در قسمت اول این مناظره لطف ا... آجودانی، نهضت مشروطه را پدیده و جنبشی از برایند مجموعه ای از عوامل متعدد ذهنی و عینی دانست که از مجموع دخالت عوامل ذهنی و عینی شکل گرفت. او گفت؛ در این باره به نوعی نشانه هایی از اثر پذیری از اندیشههای غربی و نهادهای غربی می توان باز جست، کما این که تلاشها و تکاپوهای اندیشههای گروههای مختلف علمای دینی نیز در جنبش قابل مشاهده است.
رهدار در ادامه بحث در همان برنامه عنوان داشت؛ جنبش رنگ غالبی دارد و گمان من این است که رنگ غالب نهضت مشروطه دینی و مردمی است. زیرا مردم در شهرهای بزرگ نقش پررنگی در صحنهها داشتهاند و همچنان که اندیشهی علمای مشروطهخواه نیز در جامعه تاثیر داشته است.
آجودانی در ادامهی بحث رهدار بیان کرد؛ در صدر مشروطه اتفاقا پایگاه اجتماعی روشنفکران پررنگ تر بوده است و آن را در تعداد افراد مشروطهخواه حضور یافته در سفارت میبینیم. وی معتقد است؛ بعد از فرمان مشروطیت، روحانیت ما نظریه سیاسی نداشت و در این عرصه چنان نگران و سراسیمه هستند که مسیر را به بیراه میروند.
رهدار مدرس دانشگاه یکی از اختلافات علما و روشنفکران را در جریان نهضت مشروطه، در مفاهیم به کار رفته در آن دانست و گفت؛ دوگانگی، مسالهی اصلی مشروطه و در مورد واژگان عدل و ظلم است که جریان روشنفکری آن را به مفاهیمی چون آزادی و استبداد تبدیل کرد و در واقع آن را مصادره کردند و به قول دکتر آجودانی انحراف در جریان ایجاد شد. وی اضافه کرد؛ مشروطه را عالمان دینی به راه انداختند که باید با ادبیات دینی نیز گفتوگو میکردند. به همین خاطر مسالهی عدل و ظلم پررنگتر از آزادی و استبداد است. زیرا آن دو مفهوم در متون ما وجود دارد. و در واقع آن ها جریان سازتر بوده و ادبیات اجتماعی دور آن، پررنگتر است. این شد که روشنفکران عدل را به آزادی و ظلم را به استبداد تبدیل کردند. وی معتقد است؛ پایگاه معرفتی جریان روشنگری بومی نبود بلکه غربی بود. و در ادبیات غرب هم این دو واژه پررنگتر دیده میشود. و طبیعی است که علما به تاریخ خود مراجعه کنند و جریان روشنگری به تاریخ غرب و هر یک واژه های ادبیات خود را استفاده کنند. این مدرس دانشگاه در ادامه گفت؛ جریان روشنفکری با مفاهیمی در حال گفتوگو است که برای مردم ایران جریانساز نبوده است و قابل درک نیز نمی باشد. اما جریان دینی با ادبیات خود جریانی است که برای مردم قابل فهم و درک بوده است.
آجودانی در ادامهی صحبت رهدار اظهار داشت؛ بله، موسس مشروطه، عالمان بودند و جریان روشنفکری وارد تعامل با علما شد، زیرا علما دارای پایگاه اجتماعی خوبی در بین مردم بودند. اما در پاسخ به صحبت رهدار در استفاده از دو واژه آزادی و استبداد گفت؛ در متون پیش از عصر مشروطه از این دو واژه استفاده میشده است. از منظر تمام علمای شیعی تمام حکومتها در عصر جاهلیت حکومت غاصبه هستند و به خاطر ظلم، از عدل سخن رانده میشود. وی گفت؛ در مشروطه تمام متون علما از نایینی تا کاشانی به کرات از واژه استبداد استفاده میشده است و این برای تعدیل حکومت استبداد مورد توجه علما بوده است. و در واقع این راهی است که علما و روشنفکران برای تعدیل حکومتها ذکر میکنند. به گمان بنده استفاده از واژهی استبداد مغایر با ظلم نیست. این در حالی است که به کرات روشنفکران نیز از واژه عدل در متون خود استفاده نمودهاند. این پژوهشگر و مدرس دانشگاه گفت؛ این واژگان در جهان اسلام دارای پیشینه هستند و نایینی از دو واژه استبداد دینی و استبداد سیاسی در نوشتههای خود سخن رانده است.
