به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ همایش از مدارس نوین تا دانشگاه در ایران به همت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی روز گذشته در سالن اجتماعات این پژوهشکده برگزار شد.
در بخش اول این همایش، سخنرانان متعددی به ارائه مقالات خود پرداختند.
رضا صمیم استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این همایش درباره موضوع آیا دارالفنون نیای دانشگاه تهران است، سخنرانی کرد.
وی گفت: برخلاف نظر برخی از دوستان که در این همایش مطرح کردند، از منظر من دانشگاه تهران ترکیبی از مدارس نیست و من به دانشگاه تهران به عنوان یک آغاز مطلقاً نو نگاه میکنم. دانشگاه تهران امکان مدرن شدن آموزش عالی در ایران را پدید آورد. البته نقش استراتژیکی در تولید علم نداشته است که من هم آن را قبول دارم.
وی اظهار داشت: به عقیده من لحظه پدیداری آموزش عالی مدرن در ایران منوط به سه اتفاق است. اتفاق اول مربوط به قانون لغو القای القاب و عناوین است. بر اساس این قانون، دولت گروه خاصی را نمایندگی نمیکند و روحانیت و بازار هستند که افراد را نمایندگی میکنند. با تصویب این قانون، حوزه عمومی پدید آمد تا زمانی که پول عمومی پدید نمیآمد، امکان به وجود آمدن حوزه و امر عمومی وجود نداشت.
صمیم گفت: اتفاق دوم مربوط به تصویب قانون ممیزی مالیات است. بر اساس این قانون، مالیات بر وجوهاتی که روحانیون دریافت میکردند، چیره میشد. اتفاق سوم هم مربوط به بازنگری در قانون دارسی در سال ۱۳۱۲ است. این سه اتفاق شرایط را برای پدیدآوردن دانشگاه تهران فراهم کرد. بنابراین تأسیس دانشگاه تهران مربوط به سال ۱۳۰۴ یا ۱۳۰۵ نیست بلکه مربوط به سال ۱۳۱۳ است.
وی ادامه داد: دانشگاه تهران زمانی تأسیس میشود که ما دیگر دربار نداریم و به نوعی جانشین دربار میشود. دانشگاه تهران نمادهای مشروعیت بخش را توزیع میکند و این کارکرد تا همین امروز هم وجود دارد. به این معنا که ما به دانشگاه میرویم تا صاحب نمادهای مشروعیت بخش شویم. به همین دلیل هم لازم است که ما پیش از هر چیزی کارکرد تاریخی دانشگاه در ایران را بشناسیم و بعد اوضاع دانشگاه در ایران را نقد و بررسی کنیم.
شروین وکیلی پژوهشگر و مدرس دانشگاه در ادامه درباره رویکردهای سیستمی به تکامل نهاد آموزش عالی سخنرانی کرد.
وی گفت: تاریخ تکامل نهادهایی که به شکل نظام مند، علوم تخصصی را به گروهی عام از مردم آموخته اند، در ایران پیشینهای چشمگیر و مطالعه نشده دارند. دادههای تاریخی نشان میدهد این نهادها در دورانی بسیار طولانی دستاوردهای درخشان به جای گذاشته اند. تعریف من از نهاد آموزش عالی یا دانشگاه در ایران، نهادی سلسله مراتبی، عقلانی و نویسا است که دانش تخصصی را برای عموم آموزش میدهد. این نهاد مستقل از نهادهای دینی و سیاسی است البته پیوندهایی هم با آن دارد.
وکیلی افزود: سخنرانی حاضر بنده مدلی برای تحول نهادهای یادشده ارائه میدهد که ویژگیهای عمده آن عبارت است از «من محور بودن» ساختار اعتبار بخشی آموزش به جای نهادمحور بودن، پیوند خرد و دانش با علوم تجربی و زندگی روزانه و فنون و هنرهای متصل با گیتی در برابر لاهوتی بودن ماهیت معرفت در تمدنهای همسایه مان تا پیش از عصر نوزایی و عمومیت مفهوم آموزش و محدود نبودنش به طبقه یا جمعیتی خاص.
این پژوهشگر در پایان گفت: ورود مدرنیته به ایران به تأسیس نهادهایی دانشگاهی انجامید که برخی از این عناصر که در بالا ذکر کردم را تشدید کرد. کشمکش میان این دو الگو (مورد اول و دوم) به طور خاص در فاصله میان دهه ۱۲۱۰ تا ۱۳۱۰، وضعیتی سرنوشت ساز به خود گرفت چون در این دوران موازی با شکل گیری دانشگاههای مدرن اولیه در ایران رقابتهایی میان دانشگاههای خارج از کشور و نهادهای آموزشی داخلی درگرفت که به ظهور دو طبقه فرنگ رفتهها و سنتیها دامن زد. در بین همین سالها ما سه گفتمان حکیمانه، فقیهانه و صوفیانه داشتیم که هیچگاه با هم تعارضی نداشتند اما گاه با هم تداخل داشتند. تأسیس دانشگاه در ایران حاصل برهم افتادن یک سری منافع و ضرورتها است.
مقصود فراستخواه دانشیار مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی در ادامه درباره موضوع از دارالمعلمین تا دانشگاه تهران سخنرانی کرد.
