به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ آخرین برنامه «روز استانها» در سی و دومین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به استان کرمانشاه اختصاص داشت که عصر روز جمعه (۱۳ اردیبهشت) با عنوان «روز فرهنگ و هنر کرمانشاه» و با حضور چهرههایی مانند میرجلالالدین کزازی و محمدعلی سلطانی و جمعی از مسئولان فرهنگی کشوری و استانی از جمله علی غیاثیندوشن مدیرکل امور استانهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حجتالاسلام والمسلمین رحیم جعفری مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه با استقبال مردم در تالار استانهای این نمایشگاه در مصلای امام خمینی (ره) برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین رحیم جعفری مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه، سخنانش را در این مراسم با گرامیداشت روز معلم آغاز کرد و گفت: یکی از امتیازات بزرگ تاریخی ما در ایران، وجود شخصیتها و اسطورههای آن است؛ کسانی که موجب رمز ماندگاری فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران بودهاند. این مسئله در تمدنهای رقیب از جمله تمدن مصر دیده نمیشود.
تنها 6 عنوان از کتابهای چاپ شده در سال 97 در کرمانشاه، به زبان کردی بوده است!
وی در ادامه گزارشی از وضعیت کنونی چاپ و نشر در استان کرمانشاه ارائه کرد و افزود: کرمانشاه 98 چاپخانه دارد که 90 درصد آنها یعنی 87 واحد، فعال هستند. همچنین در سال گذشته در استان، 187 عنوان کتاب در شمارگان 155 هزار جلد چاپ و منتشر شد اما ضعفی که در این میان مشاهده میشود، این است که تنها 6 عنوان از این آثار به زبان کردی و گویشهای رایج آن در کرمانشاه، بودهاند.
به گفته جعفری، استان کرمانشاه 87 انتشاراتی دارد که تقریباً همه آنها هر چند در حد انتشار عناوینی اندک، فعال هستند.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه همچنین با اشاره به مشکلات موجود در عرصه نشر کتاب، پیشنهاد کرد: همانطور که به رسانهها - اگرچه در حدی اندک و حداقل برای تامین کاغذ مورد نیازشان - یارانه میدهیم، به ناشران هم این یارانه را بدهیم.
جعفری در پایان سخنان خود با یادآوری انتشار اولین رمان ایرانی توسط یک نویسنده کرمانشاهی به نام محمدباقر میرزای کرمانشاهی، این خطه را از اقلیمهای غنی در حوزه فرهنگ توصیف کرد و خواستار توجه بیشتر مسئولان به آن شد.
در ادامه این مراسم دکتر میرجلالالدین کزازی؛ نویسنده، شاعر و ادیب پیشکسوت کرمانشاهی در سخنانی گلایهآمیز به بیتوجهی مردم و نیز مسئولان به مفاخر فرهنگی و به ویژه ادبی کرمانشاه پرداخت و گفت: میخواهم امروز به دشواری و پیچشی درباره کرمانشاه، که میتوانم آن را پرسمانها، دشوارترین دشواری بنامم، بپردازم و آن هم این است که ما کرمانشاهیان هنوز نتوانستهایم در منش و کردار، شهروند کرمانشاه باشیم.
وی افزود: شهروندی در کرمانشاه، این شهر گرانسنگ و تاریخی به پارهای از ویژگیها میماند؛ پدیده و هنجاری است ناشناخته و ما کرمانشاهیان هنوز بدان خوی نگرفتهایم که به کرمانشاه بیندیشیم و دل به کرمانشاه ببندیم؛ هنوز فرهنگ تیرهای، تباری و ایلی بر کرمانشاه سایه افکنده و گونهای هماوردی و ناسازی و همچشمی در میان این تیرههاست.
