به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ اوایل دهه چهل شمسی جنبشی در سینمای ایران شکل گرفت که به موج نوی سینمای ایران موسوم شد؛ تغییری که فیلمسازان نسل جدید در سینما از لحاظ فرم و محتوا ایجاد کرده و شیوه پیشینیان خود را دگرگون کردند؛ در این دوره از تاریخ سینما میتوان ارتباط نزدیکی بین سینما و ادبیات مشاهده کرد، به طوری که بسیاری از سینماگران خودآگاه و ناخودآگاه از رمان و داستانهای ایرانی و خارجی در فیلمهای خود بهره میبردند، برخی با اشاره و اجازه از مولف و برخی دیگر بدون توجه به مولف. از همان سالها این کشمکش بین سینماگران و نویسندگان وجود داشت و نویسندگان بسیاری مدعی بودند که بدون اجازه از آثار آنها سوءاستفاده شده است؛ محمود دولتآبادی نیز از جمله نویسندگانی است که به اقتباس بیاجازه از آثارش اعتراض داشت.
این روزها دوباره بحث اقتباس بدون اجازه سینما و سینماگران از ادبیات و آثار نویسندگان مطرح شده است؛ مهدی افروزمنش نویسنده رمان «سالتو» مدعی شده هومن سیدی در ساخت فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» از رمان او بدون اجازه اقتباس کرده است.
او نوشت: «دیشب مغزهای زنگ زده را دیدم، قبلا شباهتها با رمانم«سالتو» را شنیده بودم اما اینبار به چشم دیدم، خیلی بیشتر از شباهت، تا آنجا که بعضی مشخصههای صورت و درگیری کنار ریل کپی بود نه شباهت! یاد نوشته احمدطالبینژاد(منتقدسینما) در زمان اکرانش افتادم.»
پیش از این که افروزمنش این موضوع را بیان کند عدهای از منتقدان و صاحبنظران هم به شباهت رمان و فیلم اشاره کرده بودند. احمد طالبینژاد از اولین کسانی بود که این موضوع را مطرح کرد. اما این موضوع چه پیشینهای داشته و در این شرایط چه کاری باید انجام داد؟ احمد طالبینژاد نویسنده و فیلمساز درباره این موضوع و سابقه کپیبرداری و برداشت از ادبیات در سینمای ایران به ایبنا میگوید: «در سینمای ایران دستدرازی کردن به ادبیات سابقهای دیرینه دارد. از قبل از انقلاب این جریان وجود داشت و فیلمسازان سراغ متون ادبی میرفتند، از آن برداشت میکردند و در کارهایشان بهره میبردند بدون این که نامی از اثر، نویسنده یا مترجم آن در تیتراژ بیاورند و در استفاده از متون، از مولف و مترجم اجازه نمیگرفتند.»
او ادامه میدهد: «بعد از انقلاب هم فیلمسازان بسیاری از محمود دولتآبادی، احمد محمود و سایر نویسندههای اجتماعی سوءاستفاده کردند و فیلمهای زیادی برمبنای این داستانها ساخته شده است در صورتی که حق و حقوق نویسندهها آنطور که باید ادا نشد.»
این کارگردان درباره نمونههای اقتباسهای بیاجازه در سینما بیان میگوید: «یکی از نمونههای تاریخی این ماجرا به فیلم نفرین اثر ناصر تقوایی فیلمساز بزرگ سینمای ایران مربوط میشود. به نظرم یکی از بهترین فیلمهای تقوایی است که داستانش را از کتاب نویسندهای اهل اروپای شرقی برداشت کرده ولی اسم نویسنده را در تیتراژ نیاورده بود. بعدها یک نفر این موضوع را مطرح کرد و من هم در کتاب «به روایت ناصر تقوایی» این نکته را با او در میان گذاشتم و خودش هم به نوعی اعتراف کرد که بله به نوعی از این کتاب اقتباس کرده است.»
طالبینژاد که در زمان اکران فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» به شباهت این اثر با این رمان اجتماعی اشاره کرده بود و در اینباره میگوید: «نمونه متاخر سرقت ادبی توسط فیلمسازان را هم میتوان در فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» اثر هومن سیدی دید. از نظر این من این فیلم بسیار متاثر از رمان «سالتو» نوشته مهدی افروزمنش است. من این داستان را دو سال پیش خواندم و بسیار از آن لذت بردم، به نظرم یکی از بهترین رمانهای اجتماعی معاصر است که درباره روزگار ما نوشته شده است. وقتی این فیلم را دیدم احساس کردم کارگردان رمان «سالتو» را تکه تکه کرده و بخشهایی از این رمان را برداشته است، مانند سایر نمونهها بدون این که نام و نشانی از کتاب و نویسنده آورده شود.»
این منتقد در ادامه بیان میکند: «فکر میکنم که این کار درست نیست که سیدی بدون ذکر نام از این رمان بهره گرفته است. «سالتو» ظرفیتهای بسیاری برای تبدیل شدن به فیلم دارد و حادثهمحور است. در این رمان لحظههای جذابی وجود دارد که در عین حال تلخ هم هست. میدانم که با توجه به محدودیتها و با توجه به موضوع و ویژگیهای این کتاب، امکان ساخت آن در سینما و تلویزیون وجود ندارد، اما اگر از این رمان استفاده میشود بهتر است نام آن هم ذکر شود.»
احمد طالبینژاد
«سالتو» دومین رمان افروزمنش است با موضوعی اجتماعی که سال 1395 نشر چشمه آن را منتشر کرده است. فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» اثر هومن سیدی یک سال بعد از اولین چاپ این رمان در جشنواره فجر 96 برای نخستین بار اکران شد. این فیلم کاندیدای یازده جایزه و برنده چهار جایزه شد که از جمله آن سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه است.
