به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «تئاتر رومئو کاستلوچی و ائتلاف رافائل سانزیو» اثر دورتا سمنویچ عصر دیروز سهشنبه ۱۷ اردیبهشت با حضور اصغر نوری، فارس باقری، مهدی مشهور و سارا رسولینژاد مترجمان اثر در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای نشست علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب، معرفی مختصری از کتاب «تئاتر رومئو کاستلوچی و ائتلاف رافائل سانزیو»، رومئو کاستلوچی، گروه ائتلاف رافائل سانزیو و نویسنده اثر بیان کرد و در ادامه نیز فیلم کوتاهی از گفتههای دورتا سمنویچ پخش شد.
کاستلوچی به هر پدیدهای به عنوان ایدهای برای تئاتر نگاه میکند
مهدی منشوری از مترجمان این اثر درباره علت ترجمه کتاب «تئاتر رومئو کاستلوچی و ائتلاف رافائل سانزیو» گفت: گروه تئاتر رافائل یک گروه خانوادگی است و کاستلوچی به همراه خانواده خود کار میکند. موضوع دیگر این است که کارگردانهای آوانگارد ما تاثیر بسیاری از کاستلوچی و تئاترش گرفتهاند، دلیل این اثرپذیری مشخص نیست.
وی درباره تئاتر کاستلوچی اظهار کرد: تئاتر کاستلوچی ذهن مخاطب را مغشوش و بحرانی میکند. و دلیل اینکه چرا ذهن تماشاگر باید مغشوش شود چون اعتقاد کاستلوچی این است که اگر قرار است حرکتی رو به جلو باشد باید از سنت شروع شود و سنت را تغییر داد و آن را به شکل دیگری به مخاطب نشان داد. ما اگر بتوانیم جنبه دیگری از سنت را به مخاطب نشان دهیم، میتوانیم از آن عبور کنیم. درواقع باید زیباییشناسی ذهن مخاطب را بهم بریزیم.
سارا رسولینژاد دیگر مترجم این اثر ضمن توضیح کوتاهی از شش فصل این کتاب گفت: کتاب از توضیح درباره گروه سانزیو در ادامه سنت و اینکه گروههای آوانگارد ایتالیا کجا قرار میگیرد و دلیل تشکیل شدنشان چیست آغاز میشود. و در پایان نیز شاهد گفتوگوهایی با گروه ائتلاف رافائل سانزیو هستیم. کاستلوچی به هر پدیدهای به عنوان ایدهای برای تئاتر نگاه میکند.در فصل چهارم نویسنده نگاهی به تراژدی دارد. تعدادی موجود تک سلولی وجود دارند که بیمرگاند، چون بدون جنسیتاند و با تقسیم شدن به دو قسمت جمعیتشان زیاد میشود. کاستلوچی به این موضوع به عنوان یک تراژدی نگاه میکند و اگر در تراژدی همیشه مرگ هست، پس بیمرگی هم میتواند یک تراژدی باشد.
تمایز ما با سایر موجودات، سکونت در معناست
فارس باقری نویسنده و دبیر بخش هنری انتشارات ماه و خورشید، ابتدا توضیحی درباره این نشر داد و گفت: در این کتاب جایگاه کاستلوچی به خوبی بیان شده است. فصل دوم این کتاب در برابر سنت نام دارد، این عنوان درستی است به این دلیل که هر نظرورزی، زمانی که قصد نظرورزی دارد در مقابل جهانی از سنت یا سوالهای پیش از خودش روبهرو میشود که جزو میراث او محسوب میشود. این میراث چیزی است که بر دوش نظرورز قرار دارد اما نگرش او رو به آینده است تا چیز تازهتری تولید کند.
