به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سید فرید قاسمی، مرد نام آشنای مطبوعات ایران پژوهشگری سترگ در روزنامهنگاری است. وی را «حافظه مطبوعات ایرانی» مینامند. دلبستگی وی به پژوهش در زمینه مطبوعات ایران باعث شده است تا با نام برجستهترین صاحب نظر در زمینه تاریخ مطبوعات ایران شناخته شود. از این پیشکسوت مطبوعات ایران به تازگی کتابی با نام «اسناد مطبوعات و کتاب: مصوبههای شورای عالی معارف / فرهنگ» از سوی موسسه خانه کتاب منتشر شده است. اسناد این اثر فهرست مصوبهها شامل ۳۹۹ مصوبه از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۴۲ شمسی است. سپس سندهای مطبوعات و گزیده سندهای کتاب، کتابداری، کتابخانه ملی و چاپ بخش اسناد کتاب را شامل میشود. همچنین پیوستهای کتاب نیز شامل برگی از تاریخ کتابخانه ملی و نخستین شرکت چاپ و نشر کتاب در ایران است.
پایانبخش کتاب به نمایهها اختصاص دارد که دربرگیرنده نشریهها، کتابها، نامجاها و کسان است. این پیشکسوت نامدار در پایان کتاب برای تکمیل مقدمه دو مقالهای را که در دهه هفتاد خورشیدی نوشته به پسین صفحهها افزوده است که نخست «برگی از تاریخ کتابخانه ملی» (تاریخ نشر نخست ۱۳۷۳ ش) و دومی «نخستین شرکت چاپ و نشر کتاب در ایران» (سال انتشار یکم ۱۳۷۵ ش) نام دارند.
اینگونه نامهها کمابیش منتشر شدهاند و پارهای در کتابهای سند محور آمدهاند اما استنساخ، تدوین و نشر مجموعه مصوبههای شورای عالی معارف/ فرهنگ در زمینه مطبوعات و کتاب کاری بر زمینه مانده بود. قاسمی در این باره نوشته است: «۳۵ سال پیش / اسفند ۱۳۶۲ خورشیدی یک گزارش ۹۳ صفحهای فهرست گونه ماشیننویسانه-البته ناتمام- در نسخههای محدود فراهم آورده بودند که وافی به مقصود نیست. همچنین «فهرست مصوبات شورای عالی (شورای عالی معارف، فرهنگ و آموزش و پرورش) از سال ۱۳۰۱ لغایت شهریور ۱۳۸۸» به به صورت کتاب انتشار دادند که یک بخش از کتاب فهرست «مجوز چاپ کتاب و نشر روزنامه و مجله» را دربردارد. اما با تطبیق این فهرست با مصوبهها متوجه شدم هشت سال نخست به کلی دیده نشده و در میانه و سرانجام نیز افتادگیهای فراوان دارد.» (ص ۵۴)
نیکنام حسینیپور، مدیرعامل خانه کتاب یادداشتی بر این کتاب نوشته و کتاب و مطبوعات را پیشینهای درهم تنیده میداند و بر این مساله تاکید دارد که شناخت دیروز که میتواند راهگشای امروز و فردا باشد بذون تاریخخوانی میسر نیست و گام نخست برای درک و دریافت گذشته، اسناد معتبرند که پایههای نگارش و پژوهشهای توصیفی و تحلیلی را فراهم میآورند.
