به گزرش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «دره پر از پیچ و خم بود. جویبار هم آبش چند برابر شده بود، اما اگر میخواستی از بالای کوهها ته دره را نگاه کنی، جویبار را مثل نخ سفیدی میدیدی. یک جا تخته سنگ بزرگی از کوه جداشده بود و افتاده بود ته دره و آب را دو قسمت کرده بود. مارمولک درشتی، به اندازه کف دست، شکمش را به سنگ چسبانده بود. از گرمی آفتاب لذت میبرد و نگاه میکرد به خرچنگ گرد و درشتی که نشسته بود روی شنهای ته آب، آنجا که عمق آب کمتر بود و داشت قورباغهای را که شکار کرده بود، میخورد. ماهی کوچولو ناگهان چشمش افتاد به خرچنگ و ترسید. از دور سلامی کرد. خرچنگ چپ چپ به او نگاهی کرد و گفت: «چه ماهی با ادبی! بیا جلو کوچولو، بیا!» ماهی کوچولو گفت: «من میروم دنیا را بگردم و هیچ هم نمیخواهم شکار جنابعالی بشوم.» خرچنگ گفت: «تو چرا اینقدر بدبین و ترسویی، ماهی کوچولو؟» ماهی گفت: «من نه بدبینم و نه ترسو. من هر چه را که چشمم میبیند و عقلم میگوید، به زبان میآورم.»
مطلبی که خواندید بخشی بود از کتاب «ماهی سیاه کوچولو» معروفترین اثر صمد بهرنگی، نویسنده کودک و نوجوان، که در زمستان سال ۱۳۴۶ نوشته شد و یک سال بعد با تصویرگری فرشید مثقالی از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر و کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد. این کتاب همچنین توانست جایزه ششمین نمایشگاه کتاب کودک بلونیا در ایتالیا و دیپلم افتخار جایزه دوسالانه براتیسلاوای چکاسلواکی برای تصویرگری کتاب کودک را در سال ۱۹۶۹ دریافت کند و همچنین گاردین در گزارشی آن را جزو 10اثر برتر کودک دنیا دانست، این اثر به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده است.
صمد بهرنگی معلم، منتقد اجتماعی، مترجم، داستاننویس و محقق در زمینه فولکلور آذربایجانی بود. او در 19 سالگی نخستین داستان منتشرشدهاش به نام «عادت» را نوشت. یک سال بعد داستان «تلخون» را که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود، با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر کرد. بعدها از بهرنگی مقالاتی در روزنامههای «مهد آزادی»، «توفیق» و غیره به چاپ رسید با امضاهای متعدد و اسامی مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی، ص. آدام و آدی باتمیش. برای نخستین بار بعد از انقلاب اسلامی، «مجموعه قصههای صمد بهرنگی» با تصحیح عزیزالله علیزاده توسط انتشارات فردوس تهران در سال ۱۳۷۷ در ۴۳۸ صفحه منتشر شد. او ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله ترجمه شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شده است.
«الدوز و کلاغها» و «الدوز و عروسک سخنگو» را بخوانید
امروز دوم تیرماه، زادروز صمد بهرنگی، نویسنده نام آشنای ادبیات کودک دهه 40 است، سینا بهرنگی، برادرزاده صمد و گردآورنده کتاب «زندهباد قانون و داستانهای دیگر» از جوانان دهه شصتی است که مانند بسیاری از همنسلیهایش با قصههای صمد بهرنگی زندگی کرده و بزرگ شده است. او در این باره میگوید: در دوران کودکی بارها و بارها قصههای عمویم را خواندهام و اگر بخواهم از بین آنها اثری را انتخاب کنم و مطالعه آن را به کودکان و نوجوانان امروز پیشنهاد دهم، بعد از «ماهی سیاه کوچولو» که مشهورترین اثر صمد بهرنگی است، «الدوز و کلاغها» و «الدوز و عروسک سخنگو» را انتخاب میکنم. به نظر من این قصهها خیلی شیریناند و چون به حیوانات در این داستان شخصیت داده شده و حیوانات پا به پای انسانها و شخصیتهای اصلی کودک، داستانها را پیش میبرند، کودکان و نوجوانان مخاطب به راحتی میتوانند با داستان ارتباط برقرار کنند.
«یک هلو هزار هلو» شعارزده نیست
او در ادامه یادآور میشود: البته من شخصا به کتاب «ماهی سیاه کوچولو» هم علاقه دارم چون به دور از مشهوریتی که دارد، فضایی برای مخاطب ترسیم میکند که پر از حرکت است. اما اگر بخواهم کتابی را برای مطالعه به مخاطبان بزرگسال پیشنهاد دهم، کتاب «یک هلو هزار هلو» را انتخاب میکنم. صمد بهرنگی در این کتاب فضای سالهای دهه 40 را به خوبی نشان داده و احساسات و عواطف طبیعی انسانی را به تصویر کشده است و مانند اغلب کتابهایی که در دهه 40 نوشته میشد و شعارزده بودند، این کتاب اصلا شعارزده نیست و کاملا ادبی است.