وی با اشاره به اینکه تصور من این است که علم بخشی از طرح اجتماعی است، گفت: اگر علم در ایران ضعیف است، به خاطر این است که طرح اجتماعی مان هم ضعیف است. علم و نهادهای آموزشی در ایران بخشی از پروژه بزرگ (ایرانیان چه در سر دارند) است. ما یک پویایی شناسی اجتماعی داریم ولی این پویایی شناسی ناتمام میماند. ضمن اینکه آرشیو ملیمان هم بسیار ضعیف است.
فراستخواه اظهارداشت: ما باید تلاش کنیم از محفوظات نیازموده دوری و تاریخ دانشگاه را آشنایی زدایی کنیم. اگر ما در گذشته مدرسه سیاسی داشتیم، به خاطر این است که مشروطیت داشته ایم. دارالمعلمین در دامن مدرسهها به وجود آمد. ما چون جنبش مدرسهها را داشتیم و جمعیت آموزش دیده مان زیاد شد متوجه شدیم که باید آموزشگر، معلم و مدیر داشته باشیم. جنبش مدرسه سازی در ایران مقدمهای بر تأسیس نخستین نهادهای آموزش عالی در ایران شد.
وی گفت: با افزایش مدارس در ایران جرمی بحرانی از سواد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه در متن جامعه به وجود آمد و اصلاح طلبان و تحول خواهان راه به تأسیس نهادهای آموزش عالی و امر تربیت معلم برای مدارس ابتدایی و متوسطه سوق داد. دارالمعلمین در سال ۱۲۹۷-۱۲۹۸ یعنی ۳۰ سال پیش از جنبش رشدیه برای پاسخ به این نیاز به وجود آمد. هسته اولیه دانشگاه تهران طبق آرشیو عیسی صدیق از دارالمعلمین به وجود آمد. برخلاف مد مشهوری در ایران که ما مدرسه جدید و دانشگاه را عیناً از غرب کپی کرده ایم، پویش شناسی درون خود جامعه نیز در کار بود. نمیتوان پویش اجتماعی نداشت ولی دانشگاه داشت. جنبش آموزشی در ایران خیلی خونین و هزینه بر بود و سیر تحول نهادهای آموزشی بسیار دیالکتیکی بود.
ناصرالدین علی تقویان استاد پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی پس از فراستخواه درباره موضوع آموزش نوین و اقتصاد سیاسی در ایران سخنرانی کرد.
وی گفت: منظور از اقتصاد سیاسی دین در اینجا گونهای از فرماسیون اجتماعی است که در آن دین نوعی سرمایه یا ارزش پنداشته میشود و قابلیت مبادله با انواع دیگر ارزش را پیدا میکند. از این رو پویش ارزشها در چنین فرماسیونی کل منطق پویشهای اقتصادی و سیاسی را جهت میدهد و هماهنگ میکند. به بیان دیگر نظام تولید، توزیع و مصرف ارزشها در جامعهای مثل ایران شبکه ای از سازوکارهای ربط و تبدیل پذیری ارزشهای اقتصادی، سیاسی و دینی است.
وی بیان داشت: حال سوالی که در اینجا مطرح است اینکه پدیدار شدن آموزش نوین در ایران چگونه نظم اقتصاد سیاسی دین در ایران را دگرگون کرد. برای پاسخ به این پرسش از دورههای نظم اقتصاد سیاسی دین در ایران پس از صفویه را به ۴ دوره تاریخی تقسیم میکنم. نکته مهم اینکه مرادم از واژه و مفهوم دین در اینجا مذهب تشیع به ویژه از دوره صفویه به بعد است. آن ۴ دوره عبارتند از تشیع صفوی، تشیع قجری، تشیع پهلوی و تشیع ولایی. ادعای من این است که در مرحله دگرگونی تشیع از شکل قجری به شکل پهلوی، آموزش نوین نقشی محوری ایفا کرده است.
آخرین سخنران این همایش رضا ماحوزی دانشیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی بود. وی درباره موضوع نظام آموزشی ایران به سوی فرانسه یا انگلستان سخنرانی کرد.
وی گفت: عیسی صدیق در رساله دکترای خود در دانشگاه کلمبیا اذعان میکند که نظام آموزشی ایران کاملاً تحت نفوذ نظام آموزشی فرانسه است. وی برای ادعای خود ضمن ذکر دلایل تاریخی شواهد تجربی فراوانی هم آورده است. شکست ایران در جنگهای روسیه باعث شد که گفتمان فرانسوی وارد دستگاه ناصرالدین شاه شود و از اواسط دوره ناصری پای فرانسویها به ایران باز شد. در این میان افرادی هم سعی میکنند فضای سیاسی فرانسه را وارد ایران کنند. اعزام فارغ التحصیلان دارالفنون به فرانسه و ورود فرانسویان به ایران فضای فرانسوی در ایران را تشدید کرد.
وی اظهارداشت: با آغاز حکومت پهلوی در سال ۱۳۰۷ حدود ۶۴۹ نفر به خارج اعزام میشوند که ۹۱ درصد آنها به فرانسه رفتند. نظام پهلوی هم برآمده از همین گفتمان است. اما پس از این دوران، ما چرخشی هم به سمت انگلستان داشته ایم. به طوری که در سال ۱۳۲۰ افراد دیگر فرانسه نمیروند و رقمی ۹۱ درصد از اعزام به فرانسه به ۵۰ درصد میرسد و بیشتر افراد به انگلستان میروند و سنت آنگلاساکسونی حاکم میشود. به بیان دیگر ما در دوران پهلوی اول نوعی چرخش از فرانسه به انگلستان داشتیم.