به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ کتاب «عام گرایی توحیدی و حق انسان» تألیف «عماد افروغ» از سوی انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب در ۳۴۰ صفحه به تازگی از سوی انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب شده است.
«عماد افروغ» درباره این کتاب گفت: این کتاب هفت فصل یا گفتار دارد؛ فصل اول، تعامل دین و جامعه در چرخه زمانی معاصر یا عصر بازگشت خدا به طور خاص در فضاهای آکادمیک و علمی، فصل دوم؛ رابطه نسبت ماهوی توحید و حق انسان است که برخلاف تصوری که صورت گرفته یا القا شده و تاریخی که بر اساس این تفکر غلط شکل گرفته، خدا و انسان مقابل هم نیستند و یک رابطه متقارن بین انسان و خدا وجود دارد که به طور مفصل به آن پرداخته شده است. فصل سوم در رابطه با دین و جهانی شدن است و این مقولهای که سالها فضای علمی کشور را به نام جهانی شدن اشغال کرده است را بررسی میکند که اولاً چه مولفههایی دارد و چه رابطههایی را رقم زده و با جهانی شدن حقیقی چه نسبتی دارد و در این بین، دین چه نسبتی با این دو دارد؛ یعنی هم جهانی شدن واقعی یا مصطلح و هم جهانی شدن حقیقی که مفصل من این دو را بحث کردم و اتفاقاً به گونهای به نتیجهای رسیدم که با عنوان کتاب هم بیگانه نیست. چون هم جهانی شدن اگر بخواهد اتفاق بیفتد، حقیقتاً نیاز به یک عام گرایی دارد و این عام گرایی را ما در ادیان به ویژه ادیان ابراهیمی جستجو میکنیم که هیچ مرزبندی را برنمی تابد و مخاطب آن انسان بماهو انسان است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: فصل بعدی کتاب «عام گرایی توحیدی و حق انسان» راجع به صلح در ادیان شرقی است. اینکه صلح در ادیان شرقی چه جایگاهی دارد، مفصل در این کتاب مورد بحث قرار گرفته و مفهومشناسی صلح و جنگ و جایگاه آنها را در ادیان شرقی مورد بررسی قرار داده ام. فصل پنجم این کتاب، بحث جدیدی است در مورد نگرش و تحلیلی فرا دینی از بنیانها و زمینههای افراط گرایی. تمام حرف من این است که ما قبل از اینکه وارد دین شویم که موضع دین چیست، یک نگاه فلسفی به مفاهیم بکنیم و به یک نتیجه برسیم و بعد موضوع ادیان را بررسی کنیم. این نگاه در واقع نگاه حاکم بر قرآن هم هست. با این پیش فرض که خود خداوند چه دینی دارد؟ مسیحی، یهودی یا مسلمان است؟ به معنای شریعت گرایانه خدا هیچ دینی ندارد، یعنی این عام گرایی را میتوان از ادیان گرفت و بعد با یک نگاه فلسفی به این موضوع پرداخت که افراط گرایی چه بنیانها و زمینههایی دارد و بعد از آن باید مواضع ادیان مشخص شود. در این فصل سعی کردم به بنیانهای فرا دینی افراط گرایی بپردازم و بعد ببینم موضع ادیان به ویژه اسلام و مسیحیت چیست.
وی افزود: فصل ششم هم در مورد عدالت است که ببینیم، عدالت چه پیش شرطهایی دارد و در نهایت موضع حضرت امیر (ع) در مورد عدالت به عنوان یک الگو چیست، که به نظر من جمع بین نظریههای مختلف به ویژه نظریه مساواتگرایانه و شایسته گرایانه است و بالاخره فصل هفتم، بحث انسان و طبیعت است که یک مبحث ضروری بین انسان و محیط زیست است که موضع ما و قرآن باید در این خصوص مشخص شود که انسان با طبیعت چه نسبتی دارد و چه موضعی در خصوص طبیعت بگیرد و آیا باید طبیعت را به سخره خود بگیرد و هر طور دلش خواست با آن برخورد کند یا نه؟ آیا انسان باید احساس مسئولیتی در خصوص طبیعت بکند؟ بحث بسیار نویی در این باره مطرح کرده ام.
