به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ مسعود میرزا ملقب به ظلالسلطان شنبه بیستم ماه صفر ۱۲۶۶ قمری زاده شد. وی فرزند سوم و پسر دوم ناصرالدین شاه قاجار و مادرش عفتالسلطنه بود و چون مادرش از زنان عقدی شاه و از دودمان قاجار نبود نتوانست جانشین پدر شود، با اینکه سه سال از ولیعهد و شاه بعدی ایران یعنی مظفرالدین شاه قاجار بزرگتر بود. بنابراین این مساله تاثیر شگرفی در مناسبات بعدی وی برجای گذاشت. شاید به همین دلیل نیز در سن کم در مناطق مختلفی مشغول حکومت شد. در سال ۱۲۷۷ در ۱۱ سالگی به حکومت مازندران و استرآباد و غیره منصوب شد، در ۱۲۷۹ ق یعنی در سیزده سالگی فارس و در ۱۷ سالگی در ۱۲۸۳ ق حکومت اصفهان و بخشهای زیادی از جنوب و غرب ایران را برعهده داشت. و از سال ۱۲۹۱ حدود ۳۴ سال یعنی تا اوایل مشروطیت حاکم مطلق و مسلط اصفهان و توابع آن بود.
دوره حکمرانی او در مازندران چهارسال و دو ماه بهطول انجامید و سپس به تهران احضار شد و پس از ورود به پایتخت با همدمالملوک که بعدها به «همدمالسلطنه» ملقب شد، ازدواج کرد. در همان تاریخ، تاج الملوک خواهر همدمالملوک نیز به عقد مظفرالدین میرزا (مظفرالدین شاه) درآمد. این هر دو عروسی به اشاره مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه صورت گرفت و مهدعلیا دو نوه دختری خود را به عقد دو نوه پسری خود درآورد. زیرا پدر همدمالملوک و تاج الملوک، میرزا تقی خان امیرکبیر بود و مادرشان عزتالدوله، خواهر اعیانی ناصرالدین شاه بود. همدمالسلطنه تا پایان عمر که در اصفهان بر سر زا رفت، با ظلالسلطان زندگی کرد. اما تاج الملوک، مادر محمدعلی شاه، که همان «ام الخالقان» معروف است، با مظفرالدین شاه که پیوسته اوقات مریض و اصولاً علیل و رنجور بود، نتوانست به زندگی ادامه دهد و پس از مدت کوتاهی بدرفتاری کرد و به دستور ناصرالدین شاه، از مظفرالدین شاه جدا و مطلقه شد. امالخالقان پس از مظفرالدین شاه، به عقد میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه (پدر وثوقالدوله و قوامالسلطنه) درآمد و هنگامی که عازم عراق (عتبات عالیات عربپرستان) بود، بیمار شد و درگذشت.
ناصرالدین شاه میگوید: ظلالسلطان سه سال از مظفرالدین شاه بزرگتر بود و از آنجایی که عفتالسلطان مادر ظلالسلطان، از دودمان سلاطین قاجاریه و از زنهای عقدی و دائمی ناصرالدین شاه نبود، ظلالسلطان به ولیعهدی انتخاب نشد. میگویند قساوت و بیرحمی ظلالسلطان به اندازهای بود که مظفرالدین شاه، هر وقت میخواست کسی را به قساوت و بی رحمی مثال بزند، میگفت: شما این آقا (ظل السلطان) را نمیشناسید، این آقا عینا مثل «ظلالسلطان» است. در ایام طفولیت که با هم درس میخواندیم، طرف عصر که به اندرون میرفتیم، ظلالسلطان با میخ و چاقو، چشم گنجشکهایی را که غلام بچهها برای او میآوردند، درآورده و گنجشکها را در هوا رها میکرد و میگفت: داداش، حالا ببین چطور پرواز میکنند. یک مرتبه شاه رسید و کتک مفصلی به ظلالسلطان زد و گوش مرا هم کشید و گفت: بعدها با این پسره راه نرو.
ظلالسلطان در همان جوانی سرسخت و نیرومند و مستبد و در کسب جاه و مال چیرهدست و مهارت زیادی داشت، چنانچه از نقدینگی و جواهر و املاک و پیشکشیهایش به پدر تاجدارش نمونههای متعدد تاریخی میتوان یافت و در ایام حکومت روز به روز بر این سلطه و اموال و املاک اضافه میکرد. پارک مسعودیه تهران، باغ نو، باغ حاجیآباد، باغ ابریشم، باغ اکبرآباد، شکارگاههای اصفهان مثل مرغ و قملشو و قهدریجان و غیره همه نشان از جاهطلبیهای فزاینده این شاهزاده قاجاری است.
