به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ اندیشگاه کتابخانه ملی ایران سهشنبه هفدهم اردیبهشتماه 1398، میزبان نشستی با حضور اندیشهورزان و علاقهمندان به اندیشه، برای نقد و بررسی کتاب «اندرز به سلطان، نصیحت و سیاست در اسلام قرون میانه» بود. این کتاب را نگین یاوری نوشته است و ترجمه آن به فارسی بر عهده محمد دهقانی بوده است و نشر تاریخ ایران آن را به تازگی منتشر کرده است.
اجرا و میزبانی این مراسم بر عهده علی دهباشی بود و غلامرضا ظریفیان استاد دانشگاه و رئیس اندیشگاه کتابخانه ملی، منصوره اتحادیه پژوهشگر برجسته حوزه تاریخ و مدیر نشر تاریخ ایران، اکبر ثبوت پژوهشگر حوزه تاریخ و حامد فولاوند، پژوهشگر حوزه فلسفه از جمله کسانی بودند که درباره این کتاب سخنرانی کردند. در پایان نیز نویسنده کتاب، نگین یاوری ضمن ارائه جمعبندیای از مباحث، به پرسشهای حاضران در جلسه پاسخ داد. گفتنی است که از جمله مهمانان حاضر در این جلسه استاد محمدرضا شفیعی کدکنی بود.
در ابتدای نشست، علی دهباشی در معرفی نگین یاوری و فعالیتهای علمی او گفت: «یاوری دکترای تاریخ اسلام در سدههای میانه خود را از دانشگاه کلمبیا گرفته و سابقه تدریس در دانشگاه نیواسکول نیویورک را داشته و هماکنون نیز مشغول فعالیت در مرکز تحقیقات عالی لایپزیک است.»
وی گفت: «از دیگر آثار یاوری در زمینه تاریخنگاری اسلامی در قرون میانه میتوان به کتاب «نگرشهایی از حاشیه: مقالاتی به یاد ریچارد دبلیو بولت» چاپ دانشگاه کلمبیا اشاره کرد.»
پس از دهباشی، نوبت به ظریفیان رسید تا پس از ارائه گزارشی کوتاه از فعالیتهای اندیشگاه کتابخانه ملی به بررسی کتاب «اندرز به سلطان» و مقوله اندرزنامه نویسی در تاریخ و ادبیات ایران بپردازد. وی گفت: «متون اندیشه سیاسی در دوران میانه اسلامی و ایرانی در سه دسته عرضه شدهاند: اندرزنامه یا سیاستنامهنویسی، فقه سیاسی یا شریعتنامهنویسی و فلسفه سیاسی.»
به گفته ظریفیان اندرزنامهنویسی در سپهر اندیشه سیاسی ایرانی پررنگترین وجه را به خود اختصاص داده است. وی افزود: «محور بنیادین اندرزنامهها توصیه به رفتار مناسب سیاسی در نزد صاحبان قدرت است. میتوان گفت اندرزنامهنویسی در ایران ریشه عمیقی در سنن ایران باستان دارد و ما ایرانیان از مروجان اندرزنامههای سیاسی هستیم.»
او با اشاره به کتیبه داریوش واقع در بیستون گفت: «در این کتیبه داریوش چنین اندرزی به پادشاهان پس از خود میدهد: ای آنکه پس از این شاه خواهی بود با همه توان از دروغ بپرهیز، گر میاندیشی که چه کنم تا کشورم را سالم نگه دارم دروغگو را باز پس آر و با دروغگو و آن که بیداد کند مساز.»
به گفته این استاد دانشگاه: «کانون اندرزنامهنویسی حکومت مطلقه است و منطق و جوهر این گونه آثار بحث نظام استبدادی و استمرار آن است. اندرزنامهنویسان تلاش میکردند به صاحبان قدرت بگویند چگونه عادلانه رفتار کنند تا حکومتشان استمرار بیابد.»
ظریفیان گفت: «اندرزنامهها چهار ویژگی دارند: واقعگرایی، تجربهگرایی، بهرهگیری از شیوههای اقناعی و خطابی به جای برهان و استدلال و محافظهکاری برای حفظ وضع موجود. خانم یاوری هرچند بحث خود را در حد طرح مسئله باقی گذاشتهاند اما با توجه به بهرهبرداریای که از ابزارهایی نظیر هرمنوتیک قصدی داشتهاند توانستهاند روایتی نو از اندرزنامهها ارائه دهند.»
