به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «هزارویکشب در سینمای قرن ۲۱: ساختار، زمان، روایت» نوشته اعظم حسنپور نشان میدهد، چگونه و با چه شیوههایی هزارویکشب، داستانهای مختلف را به هم پیوند میزند. زمان این آثار چگونه قابل بازگشت به گذشته و رجعت به آینده است و بالاخره چگونه روایتهای گسسته هزارویکشب به متن سینمایی پیوستهای تبدیل میشوند و چطور شگردهای روایتی در هزارویکشب قابل انطباق با شگردهای روایتی در سینما هستند.
به عبارت دیگر توجه به ساختار روایی هزارویکشب، یکی از مهمترین جنبههای این اثر ادبی است و اهمیت پژوهش درباره آن، جایی نمایان میشود که میتوان وجود بسیار فراموششدهای از تکنیکهای روایت را که تصور میشود مبدع اصلی آنها غرب است، در این اثر کاملا شرقی جستوجو کرد.
روایتهای پیچیده، تو در تو و غیرخطی و به قول دیوید بوردول «چنگالی» و «شبکهای» شیوههای داستانگویی دوران میکروالکترونیک و مینیاتوری کردن، همگی ابزارهایی دیجیتالی هستند. مقایسه داستانهای هزارویکشب با چنین شیوههایی از روایت؛ باورنکردنی، نامحتمل و اساسا تلاشی مذبوح به نظر میرسند. ولی نویسنده این کتاب که جستجو در احوال روایتهای زمانی نسبتا فراموششده را هدف خود قرار داده است، به طرزی شگفت و باورناپذیری به چنین نتیجهای رسیده است.
اعظم حسنپور پس از سالها مطالعه دقیقی از شکل داستانگویی قصههایی که به ظاهر آنقدر ساده که قابل گذشت هستند، به این مهم راه یافته است. او که اساسا دغدغه روایت فیلمهای این سوی سال ۲۰۰۰ را دارد، به طرز باورناپذیری دریافته است که میتواند الگوی روایتگری فیلمهایی از قبیل پالپفیکشن، بابل، قبل از بارات و قطار اسرارآمیز را در شیوههای داستانگویی قصههایی از گوژپشت، خیاط، طبیب یهودی، مباشر و نصرانی، سفرهای هفتگانه سندباد بحری و مکر زنان مشاهده کرد.
اما چه چیزهایی چنین مقایسهای را امکانپذیر میکرد؟ نخست «زمان کوانتمی» که در آن جریانهای غیرخطی،گذشته و حال به طرز شگفتآوری در بطن قصههای هزارویکشب وارد شدهاند. روایتگر در قصههای هزارویکشب، به شیوهای غیرتداومی و بنا به میلی کاملا غیرمنطقی، هرکجا که اراده میکند داستانی را متوقف میکند و داستان باقیمانده را از جلساتی قبل را پیش کشیده و ادامه میدهد و به داستان قبلی میافزاید؛ به همان صورتی که به طور خلاقه و ذهنیتی عنانگسیخته، حوادث قصههای اتمام یافته را به صورت روایتهای بازیافته در هم میتند.
نویسنده با تکیه بر تفسیرهای نظریهپردازان شاخصی همچون تزوتان تودوروف، ژرار ژنت و فرمالیستهای روس در ارتباط با روایتشناسی، زمینه تحقیقی محکمی را برای موقعیتهای «داستان در داستان»، «روایتهای غیرخطی کثرتگرا» و غایتا «الگوهای ساختار زمانی تو» را ارتقا میدهد. استدلالهای نو و بدیع به راویهای «برون و درون داستانی»، روایتگر «دگرگوی» و «همگوی» و بالاتر از همه گسترش «کانونیسازی» به سطح قابل توجه از مهمترین بحثهای این کتاب هستند. به عنوان مثال حسنپور برای فیلمهای فراموششدهای همچون شبهای عربی اثر پیرپائولو پازولینی و شبهای عربی ساخته میگوئل گومز زمینهای عمیق و تحلیلی فراهم آورده است.
کتاب «هزارویکشب در سینمای قرن ۲۱» حسنپور بیش از آنکه سرگشته بازگویی پیچیدگیهای قصههای هزارویکشب باشد، دغدغه مکانیسم دریافت و فهم روابطی را دارد که پیوستن و گسستن جزئیات این روایتها را امکانپذیر کرده است. نویسنده این کتاب با زبانی ساده و بیپیرایه به طرح غامضترین الگوهای روایتگری فیلمهای حاشیهای تاریخ معاصر سینما پرداخته و معادلهایی برای پیچیدگیها و درهمتندیگیهای قصههای هزارویکشب پیدا کرده است.
اهمیت بررسی و تحقیق درباره این اثر ادبی در این است که میتواند وجوهی بسیار فراموششدهای از تکنیکهای روایت را که تصور میشود ابداعکننده اصلی آن غرب است، در این اثر کاملا شرقی جستجو کرد و از سویی دیگر این تحقیق به هدف معرفی تواناییهای بالقوه هزارویکشب از نظر روایتهای درهمتنیده و مرتبط با هم شده است.
اهمیت پرداختن به چنین موضوعی ناشی از دو تحول عمده در نیمه قرن بیستم در هنر و بالاخص هنر مدرن است: بحث زمان و عدم قطعیت و بحث ذهن و ناخودآگاه. سینمای جهان در سالهای دهه ۸۰ و ۹۰ این نوع روایت را به دلیل برخورد دو نظریه اساسی مدرنیسم و پستمدرنیسم تجربه کرده است. تغیییر شیوههای بیانی در سینما عنصری است که به پویایی سینما در سالهای اخیر و در برابر پدیدههای نوظهور دیگر در عرصه هنر و سرگرمی انجامیده است. ساختارهای زمانی از اجزایی در شیوه بیانی سینمایی است که دچار تحولات سریع و عمدهای شده است. این نوع سینما و روایت فیلم تماشاگر را به چالش با پیچیدگیهای ساختاری فیلم میکشاند و تفکر عمیق و تعمق او را برمیانگیزد. درواقع این نوع فیلمسازی مخاطب را وا میدارد که فیلم را در ذهن خود بازسازی کند و در نتیجه به تعداد مخاطبان میتواند اندیشههای جدید و منحصر به فرد مطرح شود. همچنین این روند به مخاطب اجازه مشارکت پویا در شکلگیری مفاهیم فیلم را هم میدهد.
حسنپور نیز اهداف پژوهش خود را اینگونه تعریف کرده است: اراده تحلیلی از امکانات زمانی در روایتهای هزارویکشب، ارائه روایتهای درهمتندیه و طرح پیچیدگیهای اشکال مختلف روایت و پیوستگیهای درونی آنها، مطالعه و پژوهشی در تغییر روایتگر در درون متن و جابهجایی نقطه دید رواینگر. به همین روی نیز خواندن کتاب «هزارویکشب در سینمای قرن ۲۱» میتواند برای همه علاقهمندان روایتشناسی در ادبیات و سینما با نگاهی به تحولات معاصر خواندنی باشد.