به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «چادر کردیم رفتیم تماشا» سفرنامه عالیه خانم شیرازی همزمان با حکومت ناصرالدین شاه نگاشته شده است. در بخش اول نویسنده در مورد شروع سفرش از کرمان، رفتن به بمبئی و سختیها و ماجراهای سفر حج و عتبات مینویسد. در بخش دوم با پایان سفر حج و رسیدن به تهران نوع نگارش سفرنامه تغییر میکند.
«جای همه عزیزان خالی»، «دنیا تا دنیا آب»، «قطار قطار همه جمع میشوند»، «مالامال آفتاب گرم»، «شمر و یزید بسیار است»، «هر طور بگیری میگذرد»، «هشتاد زن شاه بزک میکنند» و «گرما و مگس و زنگ قاطرها» نام فصلهای کتاب را در برمیگیرد.
«چادر کردیم رفتیم تماشا» جلد نخست مجموعه «سفرنامههای قیمی زنان» است. عالیه خانم شیرازی سفرش را از کرمان شروع کرده با گذر از بمبئی به شهرهای زیارتی عربستان و عراق رفته و پس از بازگشت به ایران مدت زیادی را در دربار ناصری گذرانده است. جذابیت سفرنامههای زنان در این است که در کنار اتفاقات سفر، ریزهکاریها و روزمرگیها را هم ثبت کرده و این روایت جزئیات است که به ما امکان میدهد تصویر روشنتری از آن دوره داشته باشیم.
عالیه خانم شیرازی مدتی طولانی در دربار ناصری میماند. روزنگاریهای دقیق نویسنده به عنوان یک غریبه از دربار ناصری، تصویر خواننده از وضعیت حاکمیت در آن دوره را کامل میکند. اطلاعات ما از زندگی پادشاهان قاجار بهطور معمول از نوشتههای نزدیکان شاه به دست میآید اما نویسنده این سفرنامه از آشنایان دور خانواده شاه بوده و به خاطر سکونت در کرمان مراوده زیادی با آنها نداشته است. به همین دلیل آنچه در این برخورد از دربار و حرمسرای ناصرالدین شاه دیده و نوشته با روزنگاریهای دیگری که خواندهایم متفاوت است.
در این سفرنامهها متن به زبان شفاهی نزدیکتر میشود و صراحت و جسارت زنان راوی که برخلاف دیگر سفرنامهنویسان، ترسی از مناسبات مرسوم دولتمردان وقت نداشتند وجوه نادیده آن دوره تاریخ را به ما نشان میدهد.
زهره ترابی که ویرایش کتاب بر عهده او بوده در مقدمه به هدف مجموعه «سفرنامههای قدیمی زنان» اشاره میکند و مینویسد: «بازآفرینی سفرنامهها در قالبی جذاب و خواندنی جهت خوشخوان کردن متنها برای مخاطبان گسترده است. برای اطمینان از تطابق با متن اصلی علاوه بر کتاب استاد جعفریان نسخه خطی هم بازخوانی شده و بعضی واژهها و عبارتها طبق نسخه اصلی تغییر کرده است. قاعده ما در این مجموعه این است که به متن اصلی پایبند باشیم. به گواه منابع تاریخی زنان در جامعه حضور داشتند و تعدادی از آنان حتی در تصمیمگیریهای مملکتی هم موثر بودند. مجموعه «سفرنامههای قدیمی زنان» نشان میدهد که نویسندگان این متون هویت شکل یافته و شخصیت اجتماعی داشتند و به اتفاقهای جامعه از زاویه دید خاص خودشان مینگریستند.»
وی همچنین بر این باور است که یادداشتهای علویه خانم از او تصویر زنی شجاع، مستقل و جسور را ساخته که بدون همراهی شوهر و فرزندان عازم سفری سخت و طولانی شده برای به دست آوردن آنچه میخواسته گاهی با مردان جنگیده گاهی وارد مذاکره شده و گاهی راهش را جدا کرده است. عالیه خانم شیرازی با بزرگان و افراد سرشناس آشنایی داشته و در سفرش با آنها دیدار کرده است. در سامرا به خانه میرزای شیرازی میرود و در تهران مهمان ناصرالدینشاه میشود. جنگیشاه، پسر آقاخان محلاتی در بمبئی برایشان گاری میفرستد و نصیرلشکر در کرمانشاه از او پذیرایی میکند.