بهرهوری از طبیعت در جهت تعالی معنوی انسان
این جامعه شناس تصریح کرد: در فصل انسان، طبیعت و توسعه تلاش شده تا ضمن مرور برخی تخریبهای محیطی و طبیعی ناشی از به کارگیری الگوی نوسازی توسعه و اشاره به مبانی طبیعت شناسی و انسان شناسی آن به فهم جایگاه طبیعت در قرآن کریم و درک نتایج و دلالتهای محیطی آن نائل آییم. در نقد مبانی طبیعت شناسی الگوی رایج توسعه، آیات قرآن کریم در ۶ محور خالقیت خدا و مخلوقیت طبیعت، نگهدارندگی و ربوبیت الهی، تسبیح عالم، غایت مداری و حق مداری عالم، طبیعت برای انسان و مسئولیت انسان در برابر طبیعت، به اجمال مورد بررسی قرار گرفتند. مفاد آیات مورد بررسی تماماً دلالت بر نگاه خاص به طبیعت دارد که آدمی را از برخورد لجام گسیخته با طبیعت باز میدارد. خواه ناخواه نگاه مخلوق و غایت مدار و مبتنی بر حق مداری به طبیعت، نگاه آیهای و رمزآلود به آن و باور به اینکه تمام موجودات عالم در حال ذکر و تسبیح خداوند هستند و اینکه انسان مسئولیتی در قبال طبیعتی دارد که حیاتش وابسته به آن است، محدودیتی همراه با احترام در استفاده از طبیعت برای انسان رقم میزند و انسان را در بهره وری بی ضابطه هشدار میدهد. بهره وری از طبیعت در جهت تعالی معنوی انسان و مسئولیت در قبال آبادانی و حفاظت از محیط زیست از نتایج طبیعی این نحوه نگاه است.
عماد افروغ با بیان اینکه به طور خلاصه در این کتاب، در واقع آنچه که در تمام گفتارهای هفت گانه این کتاب مشترک و مشهود است، نورافشانی و تبلور سه گانه خدا، ذات و غایت است، تصریح کرد: به نظر بنده با این سه گانه حقوق انسانی در سطوح فردی، گروهی، جامعهای و جهانی تأویل گردیده و آزادی، عدالت و اخلاق و معنویت ترکیبی موجه، معنادار و استوار مییابد. چگونه میتوان در بستری از غایت زدایی و معالا خدازدایی از ذات و حق انسان دم زد؟ در اومانیسم آنچه مصطلح است، این است که خدا و انسان قابل جمع نیستند، یعنی انسان گرایی به قیمت نفی خدا مطرح شد که من با این دیدگاه مقابله میکنم، چگونه میتوان اباحه گرایانه و با نفی ظرفیت و قابلیتهای خدا بنیاد انسانی میتوان از مسئولیت و شدن انسان سخن به میان آورد؟ واقعیت زدایی و خدا زدایی، ذات گرایی و در نتیجه توجه به حقوق و نیازهای واقعی انسان فرو می پاشد و در بهترین حالت نیاز به خواسته تقلیل مییابد، خواستههایی که میتواند بیگانه با نیازهای واقعی بوده و توسط صاحبان قدرت، خط و ربط داده شود. اتفاقی که در جهان غرب با ظهور هیچ انگاری متأثر از ذات گرایی تقلیل گرایانه و اومانیستی خدا و غایت زدا صورت بگیرد. با سه گانه خدا، ذات و غایت است که غایت نهایی حیات اخلاقی و معنوی، ایمن و صلح آمیز مثبت، از مسیر توجه به نیازهای ذاتی آزادی و عدالت و در پرتوی خدای قابلت ساز، معنادار و با اندیشه و عمل انسانی محقق میشود.