در جایی دیگر احمد رهدار در جواب به لطف ا... آجودانی عنوان کرد؛ وقتی که روشنفکران از مفاهیم آزادی و استبداد در عصر مشروطه صحبت میکردند، چند رساله داشتند؟ در حالی که علما، چند دهه رساله نوشته بودند. اگر نهضت مشروطه در جریان روشنفکری شکل میگرفت در عصر تفسیر مشروطه باید نظریه و رساله مشروطه از سوی آنها وجود میداشت. رهدار به آجودانی اظهار داشت، در تفسیر مشروطه، اندیشه ی مشروطه از طرف روشنفکران خشکید.
آجودانی در جواب رهدار بیان داشت؛ این 50 رسالهای که شما از آن نام میبرید، علما به چه انگیزهای کتابت کردند و در واکنش به چه کنشی به وجود آمدند؛ همه در اثر افکار روشنفکران بود. در واقع اندیشه روشنفکران باعث نشاط در علما شد. پس اندیشه روشنفکران نه تنها کمرنگ نبود که پررنگ بوده است. در حالی که رهدار در رد ادعای آجودانی مبنی بر پررنگ بودن اندیشهی روشنفکران و تاثیر بر علما گفت؛ روشنفکران در جنبشهای قبل از مشروطه کجا هستند؟ از دارالفنون تا مشروطه 40 جریان داریم که روشنفکران نیستند.
آجودانی در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر اینکه همگرایی بین روحانیت و روشنفکران چهگونه رقم میخورد گفت؛ روشنفکران از نفوذ دینی علما در تاریخ آگاه هستند و تاکید دارند برای پیشبرد اهداف در ترغیب عامه باید از نفوذ اجتماعی علما استفاده کرد. در ادامه ی وی تاکید میکند؛ البته باید حساب نوگرایان و تجددگرایان را از روشنفکران جدا کرد.
همین طور رهدار در پاسخ به سوال چرا بعد از یک دوره علما به سراغ روشنفکران رفتند و تعامل کردند؟ پاسخ داد؛ آنها از ابتدا میدانستند راهشان از راه روشنفکران جداست. اما هدف آنها این بود که جرثمه استبداد را بردارند و بعد به این مساله بپردازند. مسالهی علما در آن برههی زمانی غرب نبود که بخواهند آن را بفهمند. مساله ی آنها اسلام بود. و به غرب از حیث مانع و یک پوسته بر سر راه نگاه میکردند که در جریان خود به آن برخوردهاند. به طور مثال در دوره انقلاب هم ما مارکسیتها را داریم که مسالهی امام در انقلاب نیستند بلکه طاغوت مسالهی امام است. مساله علما در مشروطه، دین و مردم است. چه طور ممکن است از روشنفکران که پایگاه اجتماعی ندارند و در فراماسونها فعالیت دارند، تقاضای کمک کنند.
آجودانی در بحث خود بیان داشت؛ علمای مشروطه طلب در راستای مشروطه آثاری دارند چرا که آزادی همان امر به معروف و نهی از منکر است که مطرح میشود. آزادی در نهضت سیاسی غرب به عنوان یک حق مطرح می شود و برای ما به عنوان یک تکلیف مطرح است. وی در استفاده از واژگان استبداد و آزادی معتقد است؛ آن چه روحانیت انجام داد همسویی با مشروطیت بود و همان طوری که در شرع داریم، به مسلمانان توصیه شده است دانش را ولو از کافر بیاموزید. و در اعتراض به رهدار عنوان داشت، روشنفکران خدمات بسیاری داشتند و مفاهیم جمهوری اسلامی بر اثر همان مفاهیم ظهور یافتند.