البته در کنار آن وی دارای اقتدار بسیار و دارای قشون زیاد با تجهیزات و منظم بود و تاسیس روزنامه فرهنگ اصفهان، افتتاح مدرسه همایونی جدید و مدرسه نظامی از اقدامات موثر و خدمات وی میتوان برشمرد. حکومت در اصفهان و تجهیز نیروی نظامی و خوشگذرانی دایمی شاهزاده در اصفهان به همراه خلق و خوی ویژه وی نیازمند منابع مالی فراوانی بود که وی با گرفتن مالیات و نیز مصادره اموال و املاک برخی از حکام محلی و افراد مختلف به تامین آن همت میکرد.
تخریب عمارات برجای مانده از حکومتهای پیشین و به ویژه بناهای صفویه را مورخان و جهانگردان از دیوانگی وی دانستهاند؛ عمارت کاخ آیینهخانه و هفت دست و عمارت نمکدان، عمارت کشکول و کاخ سعادتآباد و برخی دیگر از بناها که شاهزاده در تغییر و تعمیر و تخریب آنها ملاحظهای نداشت. بنابراین مردم اصفهان و توابع آن در زمان حکومت وی بسیار ناراضی و از ظلم و جور نمایندگان حکومتی وی بودند.
«تاریخ سرگذشت مسعودی» خاطرات و سفرنامه ظلالسلطان
«تاریخ سرگذشت مسعودی» خاطرات و سفرنامه مسعودمیرزا ظلالسلطان (فرزند ناصرالدین شاه) به روایت خود اوست. مسعود میرزا در سال ۱۳۲۳ این کتاب را به کمک فرزندش، اسماعیل میرزا تدوین کرد. وی بخش مهمی از کتاب را تقریر کرده و اسماعیل میرزا نوشته و بخش دیگر را از روزنامه شکارهای خود نقل کرده است. این کتاب دارای دو بخش است، شرح مسافرتهای مسعود میرزا به مناطق مختلف ایران در شش باب و شرح سفر او به فرنگستان که در خلال آنها اطلاعات دیگری هم آمده است. باب اول کتاب درباره تاریخ تولد و نسب و نژاد مسعودمیرزاست، طبق روایت او نسبِ خاندان قاجار به اشکانیان میرسد!
باب دوم درباره سفر مسعود میرزا به مازندران و استرآباد است. مسعود میرزا سیزده ساله بود که پدرش او را حاکم آنجا کرد. وی در شرح سفر خود، به وقایع مهم دوره سلطنت پدرش اشاره میکند. باب سوم، شرح سفر او به فارس است که ضمن آن، وقایع تاریخی، موقعیت جغرافیایی، شرح بلوکات و افواج و ایلات آن منطقه و نحوه جمعآوری مالیات و خرج کردن آن بیان شده است. باب چهارم، سفرنامه اصفهان است که در این باب نیز مطالب تاریخی و جغرافیایی منطقه ذکر شده است.
باب پنجم شرح سفر مسعود میرزا به عراق عجم (اراک) است. باب ششم به شرح سفر بروجرد و لرستان اختصاص دارد و ضمن آن به برخی مسایل مانند شورش ایلات لر، شورش افغانها نیز پرداخته شده است. همچنین شرح کتابهایی که به همت او ترجمه شده نیز در این باب آمده است. وی در پایان این باب مطالبی درباره شکارهای خود آورده و درباره نام حیوانات مختلف توضیحاتی درباره آن حیوان داده است.
بخش دوم کتاب، سفرنامه فرنگستان است. این سفر در ۱۳۲۳ از بندر انزلی آغاز شده است. مطالب این بخش مشتمل است بر مشاهدات نویسنده از روسیه، اتریش، آلمان و فرانسه و مطالبی درباره کشتار یهودیان و درگیری ارامنه و مسلمانان در بادکوبه. مسعودمیرزا هنگام تدوین کتاب، هرگاه مطلبی را به خاطر میآورده که با مطالبش ارتباط داشته به سفرنامه میافزوده است، ازین رو کتابش انسجام ندارد. همچنین اظهارنظرهای بیمایه، خودستاییها و تحقیقات غیرقابل اعتماد نیز از ارزش کتاب کاسته است.
تاریخ سرگذشت مسعودی نخستینبار در سال ۱۳۲۵ در تهران چاپ سنگی شد. در سال ۱۳۶۲ دو چاپ عکسی از همین چاپ در تهران منتشر شد که یکی از آنها را فرهنگسرای یساولی با مقدمه ابوالحسن شمس محمدی و افزودن فهرست اعلام و چند عکس، به چاپ رساند و دیگری را انتشارات دنیای کتاب با مقدمه ناشر و آلبومی از تصاویر چاپ کرد. در ۱۳۶۳ به کوشش حسین خدیوجم (درگذشت ۱۳۶۵) متن کتاب منقح شد و در ۱۳۶۸ ش، در سه جلد، همراه با حواشی و توضیحات، با عنوان خاطرات ظلالسلطان به چاپ رسید.