این محقق و پژوهشگر با اشاره به کتاب «عام گرایی توحیدی و حق انسان» تصریح کرد: در این کتاب به این موضوع اشاره شده که حاصل تلاشهای متمادی نگارنده در زمینه تفکر و نظریهپردازی است که در نشستهای بین المللیگفتگوی ادیان در فرایبورگ، سارایوو، بیروت، روم و تهران با مضامین مختلف ارائه شده است. شاید این کتاب بهترین متن گفتگوی ادیان است که به ابعاد مختلف این گفتگو پرداخته شده، علاوه بر اینکه در مورد گفتگو بحث شده است. در این خصوص که گفتگوی خوب چه مؤلفهها و خصوصیاتی دارد، چه رویکردی باید در گفتگو اتخاذ شود و امروز چه مواضعی در خصوص گفتگوی دینی وجود دارد؟
عوامل رسیدن به صلح پایدار در جهان
عماد افروغ با اشاره به مؤلفههای ایجاد یک صلح پایدار در جهان گفت: در این کتاب برای شکل گرفتن یک صلح پایدار به ۱۲ عامل اشاره کرده ام که اگر قرار باشد یک صلح مثبت و سازندهای در عالم شکل بگیرد، باید این عوامل وجود داشته باشد و باید دید آیا ما این ۱۲ عامل را داریم و آیا ادیان، این نسبت را با این عوامل دارند؟
در واقع این عوامل فرا دینی هستند و قبل از اینکه وارد دین بشوند از نظر فلسفی، تاریخی و اجتماعی و … این مقولات را مورد بررسی قرار داده اند. باید دید ادیان بزرگ چه نسبتی با این ۱۲ عامل دارند. در واقع با یک نگاه پیشینی و فلسفی به ۱۲ عامل در مورد صلح رسیده ام که یکی ذات مشترک و حق یکسان و برابر انسان هاست. یعنی باید به این موضوع اهمیت قائل شویم که انسانها ذات مشترک و حق برابر دارند. اگر بخواهیم به یک صلح پایدار برسیم نباید بین انسانها تفاوت قائل شویم و این موضوع در نهج البلاغه موج میزند. نکته دوم، توجه به جهت حرکت و غایت آفرینش است ما نباید اسیر لحظه باشیم و باید نگاه فرایندی داشته باشیم. نگاه فرایندی یعنی عاقبت امر، یعنی آخر عالم به چه سمتی میرود و به کجا ختم میشود، باید از این غایت استفاده کرد برای سامان بخشی به حال کنونیمان. عامل سوم دیگر گرایش فرهنگی، عشق و محبت است. اگر این عوامل را برداریم دیگر چیزی برای نوع دوستی باقی نمیماند که مبتنی بر دیگر گرایی فرهنگی و عشق و محبت است. عامل بعدی روحیه شکیبایی و گذشت و نکته بعدی توجه به تفاوتها و کثرتها است. ما نباید به تفاوتها و کثرتها بی تفاوت باشیم و بگوییم همه مثل هم باشند در حالیکه تفاوت در قرآن به رسمیت شناخته شده است. اگر تفاوت نباشد، کسی، کسی را نمیشناسد و هویت از بین میرود، مساله بعدی همکاری متقابل، مسئولیت پذیری و وحدت در عین کثرت است. یعنی به رغم اینکه کثرتها را به رسمیت بشناسیم اما از ریسمان وحدت بین کثرتها نباید غافل شویم. وی افزود: مساله بعدی، منطق احتجاج و فرهنگ گفتگوست که من مدعیام قویترین بحث را در مورد گفتگو در این کتاب با ارجاع به خیلی از متفکران گفتگو کرده ام. عامل بعدی، عدالت اجتماعی و رفع نیازمندیهاست. یعنی ما در شرایط حاکمیت فقر نمیتوانیم به صلح برسیم. عامل بعدی، دولت وحدت گراست. دولتی که خودش اهل تفرقه باشد، نمیتواند به صلح برسد. عامل بعدی، جهان گرایی و عام گرایی است. همچنین شناخت دقیق وضعیت کنونی عالم و ضرورت گفتگوی ادیان و در نهایت مراقبت نهادهای بین المللی از دیگر عوامل است. در همان فصلی که راجع به صلح کردم تلاش کردم تا قابلیتهای ادیان و فرهنگهای مختلف شرقی درباره عوامل فوق را مورد ارزیابی قرار داده و راهکارهایی برای دستیابی به صلح پایدار از لابلای بررسی عوامل مذکور به دست داده شود.