ترجمه بیش از 30 داستان کوتاه
بهرنگی در ادامه به مغفول ماندن ترجمههای صمد بهرنگی از داستاننویسان مطرح ترکیه و جمهوری آذربایجان (شوروی سابق) اشاره میکند و میگوید: آثار بدیع صمد بهرنگی مانند «ماهی سیاه کوچولو»، «کچل کفترباز» و «بیست و چهار ساعت در خواب و بیداری» تاکنون بیشتر دیده و خوانده شده است، اما سایر آثار وی از جمله ترجمهها یا کمتر در دسترس بوده و یا کمتر خوانده شدهاند؛ بهجز تعداد معدودی مانند «ما الاغها»، «خرابکار»، «کلاغ سیاه» و «پسرک روزنامهفروش». درحالیکه صمد بهرنگی در زمان حیاتاش بیش از 30 داستان کوتاه از داستاننویسان مطرح ترکیه و جمهوری آذربایجان شوروی را ترجمه و در نشریات زمان خود به چاپ رسانده بود.
این نویسنده میافزاید: بعد از اینکه یکی از ناشران با من تماس گرفت و از من خواست ترجمههای صمد بهرنگی را برای چاپ در اختیارش قرار دهم به او گفتم ترجمههای صمد بهرنگی بسیار بیشتر از آن چیزی است که شما میگویید و بسیاری از آنها دیده نشدهاند. صمد بهرنگی را بیشتر با ترجمههایش از عزیز نسین میشناسند در حالیکه او ترجمههای خوبی از ناظم حکمت و مامین سیبیریاک هم داشته که در مجلات قبل از انقلاب یک بار منتشر شدهاند و دیگر نامی از آنها برده نشده است. بعد از آن تصمیم گرفتم ترجمههای عمویم را جمعآوری و ویراستاری کنم و در قالب مجموعهای با عنوان «زنده باد قانون و داستانهای دیگر» منتشر کنم. در این کتاب، سعی کردم همه ترجمههای صمد بهرنگی به زبان فارسی را با رعایت تقدم و تاخر، شیوه نگارش و به تفکیک پدیدآورنده تنظیم کنم و آثاری از عزیز نسین، ناظم حکمت، مظفر ایزگو، مامین سیبیریاک و مهدی حسین ارائه دهم. پیش از این همه ترجمههای صمد بهرنگی به صورت یک مجموعه مستقل چاپ نشده بود.
سرنوشت نامعلوم «کتاب الفبا»
او در ادامه به سایر آثار مغفول مانده صمد بهرنگی اشاره میکند و میگوید: صمد بهرنگی در زمان حیاتش تحقیقات و پژوهشهایی درباره بازیهای محلی آذربایجان و فرهنگ و آداب و رسوم محلی انجام داده که با مرگش، به صورت ناقص باقی مانده و ادامه نیافته است. علاوه براین کتابی به نام «کتاب الفبا» داشته که هیچوقت منتشر نشده است. باتوجه به اینکه صمد معلم بچههای غیرفارسی زبان در منطقه آذربایجان ایران بود و بچهها هیچ اطلاعاتی نسبت به زبان فارسی نداشتند، آموزش زبان فارسی به آنها بسیار مشکل بود. براین اساس صمد بهرنگی تصمیم میگیرد «کتاب الفبا» را بنویسد و در آن با استفاده از شیوههایی آموزش زبان فارسی به این کودکان را آسانتر کند. نوشتن این کتاب در زمان قبل از انقلاب مورد استقبال سازمان پیکار با بیسوادی قرار میگیرد اما به دلیل اختلاف نظرهایی که پیش میآید، صمد بهرنگی با آنها بر سر چاپ کتاب به توافق نمیرسد و کتاب را با خود به تبریز برمیگرداند اما این کتاب بعداز آن هرگز منتشر نمیشود و هنوز هم سرنوشت آن مشخص نیست و ما به عنوان خانواده صمد بهرنگی هم از آن بیخبریم و احتمال میدهیم یا از بین رفته یا دست کسی سپرده شده که او هم هیچوقت آن را منتشر نکرده است.
بهرنگی در پایان به فعالیتهایی که در آینده میخواهد انجام دهد اشاره میکند و میگوید: تصمیم دارم مستندی درباره صمد بهرنگی بسازم و در این مستند، صمد بهرنگی را از نگاه خودم نه به عنوان برادرزاده صمد، بلکه به عنوان یک کودک دهه شصتی، به تصویر بکشم.