وی در ادامه نوشته است: «جهان امروز، دنیای اطلاعآفرینی و آگاهیرسانی است و انجام تحقیق سامانمند و نظاممند بدون دستیابی به منابع اصلی ناممکن به نظر میرسد. همه کسانی که پژوهش را پیشزمینه رشد، پیشرفت و توسعه میدانند به خوبی وقوف دارند که دسترسی به سرچشمهها سبب آفرینشهای گوناگون خواهد شد. یکی از سرچشمههای پایه، که جویبارهای پژوهشی را سیراب میکند، مدرکهای مستندی است که میتوانند درنگ و انتقال تجربههای پیشنیان را به ارمغان آورند. این دستاورد به یقین افزون بر راهنمایی دانشپژوهان، هدایتگر برنامهریزان نیز خواهد بود.» (ص ۷)
پیشکسوت مطبوعات ایران دلیل نامگذاری کتاب را در این میداند که پیشینیان میگفتند «هر مضمونی که بر محملی ثبت و ضبط شود کتاب نام دارد» شماری از سلف زیستها باور داشتند «هر آنچه طبع شود و از مطبعه بیرون آید مطبوعات است» و در زمره «انطباعات» محسوب میشود. از این رو، «ادواری» و «غیرادواری» را در پی واژه مطبوعات میآوردند. چون مطبوعات ادواری و ناادواری به چشم بیننده و گوش شنونده ناآشناست از به کارگیری تعریفهای متقدمها و پیروی از گذشتگان در عنوان این دفتر پرهیز شد و با تسامح دو برساخته مصطلح «مطبوعات» و «کتاب» را به صف اشتهار کنار هم می نهم و این اثر را اسناد مطبوعات و کتاب مینامم.» (ص ۵۳)
نکتههایی درباره سندهای این مجموعه
مرز روزنامه و مجله در آن روزگار مخدوش به نظر میرسد. از این رو، در فهرست، عنوان و نمایه همه ادواریها با نام نشریه آمدهاند.
بعضی روزنامهنگارها و مجلهنویسها در گستره زمانی حیات شورای عالی معارف/ فرهنگ، نشانهای بیشتر به دلیل فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و اجتماعی دریافت کردهاند که ارتباطی با کارنامه مطبوعاتی از نگارندگی تا گردانندگی ندارد.
نخست رویدادهای مطبوعاتی ایران (تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، ۱۳۸۳) و دوم سیر تاریخی مجموعه قوانین مطبوعاتی ایران (تهران: نشر امرود، ۱۳۸۸) که بسیاری از رخدادهای قانونی و حقوقی مطبوعاتی را دربردارند به همراه آثار سند محور مکملهای این مجموعه قلمداد میشوند.
دستنگارها/ کاتبها/ منشیهای
شورای عالی معارف/ فرهنگ گاه دقت در ثبت نداشتهاند.
قاسمی در مقدمه کتاب به این نکته نیز اشاره میکند که «رویدادهای پیاپی دهههای نخستین حاکمیت قاجار، به خصوص جدال بد فرجام با همسایه شمالی، شماری از ایرانهای نگران را به ریشهیابی و اندیشه برونرفت واداشت. گامهایی برای گذار از آنچه بعدها «وضع موجود» نام گرفت، برداشتند. اما دگرگونی شالوده و پیسازی جهان نو با دستیابی به «معارف» میسر میشد. از این رو، اندیشهورزها، سکاندارها را بر آن داشتند جوان فرستی به برون مرز برای دانشاندوزی، معلمآوری و زمینه برپایی آموزشگاههای درون مرز به شیوه انیرانیها را در دستور کار قرار دهند. به مرور علمآموزهای فرهنگ رفته بازگشتند و تعلیم دیدهها و تربیت شدههای داخلی فزونی گرفتند. این جنب و جوش با اُفت و خیز تا ایجاد دارالفنون (۱۲۶۸ ق/ ۱۲۳۰ ش) و تاسیس وزارت علوم (۱۲۷۲ ق / ۱۲۳۴ ش) جریان داشت. البته با وجود این پیشزمینهها، گشایش وزارت علوم و برگماری علیقلی میرزاقاجار / اعتضادالسطنه (۱۲۳۸ / ۱۲۹۸ ق) را باید سرآغاز ساماندهی امور آموزشی در کشور دانست.» (ص ۵۷)