وی درباره اهمیت نظرورزی اظهار کرد: جهانی که ما در آن قرار داریم جهانی است که ما به مثابه معنا در آن ساکن هستیم و معنا برایمان مهم است. ما از طریق معنا نشانهها را میفهمیم. تمایز ما با سایر موجودات، سکونت در معنا، رفتار با نشانهها و بیان کردن آن از طریق زبان است. از جایی که رفتار و کنش انسانی با زبان بیان میشود تاریخ و نظریه ارتباط پیدا میکند، زیرا باید بتواند آنها را بیان کند؛ شکل زندگی شکل ثابتی نیست و نظرورزی این امکان را میدهد که زندگی آشفته و پرتشتت را از نوع صورتبندی کنیم. پرسشهای پیشین را از نو بپرسیم و پاسخهای تازه برای آن پیدا کنیم.
بخش زیادی از دوران تئاتر ما برگشت به قبل است
او درباره اهمیت نظرورزی در تئاتر بیان کرد: از زمانی که ما با مدرنیته آشنا شدیم، از زمان مشروطه و آخوندزاده به این طرف حوزه نظری ما بسیار حوزه فقیر بود، نه به لحاظ این که کسی نبود تا آن را انجام دهد بلکه سنت مکتوب نظرورزی در ایران وجود ندارد. سنت مکتوب به ما این امکان را میداد که نسل جدید میدانست کجا بایستد و در کدام جایگاه نظری و توسعه قرار گرفته است.
فارس باقری در پایان صحبتهایش گفت: بخش زیادی از دوران تئاتر ما برگشت به قبل است. نظرورزی امکان جلو رفتن را به ما میدهد، منظور از نظرورزی فقط نظریهپردازان به مثابه تکنیک هم نیست و این که چه کسی چه گفته است. نظریه به عنوان جعبه ابزار این امکان را میدهد که وضعیت خود را بفهمیم و بخواهیم تغییر دهیم. نظریه به عنوان یک جعبه ابزار تاملات ما را تغییر میدهد.
اصغر نوری کارگردان و منتقد، در ادامه نشست نقد و بررسی کتاب «تئاتر رومئو کاستلوچی و ائتلاف رافائل سانزیو» بیان کرد: در برخی از کشورهای جهان تعداد زیادی کتاب در حوزه نظریه وجود دارد؛ به ویژه برخی از افراد که در جهان به یک اسطوره تبدیل شدهاند. در ایران ما درباره هیچ چیز نمیتوانیم نظریه بدهیم، در بهترین حالت نظریههای غربی را میفهمیم و خودمان نمیتوانیم نظریه تولید کنیم.
تصویر برای من دستاویزی است برای این که ایده نمایان شود
او در ادامه افزود: به عنوان مثال ما چیزی درباره شکسپیر نمیدانیم و سراغ درک بکت میرویم. ما نباید اطلاعات را با دانش اشتباه بگیریم؛ زمانی که اطلاعات را نمیفهمیم فقط میتوانیم از آن تقلید کنیم، نفهمیدن اطلاعات به دانش تبدیل نمیشود. یکی از ایرادهای ما این است که یا ریشههای خود را نمیشناسیم، یا فکر میکنیم شناخت ریشههامان ارزشی ندارد.
وی همچنین درباره ترجمه و کتاب «تئاتر رومئو کاستلوچی» اظهار کرد: زمانی که کتاب درباره تئاتر است باید شخصی که در زمینه تئاتر فعالیت دارد آن را ترجمه کند. این کتاب اطلاعات خوبی از کاسلوچی و گروه ائتلاف رافائل به ما میدهد و به خوبی بخشبندی شده است و زبان سادهای دارد. شما میتوانید این کتاب را بخوانید و فیلمهای اجرای کاسلوچی را ببینید ولی او را نخواهید شناخت، بلکه فقط به عنوان یک کارگردان با او آشنا خواهید شد.
اصغر نوری در پایان گفت: در گفتوگوی آخر کتاب، کاستلوچی از تئاتر خود صحبت میکند، این گفتوگوها به فهم آثار کاستلوچی کمک میکند. او در این کتاب میگوید که من بنده تصویر نیستم، تصویر برای من دستاویزی است برای این که ایده نمایان شود. هر چیزی که مقابل نظم موجود دست به طغیان میزند در ابتدا خود بینظم به تظر میآید اما کم کم خود بینظمی، نظم پیدا میکند و این اتفاقی است که برای کاستلوچی رخ داد.