونه منطقی ندارد.
خواهرزاده جلالآل احمد در ادامه افزود: اعضای شورای اسلامی شهر و مدیران شهرداری تهران باید افکار کهنه را دور بریزند، ضریب عقلانیت را بالا ببرند و از تکرار اشتباهات گذشته دست بردارند. درست است که این خانه فعلاً تحت تملک شهرداری تهران است، ولی مالکیت شهرداری بر آنجا از نوع مالکیت شخصی نیست، بلکه مالکیت عمومی است و برای ادارۀ آن هم ضوابط خاصی وجود دارد. به علاوه، فرهنگ و کار فرهنگی اصولاً یک امر اجتماعی است که از کف جامعه برمی خیزد و به همۀ مردم مربوط می شود، نه فقط به دولت ها یا نهادهای حاکمه. رویۀ جهانی پذیرفته شده برای ادارۀ این قبیل موارد هم مدیریت هیأت امنایی است. بارها هم عرض کرده ام و به مسئولان هم نوشته ام که باید از امکانات و نظریات عوامل ذینفع و علاقمندان، مثل مراکز و نهادهای تخصصی علمی در حوزۀ ادبیات و تشکل های مردمی ذیربط استفاده شود. با فروختن بلیط و گرفتن ورودیه نه تنها درآمدی حاصل نمی شود، بلکه همین جزیی مراجعین فعلی هم دلسرد و دلزده می شوند و عطای آن را به لقای چنین تفکراتی می بخشند و از خیرش به کلی می گذرند. برای درآمدزایی باید مطلوبیت و انگیزۀ واقعی ایجاد کرد. باید کاری کرد که مردم و علاقمندان به فرهنگ و ادب و هنر این سرزمین، سر شوق و ذوق بیایند و با وجد و شعف به کمک بشتابند و خودشان داوطلبانه دست در جیب کنند. باید بفهمیم که درآمدزایی نه گدایی کردن است و نه زورگیری و باج گیری. تا این فقره درک نشود، گرهی از این کار باز نخواهد شد و تنها چیزی که از این ثروت معنوی هنگفت نصیب مردم خواهد شد، یک حسرت هنگفت خواهد بود. نمونۀ کار صحیح قابل قیاس در این مورد کاری است که برای ساخت و نصب سردیس زنده یاد جلال آل احمد در اسالم شده است. شنیده ام که وقتی مردم محل متوجه این کار شده اند، خودشان به کمک آمده اند و هر یک از اهالی در حد وسع کمک کرده است تا این کار به سامان برسد. مجری طرح هم نقل کرده است که وقتی کار تمام شد، پیرمردی آمد، جلوی سردیس ایستاد و پس از کمی خیره شدن به آن، در حالی که اشک شوق از چشمانش می ریخت، به سمت سردیس رفت و آن را بوسید!