وی به فعالیتهای فرهنگی احتشامالسلطنه نیز اشاره میکند و مینویسد: «احتشامالسلطنه، افزون بر گشایش شماری مدرسه، «تشکیل کلاسهای اکابر»، «انتشار روزنامه خلاصه الحوادث»، «راهاندازی مطبعه»، تاسیس «اداره نشر کتب و دارالترجمه»، بنیان «شرکت عمومی معارف» و «افتتاح کتابخانه ملی» را در کارنامه دوره خود میداند و اشاره دارد که «خانه ملکی و متعلق به خود را برای انجمن معارف و کتابخانه ملی واگذار کردم و شروع به جمعآوری کتاب از اشخاص نمودم» دیری نپایید اما با انتشار حکم مظفرالدین شاه خطاب به «نیرالملک وزیر علوم و معارف» در ماه رجب ۱۳۱۶ ق، انجمن معارف گام در دورهای دیگر گذاشت.» (ص ۶۰)
نخستین کابینه دوره مشروطه
قاسمی در بخش دیگری از کتاب به نخستین کابینه دوره مشروطه نیز اشاره میکند و میآورد: «در ۱۹ ذیحجه ۱۳۲۴ ق «نخستین کابینه دوره مشروطه» به مجلس معرفی شد. در نخستین قانون مطبوعات نخستین دوره مجلس شورای ملی فصل اول را به «چاپخانه و کتابفروشی» و فصل دوم را به «طبع کتب» اختصاص دادند. با صدور فرمانی که بعدها به «فرمان مشروطیت» شهر شد. تکاپوها شکل دیگری به خود گرفت و شماری از فرهنگمدارهای ایرانی درصدد بازگشایی انجمن معارف برآمدند.» (ص ۶۸)
برگی از تاریخ کتابخانه ملی
«حافظه مطبوعات ایرانی» در مقالهای که در بخش پسین کتاب افزوده به «برگی از تاریخ کتابخانه ملی میپردازد و مینویسد: «در بعضی از نشریات نیم قرن اول عمر روزنامهنگاری در ایران مطالبی درباره کتابخانه ملی یافت میشود. پس از آن نیز کتابها و مقالههای متعدد درباره ضرورت و اهمیت این کتابخانه نوشته شده است. اگر مقالهای را که با عنوان «کتابخانه ملتی(ملی) در روزنامه تربیت درج شده است، قدیمیترین این نگاشتهها به حساب آوردیم، عمر نگارش در این زمینه از یکصد و ده سال درمیگذرد. تحقیق درباره تاریخچه این کتابخانه نیز در چند دهه اخیر موضوع اصلی چند کتاب و دهها مقاله بوده است. اما این تحقیقات دربردارنده تاریخچه کامل این کتابخانه نیست و محققانی که در این باره مطالبی نوشتهاند با اینکه خاطرنشان ساختهاند که فکر تاسیس این کتابخانه در عهد قاجار به وجود آمده است.» (ص ۴۷۳)
نخستین شرکت چاپ و نشر کتاب در ایران
وی مقاله پایانی کتاب را به نخستین شرکت چاپ و نشر کتاب در ایران اختصاص داده است و در این باره نوشته است: «محمدحسن اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات عهد ناصری شب پنجشنبه ۱۸ شوال ۱۳۱۳ ه.ق پس از ۳۰ سال تصدی مشاغل گوناگون مطبوعاتی در تهران درگذشت. پنج روز بعد از فوت او ناصرالدین شاه وطایف محمدحسن را به محمدباقر برادرزادهاش واگذار کرد. بیست و پنج روز پس از این انتصاب، در روز جمعه ۱۷ ذیقعده ۱۳۱۳ ه.ق چهار روز پیش از برگزاری جشن پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه به ضرب ششلول میرزارضای کرمانی در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) از پای درآمد. به دنبال قتل وی در ۲۴ ذیحجه ۱۳۱۳ ه.ق مظفرالدین میرزای ولیعهد به تخت نشست. با مرگ محمدحسن اعتمادالسلطنه و ناصرالدین شاه پرونده بیش از شصت سال حاکمیت انحصاری نشر مطبوعات دولتی در ایران بسته شده. مظفرالدین شاه در محرم ۱۳۱۴ ه.ق محمدباقر را ابقا کرد و رسما مسئولیت وزارت انطباعات را به او سپرد. علیاصغر شمیم مولف کتاب ایران در دوره سلطنت قاجار به نقل از یکی از مورخان درباره مظفرالدین شاه نوشته است: «آنچه را به زبان میگفت کلهاش خبر نمیشد... از تمام اجداد خود معارف دوستتر بود. به ترقی مملکت هم مایلتر بود ولو اندکی هم از اقتدارات او کاسته میشد، حرفی نداشت مشروط بر این که به دلخواه هرگونه تصرف در خزینه بخواهد بنماید.» (ص ۴۸۲)
«اسناد مطبوعات و کتاب: مصوبههای شورای عالی معارف / فرهنگ» در ۵۴۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۶۰ هزار تومان (جلد سخت) از سوی موسسه خانه کتاب منتشر شده است.