اصفهان در عصر ظلالسلطان چگونه بود؟
نشر تاریخ ایران کتابی با نام «اصفهان عصر ظلالسلطان» (یادداشتهای روزانه اصفهان و دربار ظلالسلطان (۱۳۰۱-۱۳۰۲) به کوشش اکبر شریفزاده و علیرضا نیکنژاد منتشر کرده است. اهمیت این نسخه به لحاظ توصیف رخدادها و وقایع تاریخی حکومت اصفهان به جهت حضور نویسنده و دیدن و شنیدن و خواندن وقایع و بیان جغرافیای تاریخی اصفهان و فرهنگ آبادیهای آن در زمان قاجاریه، برگزاری مراسم مذهبی مثل روضهخوانی و مرثیهخوانی و نیز بیان شکارهای متعدد ظلالسلطان، حیوانات شکار شده و شکارگاههای اصفهان مثل مرغ و قمشلو و غیره، شرح و توصیف کشاورزی اصفهان به ویژه منطقه لنجان، بارندگی، انواع میوهها و سیفی و آفتهای کشاورزی و میزان آب، شرح عمارات و پلها و امامزادهها وغیره اهمیت زیادی دارد.
نویسنده برخی از اخبار و اطلاعات را از رجال درباری و نیز روزنامه فرهنگ اصفهان و روزنامههای دارالخلافه از طریق پست اصفهان دریافت و آنها را در این کتاب منعکس کرده است. اخبار مهدی سودانی از جمله یکی از این موارد است که در مقابل انگلیس دست به شورش و اعتصاب زد و به موفقیتهایی نایل شد و البته ادعای مهدویت کرد اخباری وی را نیوسنده ذکر کرده استو شرح و توصیف اردوهای نظامی ظلالسلطان و نیز همراهی و بیان مسایل متعدد امام جمعه اصفهان، آقانجفی و برادرانش و علما و روحانیون منبری، بستی شدن، پیشکشی افراد و در واقع خرید و فروش مناصب حکومتی از دیگر وجوه اهمیت این نسخه است.
یادداشت ظلالسلطان در یوم شنبه ۲۰ ذیحجهالحرام
امروز هیچ حالتی ندارم، قوه رفتن درب خانه نیست، روز کسالت و تنبلی است. همین قدر بیرون رفته، یک قلیان کشیده، میرزا زینالعابدین را عقب کار برات طهران روانه کرده، چندبار خربزه از الهآباد آورده تقسیم نموده مراجعت کردم. اگر حالتی باشد مشغول به مطالعه کتاب خواهم شد انشاءالله.
کتاب خصال (کتابی از محمدبن علی ابنباویه مشهور به شیخ صدوق و احادیثی در صدباب که شامل مسائل وضو و نماز و عبادات است) حاضر بود، ملاحظه شد. دیروز عصر نیم ساعت به غروب مانده وکیلالدوله و مستر پروس بدون اخبارو اطلاع وارد شدند. چای و قهوه صرف شد رفتند. پروس سابقه خصومت داشت. بعد از اینکه کتاب در رد مذهب اسلام نوشته، دیگر بنده با او مرافعه نکرده، مکرر هم گله کرده بود. بعد از نوشتن کتاب انکار کرد ولی میدانم کتاب از او و چند نفر از مسلمانان ملحد کافر است.
همان کتاب را این بنده به همدان خدمت جناب مستطاب آقای حاجی میرزا محمدباقر سلمهالله تعالی فرستاده، ردی مضبوط نوشته این اوقات رسید. انصافا خوب ردی نوشتهاند. اگر خداوند توفیق دهد چاپ شود، نفع او عام خواهد بود. الان شب یکشنبه است. هوا منقلب شد، باد آمد، چند قطره باران بارید. در همسایگی عروسی است و آتش بازی. امروز آخوند ملاعلیرضا و میرزا زینالعابدین خانه میرزا عبدالوهاب ملاهاشم رفته گفتگوی ملک باغ کردی و الهآباد در میان است. مقصود ایشان را نمیدانم والا این مساله قابل دعوا نیست. خداوند حفظ نماید، قرار شد تصدق برود ملاحظه نماید، بعد از تعیین و تشخیص حدود املاک آن وقت گفتگو بشود، تا چه شود.