رسول جعفریان بر این کتاب مقدمه نوشته است. در این یادداشت میخوانیم: «مجموعه ده جلدی سفرنامههای حج قاجاری حاوی متن هشتاد سفرنامه حج از مردان و زنان قاجاری است، متنی که سرشار از دادههای تازه و بکر درباره جغرافیای ایران و کشورهای در مسیر حج از عثمانی و عراق و شام و نیز عند و راههای دریایی است. ذخیرهای است بسیار باارزش که هنوز ارزش آن به درستی آشکار نشده و محتوایش مورد بحث قرار نگرفته است. شماری از اینها، سفرنامههای زنان قاجاری است که تا آن جا که میدانم، چندیم مقاله در فرنگ و نیز کشور خودمان درباره سفرنامههای حج زنان نوشته شده است. در میان آنها سفرنامهای که میخوانید درخشش خاصی دارد.»
وی ادامه میدهد: «اولین باری که نسخه این سفرنامه را در کتابخانه دانشگاه در میانه دهه هفتاد دیدم، فهمیدم که چه گوهری است. هر چه بیشتر خواندم بیشتر به ارزش آن پی بردم و با شوق بیشتری رویش کار کردم. آن وقت و حتی پس از چاپ و به رغم تلاش مرحوم باستانیپاریزی نویسنده را نشناختیم تا آن که بعدها یادداشتی از دوستی کرمانی آمد که او را شناسانده بود. ما به حدس اسم «علویه کرمانی» را انتخاب کردیم اما معلوم شد نام درست «عالیه خانم شیرازی» است. بخش مهمی از حسن این سفرنامه به حس زنانگی نویسنده برمیگردد که از تمام عبارات آشکار است.
زنی با وجوهی گسترده، هم تلاشگر، هم پراحساس و پرجاذبه و پرنفوذ. زنی که به اندرونی میرزای شیرازی آن مرجع بزرگ راه دارد و وقتی به تهران میآید مدتها در اندرونی ناصرالدین شاه به رتق و فتق امور دختران و ازدواج آنان میپردازد. این سفرنامه سرشار از دادههای باارزش از هر آن چیزی است که بر سر راه او بوده؛ سفرنامه پراحساس.»
زندهیاد محمدابراهیم باستانیپاریزی نیز در یادداشتی که در بخشی از ستون در غبار بیابانهای نجد که 26 فروردین 1387 در روزنامه اطلاعات چاپ شده نوشته است: «شنیدم که سازمان حج و زیارت توصیه کرده بود که در ایام عید، چون حجم ترافیک مسافرت به اطراف و اکناف زیاد است تا حدود امکان کاروانهای حج از انجام سفر حج عمره در این چند روز تعطیل اندکی کوتاه بیایند و سفرها را به بعد از آن موکول کنند.
از جهت این که بعضیها شاید بدشان نمیآمد که در همین روزها سفر حج عمره خود را انجام دهند من حاضرم آنها را در کاروانی به حج بفرستم که صد و چند سال پیش قدم در راه خانه خدا نهاده و این سفرنامه تماما معنوی است و براساس سفرنامه بانویی است که صد و چند سال پیش از کرمان به حج مشرف شده. گمان کنم سفری دلپذیر باشد برای آنها که امروز ظرف دو سه ساعت خود را به خانه خدا میرسانند و حاجی سه ساعته میشوند.»
نسخه خطی این سفرنامه در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود و به مجموعه امام جمعه کرمان تعلق دارد. این مجموعه شامل 1000 نسخه چاپی و 498 نسخه خطی است که در سال 1343 نوه امام جمعه به دانشگاه تهران اهدا کرده است. منبع مورد استفاده برای انتشار این کتاب روزنامه سفر حج، عتبات عالیات و دربار ناصری (1386) به کوشش رسول جعفریان است.
علویه خانم شیرازی سفرنامهاش را اینگونه آغاز میکند: «روز شنبه بیست و پنج شهر رمضانالمبارک سنه 1309در منزل فعلی مکان دولاب سه ساعت به غروب مانده سوار شدیم. با چشم گریان و دل بریان و دوری احباب و مفارقت اقوام آمدیم رُقآباد. دوستان مشایعت آمدند. در آن جا وداع کرده، برگشتند. شب را سرکار خان تب کردند به شدت.»
و این چنین روزنگاریهای خود را به پایان میبرد: «امروز که دوشنبه دهم است صبح از خواب برخاسته، گفتند کربلایی اسماعیل آمده. خیلی خوشحال شدم ولی به واسطه نیامدن بچهها خیلی خیلی پریشانم که اگر باکی نداشتند چرا همراه کربلایی اسماعیل نیامدند. رفتم کربلایی را، تعلیقه سرکار آقا را زیارت کردم. چشمم روشن شد ولی خدا میداند و دل من. هر چه قسم میخورند بچهها باکی ندارند من باور نمیکنم. مثل بید میلرزم. تا خودم چشمم به صورت همه نیفتند، باور نمیکنم که هست و که نیست. به امید خدا، هر چه خداوند خواسته میشود.»
چاپ چهارم «چادر کردیم رفتیم تماشا» در 251 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و بهای 28 هزار تومان از سوی نشر اطراف منتشر شده است.