کرمانشاه با بزرگانی که مایه نازِش اویند، نه تنها بیگانه است، تو گویی با آنان ستیز میورزد
پروفسور کزازی این مسئله را موجب هدر رفتن نیروها و پدیدهای زیانبار و بازدارنده کرمانشاهیان توصیف کرد و افزود: ما این مسئله را در سامانه و سازمانهای رهبری و راینوری و مدیریت کرمانشاه هم میبینیم؛ هرکسی میخواهد که فلان دستاندرکار و فلان دولتمرد از تیره و تبار و ایل خود باشد؛ اگر مدیری در کار خود، هُشیر بود و کاری برای شهر خود ارزشمند و ماندگار انجام داد، دیگران میکوشند کسی دیگر از تیره دیگر را به جای او بنشانند.
نویسنده «نامه باستان» با طرح این سوال که چرا کرمانشاه با بزرگان، نام آوران و کسانی که مایه نازش و سرافرازش اویند، نه تنها بیگانه است، تو گویی با آنان ستیز میورزد؟ اضافه کرد: این پدیده را من در هیچ شهری نه در ایران و نه در هیچ شهری که با آن آشنایی دارم، ندیده ام؛ در آن شهرها، شهروندان آن چنان به بزرگی شهر خود باور دارند که از هر بهانهای بهره میبرند تا از کاه ، کوه بسازند تا نشان دهند شهرشان، شهری است بزرگ و ستودنی. در حالی که رفتار ما کرمانشاهیان درست وارونه است و میکوشیم کوه را به کاه فروبکاهیم.
اندرز دادم که همایشی در بزرگداشت لاهوتی برگزار کنید، گفتند نتوان، نمیشود، نمیگذارند!
کزازی گفت: چندین بار تاکنون به مدیران فرهنگی کرمانشاه، اندرز (من اندرز را در معنای نهادین آن به معنای توصیه به کار میگیرم) گفته ام که همایشی برگزارده بشود برای یکی از نام آورترین سخنوران کرمانشاهی یعنی لاهوتیخان و به همان سان برای میرزا احمد حبیب. هر کدام بهانهای آوردند و گفتند نتوان، نمیشود و نمیگذارند. من نمیدانم چرا؟! مایه دریغ و درد و اندوه و اشک است که مردم تاجیکستان و حتی روسیه، لاهوتیخان را بسیار بهتر از کرمانشاهیان میشناسند. به پاس فرهنگ و اندیشه و هنر او.
وی اضافه کرد: زمانی من به دوشنبه رفته بودم. در دربار بزرگان تاجیک بخشی است که سردیسهای نامداران تاجیکستان را به آن افراختهاند. در میان این نامداران سردیس لاهوتی را دیدم و برای دهمین و هزارمین بار سربرافراختم که ایرانیم و کرمانشاهیم؛مردی آواره از کرمانشاه به سرزمین دیگر رفته و در میان نامآوران آنجا جای گرفته است.
کزازی همچنین یادآور شد سه سال پیش به مسکو رفتم و در هفته فرهنگی ایران که در این شهر برگزار میشد، شرکت کردم. رفتم به گورستان نام آوران روسیه و شوروی، هر دو. گونهای نگارخانه و هنرکده. گورگاه لاهوتی را هم آنجا دیدم، نگاره برجسته روی لاهوتی را به سنگ کنده بودند و به پارسی و روسی. بانوی لاهوتی را هم در بزمی فرهنگی در آنجا دیدم؛ بانویی بشکوه و مهربان که میگفت پارسی را به خوبی درمی یابد اما شیوا سخن نمیتواند گفت.
کزازی در ادامه نقل این خاطره عنوان کرد: به او گفتم من از دست اندرکاران خواهم خواست که بزمی بیارایند در بزرگداشت لاهوتی و شما را هم فرا بخوانند. این بانوی فرهیخته همراه و همکار لاهوتی بوده است و با تلاش پیگیر اوست که شاهنامه به زبان روسی برگردانده میشود و سپس متن پارسی آن به چاپ میرسد. پس از آنکه لاهوتی در میگذرد، اوست که کار ارزنده وی را پی میگیرد.
دست کم میرزااحمد الهامی را بزرگ بدارید که واپسین رزمنامه دینی را در سخن پارسی سروده است!