وی با اشاره به رویکرد تطبیقی کتاب اندرز به سلطان گفت: «اندرزنامهنویسی در اروپا همزمان با خاورمیانه آغاز شد اما متاسفانه بررسی تطبیقی درستی در اینباره صورت نگرفته و کار خانم یاوری کمکی به این مسئله است. با تلاشی که ایشان کردند و با نگاهی که داشتند من فکر میکنم روزنه پرسشهای جدیتری را گشودهاند و از این جهت کتاب دریچههای تازهای را به روی ما باز خواهد کرد.»
پس از ظریفیان نوبت به منصوره اتحادیه رسید که ضمن تشکر از برگزاری این نشست به عنوان ناشر کتاب، اعلام کند استقبال از کتاب اندرز به سلطان در نمایشگاه کتاب خوب بوده و این کتاب یکی از پراستقبالترین آثار نشر تاریخ ایران در نمایشگاه محسوب میشده است.
سپس نوبت به اکبر ثبوت پژوهشگر حوزه تاریخ رسید تا با بیان این نکته که موضوعی که یاوری بر آن دست گذاشته است میتواند سرفصلی برای تحقیقاتی جامع در بیست تا سی جلد کتاب را بگشاید، به این نکته اشاره کند که: «ما میتوانیم اندرز به سلطان را از منظرهای مختلف بررسی کنیم. شمار اندرزگویان به سلاطین و منظرهاشان متعدد و متفاوت است. چه خوب است که از درون این کتاب به ظاهر کوچک کتابها و رسالات بسیار متولد شود.»
ثبوت در ادامه گفت: «اگر سلطان را نه فقط به مثابه پادشاه، که به مثابه صاحب قدرت مدنظر قرار دهیم، بسیاری از خطابههای اهل فضل و دانش را میتوان در چارچوب اندرزنامه مورد بررسی قرار داد و این وسعت موضوع مورد بررسی این کتاب را نمایان میسازد.»
وی همچنین به نوع به تصویر کشیده شدن ارتباط حنفیان و شافعیان در کتاب انتقاد کرد و گفت بهتر بود در این زمینه تعدیلی صورت بگیرد. به گفته ثبوت: «حنفیان و شافعیان در اصل مذهب با یکدیگر اختلافی نداشتهاند و بهتر این بود که در مورد ابوحنیفه با احتیاط بیشتری سخن گفته شود. هم امام شافعی و هم امام احمد ابن حنبل ابوحنیفه را متهم کردهاند که احادیث نبوی را به نفع به کرسی نشاندن آرای فقهی خود نادیده میگیرد اما این دعوا را نباید بیش از آنچه که پایه و مایه داشته بزرگ جلوه داد.»
وی گفت: «ابوحنیفه خود یکی از اندرزنامهنویسان بوده است و در فعالیتهای سیاسی براندازانه از جمله در زمان منصور عباسی شرکت داشته و در زندان مسموم شده و کشته شده است. با چنین خصوصیاتی نیاز بود که در کتاب با احتیاط بیشتری از ابوحنیفه یاد شود.»
ایراد دیگر ثبوت به کتاب به نوع یاد کرد اثر از امام محمد غزالی بازمیگشت. وی گفت: «بسیاری از صحبتهای امام محمد غزالی که مثل تازیانهای بر سر حاکمان زده میشد، نادیده گرفته شده است و صرفاً بخشهایی از صحبتهای او منعکس شده که حال و هوای تسلیم دارد.»
ثبوت تأکید کرد: «غزالی در دوره کوتاهی به عنوان ملای دربار شناخته میشد اما به تدریج از این مرحله گذر کرد و به یکی از بزرگترین معترضان اصحاب قدرت بدل شد.»
او سپس برای اثبات سخن خود درباره غزالی نمونهای از اندرزهای او به سلاطین و به ویژه سلطان سنجر را قرائت کرد و گفت: «غزالی این سخنان تند و تیز با سنجر را در زمانی بیان کرده است که از سوی دشمنانش در فشار بوده و سلطان نیز روی خوش به او نشان نمیداده است.»
