به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ درست مانند قصههای یکی از داستانهایش، آگاتا کریستی در غروب چهارم دسامبر در سال ۱۹۲۶ هنگام گفتن شب بخیر دخترش را بوسید و بدون هیچ چمدانی از خانهاش در انگلیس بیرون رفت. خانهای که در آن با شوهر و دخترش زندگی میکرد. همسری که به کریستی خیانت میکرد و زنش از این موضوع باخبر بود. هیچکس نمیدانست کریستی در دو هفته پس از آن روز کجا رفت.
آن زمان ۳۶ ساله بود و چند کتاب جنایی از جمله «دشمن مخفی» و «قتل در زمین گلف» را منتشر کرده بود. ناپدیدشدن نویسنده مشهور به عنوان روزنامهها در سراسر دنیا تبدیل شد و عنوان اصلی تایمز را در ششم دسامبر به خود اختصاص داد.
تایمز نوشت: «ماشین نویسنده جوان در کنار چالهای نزدیک گیلفورد پیدا شده است و چرخهای جلو فاصلهیِ کمی با چاله دارند.»
هشتم دسامبر و سه روز پس از ناپدیدشدن کریستی پلیس اعلام کرد که از جستوجو برای یافتنش صرفنظر کرده است زیرا برادر شوهر کریستی نامهای از او دریافت کرده است و نویسنده جوان نوشته که برای استراجت به چشمهای آب معدنی در یورکشایر میرود. اما پرونده بسته نشد.
پلیس با خواندن این نامه قانع نشد و جستوجویش را گسترش داد و حتی یکی از از حیوانهای خانگی کریستی را بیرون بردند تا شاید بتواند نویسنده انگلیسی را پیدا کند. کاراگاهان پلیس به این نتیجه رسیدند که کریستی خودکشی کرده است. جستوجوی اصلی بر روی برکهای به عنوان «استخر ساکت» بود زیرا طبق افسانهها این برکه ته ندارد.
یک هفته پس از ناپدیدشدن آگاتا نیروی پلیس آشفته شد. تایمز گزارش کرد که «هیچکس از شبی که خانه را ترک کرد او را ندیده است.»
کریستی قبل از رفتن سه نامه نوشته بود که سرنخ مهمی بود. یکی برای منشیاش، دیگری برای برادر شوهرش، و سومی هم برای شوهرش که محتوای نامه را فاش نمیکرد.
پلیس از کاراگاههای خصوصی و موتوریها درخواست کمک کرد. در گزارش تایمز آمده «پلیس معتقد است او زنده است و در نزدیکی جایی که اتوموبیلش را رها کرده باید باشد.» منشی کریستی از قصد اتفاق افتادن ماجراها را مسخره دانست و گفت: «آگاتا کریستی یک خانم باشخصیت است و از این کارها نمیکند!» نامه خود را هم به پلیس داد که فقط درباره جزئیات برنامههای نویسنده بود.
پلیس برای به دست آوردن سرنخ به آخرین کتاب نیمهتمام کریستی تحت عنوان «قطار آبی» مراجعه کرد اما فایدهای نداشت.
حدود ده تا پانزده هزار نفر برای پیدا کردن آگاتا کریستی جستوجوی عمومی به راه انداختند. شش کاراگاه خصوصی، شش سگ شکاری تعلیمشده، و سگهای پلیس در این پرونده همکاری داشتند.
همان روز پلیس به بودن خانم کریستی در لندن مشکوک شد: «احتمالاً در لباسی مبدل و به هیئت یک مرد در آمده است.» علاوه بر این، شایعه شد که کریستی نامهای از خود به جا گذاشته و درخواست کرده است هنگام مرگش باز شود.
چهاردهم دسامبر بود که پلیس اعلام کرد سرنخهای جدیدی به دست آورده است. بطری که روی آن نوشته «زهر»، چند تکه از یک کارتپستال پارهشده، یک جعبه کرم پودر، تکهای نان، یک مقوا، و دو کتاب کودک!
تئوری جدید کاراگاهان کمی ترسناک بود. آنها معتقد بودند پلیس اطلاعاتی دارد که در اختیار آنها قرار نمیدهد. اطلاعاتی که نشان میدهد خانم کریستی خانه را به عمد ترک کرد و قصد برگشتن ندارد.
پانزدهم دسامبر بود که نویسنده مطرح انگلیسی را در استراحتگاهی با چشمه آب معدنی در یورکشایر یافتند. شوهرش به خبرنگاران گفت: «همسرم نمیداند کیست و حافظهاش را از دست داده است.»
تایمز هم گزارش کرد که کریستی با نام تِرِزا نیل در چشمه هاروگیت ثبتنام کرد. وقتی از شوهرش پرسیدند تِرِزا نیل کیست ادعا کرد که خودش و آگاتا هیچ کسی را به این نام نمیشناسند. البته سالها بعد مشخص شد تِرِزا نیل نام معشوقه شوهر خانم کریستی بود.
وقتی شوهرش به هاروگیت رفت تا زنش را به خانه بیاورد با نگاهی سرد روبهرو شد. صدها نفر هم به ایستگاه قطار رفتند تا زوج معروف را با هم ببینند.
پانزده ماه بعد نویسنده انگلیسی از همسرش درخواست طلاق کرد. کریستی دو سال با طلاق ازدواج دوباره ازدواج کرد.
در طول ۹۰ سال اخیر زندگینامهنویسان متعددی تلاش کردند بفهمند چه اتفاقی در طی دو هفته ناپدیدشدن کریستی رخ داد. آیا موضوع انتقام در میان بود یا فراموشی و افسردگی؟
خود کریستی فقط یک بار درباره این موضوع صحبت کرد. در سال ۱۹۲۸ در مصاحبهای با دیلی میل گفت: «نمیدانم چه شد. احساس کردم دیگر نمیتوانم تحمل کنم و باید بروم. آن شب از خانه خارج شدم تا کاری متفاوت انجام دهم.»
این موضوع همچنان برای افکار عمومی جالب است. در سال ۱۹۷۷ کاتلین تاینان رمانی تحت عنوان «آگاتا» نوشت که بعدها تبدیل به فیلمی با بازی ونسا رِدگِرِیو شد. اخیراً سریالی بر اساس این اتفاق در بریتانیا ساخته شد که معتقد است کریستی برای تحقیق در یک پرونده قتل ناگهان ناپدید شده است.