وی همچنین گفت: اندیشههای لاهوتی هرچه بوده، پایان یافته اما آنچه ما آن را ارج مینهیم یادگارهای فرهنگی آن مردم است. میرزااحمد را چرا نمیگویید که شبی پیشوای سوم شیعیان را به خواب میبیند که به او میگوید زندگینامه من را بسرای و بدین گونه است که سرودن آن را آغاز میکند. دست کم میرزااحمد الهامی را بزرگ بدارید! او واپسین رزم نامه دینی را در سخن پارسی سروده است. اگر میرزااحمد در هر شهر دیگری بود، او را آنچنان ارج مینهادند که در شمار برترین رزم سرایان دینی جای میگرفت.
کزازی در ادامه با بیان اینکه چرا چنین است و چرا گنجینههای ما در زیر خاک ماندهاند؟! افزود: کسی مثل حسینقلی خان، سخنوری است بزرگ در روزگار قاجار که او هم کمابیش ناشناخته است در حالی که چامههای خاقانی را بزرگترین چامهسرای ایرانی یعنی همین حسینقلیخان، پاسخهایی کوهوار سروده است.
وی در ادامه گفت: اما شادمان است که در این بزم کرمانشاهی میتوانم این سخن را بیفزایم که نشانههایی هست که گوییا مدیران کرمانشاهی بر آن سر افتاده اند که بزرگان کرمانشاه را هرچند اندک، ارج بنهند؛ امیدبخش است؛ نواده میرزااحمد الهامی که چند روز پیش به دفتر کار من آمده بود، به من گفت که آقای جعفری مدیرکل ارشاد کرمانشاه نوید داده است که این بزم را برپای خواهد کرد. گفتم که این خوشترین سخنی است که در این روزها شنیدهام.
این پژوهشگر برجسته کرمانشاهی تاکید کرد: کرمانشاه همچنین شهرداری نو، یافته است که من نمیشناسم ولی هم او و هم شورای شهر، برنامههایی دارند که بیشتر بزرگان و نام آوران کرمانشاهی را ارج بنهند و بشناسانند. امید من چونان مردی از کرمانشاه که دل بر این شهر میسوزد، این است که این روند بپاید و اگر این شهردار هم رفت و شهردار جدیدی آمد، باز نگردد به جایگاه نخستین و آن که میآید، همان برنامهای را پی بگیرد که از پیش ریخته شده است.
کرمانشاه میتواند ابرشهر ایران شود
نویسنده کتاب «کرمانشاه شهر شگرف ما» در پایان سخنانش تاکید کرد: کرمانشاه به واقع شهر شگرف ماه است و هرکسی بخواهد کرمانشاه را بشناسد، باید پیش از آن ایران را خوب شناخته باشد و اگر کسی بخواهد ایران را بشناسد، باید کرمانشاه را شناخته باشد. اگر کرمانشاه خود را بشناسد و مایهها و توانشهای نهفته در خویش را بشکفاند، بی گمانم که ابرشهر ایران خواهد شد.
در ادامه این برنامه دکتر محمدعلی سلطانی؛ پژوهشگر در حوزه فرهنگ دیار کرمانشاه در تایید سخنان کزازی گفت: در کرمانشاه مساله اقلیت و اکثریت مطرح نیست بلکه متاسفانه سیاست گزاری در کرمانشاه به طور کلی منجمد است؛ شیعه و سنی و اهل حق هم ندارد. اگر کسی مثل میرزا محمد بیدل اهل کرمانشاه نبود، مطمئن باشید امروز همه آثار او تجدید چاپ شده بود.
وی با اشاره به جایگاه تاریخی کرمانشاه در دوران مشروطیت و تاسیس اولین چاپخانه در سال 1325 در اوج این نهضت در این شهر، اضافه کرد: امروز وضعیت کتابخانههای قدیمی کرمانشاه موجب تاسف است و این درحالی است که کتابهایی با تیراژ 1000 و 1100 نسخه درکرمانشاه منتشر میشوند، بعد از یک ماه یا دو ماه، کمیاب میشوند. آیا این نشانه عطش جوانان کرمانشاهی برای بازگشت به هویت خویش نیست؟
تمامی شهرداریهای مناطق غربی کشور به ویژه کرمانشاه فشلاند!