آخرین بخش سخنان ثبوت درباره اندرزنامهای بود که آخوند خراسانی برای احمدشاه قاجار نوشته و به گفته این پژوهشگر یکی از آخرین اندرزنامههای مهم شناخته شده است. وی گفت: «در این نامه که نامه مفصلی است و منبعش موجود است آنچه آمده و جالب است این است که آخوند خراسانی وقتی میخواهد به شاه معیارهای متصدی خبره امور را بگوید نه بر مسلمانی و دیانت آن فرد که بر ایران دوست و وطن پرست بودن فرد تاکید دارد. آخوند خراسانی همچنین به احمد شاه میگوید الگوی خود را میکادو امپراطور ژاپن قرار دهد.»
سخنران دیگر این برنامه حامد فولادوند بود که گفت: «این کتاب به طور ویژه در زمینه خواجه نظام الملک برای دانشجویان و پژوهشگران میتواند کتاب مرجع محسوب شود.»
فولادوند با اشاره به اینکه نیچه به سه نوع تاریخنگاری عظمتخواه، سنتی و انتقادی قائل است گفت: «کوشش نویسنده کتاب اندرز به سلطان این بوده که با توجه به سنت و درک آن تاریخنگاری انتقادی کند.»
او با تاکید بر اهمیت خوانش انتقادی متون گذشته گفت: «ماکیاول کتاب خود، شهریار را در زمان بحران و نه برای تجلیل از شهریار که برای آینده نوشته است. کتاب ماکیاول تفسیری انتقادی و برای بیدار شدن بوده است. کتاب خانم یاوری هم این جنبه را دارد که امکان قرائتهای نو از متونی که می شود ایستا قرائتشان کرد را به ما می دهد. قرائتی نه برای مصلحت نظام که برای اصلاح امور.»
وی افزود: «ماکیاول در پی اصلاح امور و تحول بود و در نهایت موضعش به نفع مردم ایتالیاست. از این رو من معتقدم باید نظام الملک را خواند و به او فکر کرد و انتقادی با او برخورد کرد ولی این را باید دانست که ماکیاول بیشتر به درد امروز ما می خورد.»
فولادوند کمبود کتاب را عدم اشاره به فارابی دانست و گفت: «مدینه فاضله فارابی بسیار مهم است و باید به آن توجه کرد. میراث فارابی را حتما باید مدنظر قرار داد.»
آخرین سخنران برنامه نگین یاوری بود. وی گفت: «کتاب من بیشتر درباره اندرزنامهها است و نه خواجه نظامالملک. پایاننامه من درباره نظامالملک بود و در آن زمان متونی که درباره اندرزنامهها رویکرد تحلیلی داشته باشد نیافتم و به همین دلیل بر آن شدم نه با رویکردی توصیفی که با رویکرد تحلیلی و با بهره بردن از ابزارهای تحلیل به سراغ اندرزنامهها بروم.»
یاوری افزود: «در آثار خواجه نظامالملک سیاست را میشود به منزله هنر یافت. او به این پرسش میپردازد که چگونه میتوان با کمک سیاست رشد کرد. به نظر من خواجه نظامالملک با در نظر گرفتن ۴۰۰ سال فاصله از ماکیاولی از او صریحتر است.»
او افزود: «نوشتن این کتاب شاید به این دلیل بود که ما به عنوان ایرانی درگیر این مسئله هم هستم که تکلیف خودمان رو با گذشته مشخص کنیم. اندرزنامهها به ما نشان میدهند که سیاست چند لایه هستند.»
یاوری با اشاره به اینکه خواجه نظامالملک به عنوان یک شافعی وزیر یک سلطان حنفیمذهب بوده است گفت: «در بخشی از سیاستنامه او به تاثیرات ناگواری که میتواند وزیر بد برای سلطان به بار بیاورد سخن میگوید. باید از خودمان بپرسیم با وجود اینکه خود او در مقام وزیری که هممذهب سلطان نبوده است موقعیتی همواره در خطر داشته است، چرا در این زمینه سخن میگوید و نظر سلطان را به احتمال بد بودن وزیر جلب میکند؟ این یکی از لایههایی است که به هنگام خواندن اندرزنامهها میتوانیم به سراغش برویم.»
یاوری گفت: «هر چه اندرزنامهها را بیشتر بکاویم میبینیم که آنچه در دل اندرزنامه نهفته نقد است. تضادی که در اندرزنامه شکل میگیرد جزئی از زبان انتقادی فرهنگ ماست. اندرز پوستهای بر بدن انتقاد است.»