سلطانی گفت: متاسفانه بسیاری از سازمانها در زمینه فرهنگی از جمله شهرداری، میراث فرهنگی و... کمکاری میکنند. به عقیده من تمامی شهرداریهای مناطق غربی کشور به ویژه کرمانشاه فشلاند. یکی از کملطفترین مراکز به کرمانشاه، صدا و سیما است که شما اصلاً مطالب، اخبار و نشستها با موضوع فرهنگ را در این رسانه نمیبینید.
این پژوهشگر حوزه فرهنگ ادامه داد: اینکه تعداد عناوین کتابهای به زبان کردی به اذعان مدیرکل ارشاد کرمانشاه به 6 عنوان میرسد، به این خاطر است که اجازه انتشار این قبیل آثار در کرمانشاه داده نمیشود.
تا زمانی که خانه مشروطیت در کرمانشاه بازگشایی نشود، به کامیابی فکری نمیرسیم
وی خواستار بازگشایی خانه مشروطیت کرمانشاه و رونق گرفتن آن همانند خانههای مشروطیت تبریز، قزوین و تهران شد و گفت: تا زمانی که خانه مشروطیت در کرمانشاه افتتاح نشود و برنامههای آن مطابق خانه مشروطیت تبریز و قزوین اجرا نشود ما به کامیابی فکری نمیرسیم، چرا که آنچه داریم، از نهضت مشروطیت به بعد به دست آمده است.
سلطانی در پایان تصریح کرد: اگر ما ایرانی متحد و یکدست میخواهیم، باید از تعامل فرهنگی دیگر استانها استفاده کنیم و من امیدوارم مسئولان فرهنگی کرمانشاه دست به دست یکدیگر برای آبادی فرهنگی کرمانشاه قدم بردارند و خواستههای نامآوران استان کرمانشاه را برآورده کنند.
در این نشست پس از شعرخوانی ناهید محمدی، بیژن ارژنگ و سعید میرزایی، یکی از فعالان رسانه ای استان کرمانشاه به نام غلامرضا میریعلا مدیر مسئول نشریه «نقد حال» با اشاره به سنگ نوشته منقش بر کتیبه بیستون، کرمانشاه را خاستگاه اولین رسانه مکتوب جهان دانست و از این مساله که به گفته او گسستی جدی میان مردم و نخبگان در کرمانشاه وجود دارد، اظهار تاسف کرد.
لاهوتی از نوگرایان عرصه ادبیات بود
همچنین سعید میرزایی پیش از قرائت غزلهایی در این مراسم، ادبیات کرمانشاه را پیشرو توصیف کرد و گفت: خود مرحوم لاهوتی از نوگرایان این عرصه بوده است ما باید در عین اینکه گذشته خودمان را بازآفرینی میکنیم، فردا هم باور کنیم.
در پایان این مراسم و پس از اجرای موسیقی از دو کتاب میرجلال الدین کزازی با عنوان «کرمانشاه شهر شگرف ما» و «در سرزمین سایهها» رونمایی شد.
تجلیل از غلامرضا نوریعلا مدیر مسئول نشریه نقد حال، حاج علی علمایی رییس انجمن کرمانشاهیان مقیم مرکز، جهانشاه رییس انجمن قصرشیرینیهای مقیم مرکز، بیژن ارژنگ شاعر، ناهید محمدی شاعر، سیدعباس کشمیری فعال عرصه مطبوعات و سعید شرافتی زنگنه مدیر انتشارات دیباچه و همچنین مدیر پیشکسوت طاق بستان و نیز جمشید عزیزخانی و عبدالرضا رادفر با اهدای لوح تقدیر و جوایزی، تجلیل به عمل آمد.