داستان «سالتو» درباره افرادی است که از شخصی به نام «داوود لجن» تبعیت میکنند، ماجرای رمان از دیدار کشتیگیری16ساله، از طبقه پایین جامعه بهنام سیاوش، با نادر و سیا در یک سالن کشتی و در زمان برگزاری یک مسابقه آغاز میشود. مهارت و توانایی سیاوش در کشتی گرفتن، توجه نادر و سیا را جلب میکند؛ نادر تلاش میکند تا او در این رشته ورزشی پیشرفت کند. سیاوش خودش را اهل «جزیره» معرفی میکند و در ادامه مشخص میشود که این جزیره خارج از تهران نیست بلکه جایی در کنار ریلهای راهآهن حوالی محله «فلاح» است. او به همراه کودکان دیگری از جزیره که در میدان توحید به دستفروشی، شیشهپاککنی ماشینها و… مشغولند برای فردی بهنام «داوود لجن» کار میکند.
هومن سیدی در «مغزهای کوچک زنگزده» چیزی شبیه به این داستان را به تصویر میکشد. داستان این فیلم در محلهای در حاشیه شهر روایت میشود، شکوری که کودکان را پرورش میدهد تا در آینده از آنها در دستفروشی و قانونشکنیهایی که انجام میدهد استفاده کند و برادرش شاهین را وارد بازیهای خود نمیکند؛ اما پس از آن که شکور به زندان میافتد، شاهین کمی اوضاع را سامان میبخشد و سعی میکند از این محیط خشن فاصله بگیرد. نیمه اول فیلم اوج جرم و جنایت است و بعد از زندانی شدن شکور محل کمی پاک میشود. «مغزهای کوچک زنگزده» روایت زندگی کودکانی است که در این فضا رشد میکنند و تعالیشان در جنایتکار شدن است. روایت حاشیهنشینها و کودکان بیسرپرست است که به شکل دیگری به کار گمارده میشوند.
شخصیت شکور در فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» بسیار شبیه به شخصیت داوود در رمان است. جزیره در «سالتو» به محلهای که سیدی در فیلم تصویر میکند شباهت زیادی دارد.
اما شباهتهای فاحش این دو اثر را میتوان در دقیقه 35 فیلم در صحنه درگیری شکور و شاهین دید؛ زمانی که شکور و دار و دستهاش به فرهاد و گروهش حمله میکنند. این فضا را میتوان در صفحه 100 و 101 رمان خواند، همان قسمتی که در رمان کنار راه آهن درگیری رخ میدهد.
دقیقه 50 فیلم با صفحه 34 کتاب هم شباهت بسیاری دارند. جایی که در فیلم شاهین قصد دارد زمینهای شکور را که حال به زندان افتاده بفروشد، دقیقا شبیه به بخشی است که در رمان نویسنده زمینهای داوود را توصیف میکند.
همچنین در دقیقه 99 فیلم، زمانی که خانهها را خراب میکنند، فضای کلی شباهت بسیاری به جزیره در رمان دارد که در صفحات 216، 217، 218 و 219 میخوانیم.
صحنهای از فیلم مغزهای کوچک زنگزده
همیشه حق نویسنده خورده میشود
احمد طالبینژاد درباره علت بهرهگیری از آثار ادبی بدون ذکر نام در سینمای ایران اظهار میکند: «در سینمای ایران در زمینه فیلمنامه کمترین هزینه صرف میشود و فیلمنامهنویس بسیار عالی و درجه یک، یک پنجم دستمزد یک بازیگر سطح دو را میگیرد. خریدن رایت آثار ادبی هم هزینه دارد. کمتر تهیه کنندهای تن به این کار میدهد. در بخش بودجه تولید فیلم حق کپیرایت وجود ندارد و همیشه حق نویسنده خورده شده و بسیار کم به آن بها داده میشود. در اکثر مواقع وقتی از یک اثر اقتباس میکنند به محض این که قرار باشد حق و حقوق نویسنده داده شود منکر میشوند. در تمام موارد حق نویسنده هم به لحاظ مادی و معنوی نادیده گرفته میشود.»
این منتقد و کارگردان سینما درباره راه حل برای برطرف شدن این معضل میگوید:«از جمله مسائلی که سینمای ایران را از اقتباس از ادبیات محروم میکند بحث مالی آن است. برای حل این مشکل باید باید قانون کپیرایت جدی گرفته شود و در زمینه آثار ایرانی و آثار خارجی حق کپیرایت وجود داشته باشد و به درستی اعمال شود؛ درصورتی که نویسنده مدعی شد که از اثر او برداشت شده است و اگر شکایت کرد مرجعی باشد که به این شکایت رسیدگی کند؛ فکر نمیکنم سازمانی برای رسیدگی به این قبیل شکایات در ایران وجود داشته باشد. از نظر من ادبیات میتواند پشتوانه غنی و قوی سینما باشد.»
افروزمنش جز همان چند خطی که در شبکههای مجازی منتشر کرد چیز دیگری نگفت و با هومن سیدی هم هرچه تلاش کردیم نتوانستیم صحبت کنیم. به همین دلیل در این مرحله به سراغ کاوه راد وکیل پایه یک دادگستری و عضو کانون وکلا رفتیم تا درباره قانونی برای این اتفاقات یا مرجعی برای رسیدگی به این شکایات بیشتر بداینیم.
کاوه راد
مشکل قانونی در حوزه کپیرایت نداریم
کاوه راد درباره قانون کپیرایت به ایبنا میگوید: «از سال 1348 قانونی درباره کپیرایت داریم که قانون بسیار خوبی هم هست و جزو قوانین پیشرو ما بود. حدود 50 سال است که توانستیم نیازهایمان را از طریق این قانون برطرف کنیم و این نشان میدهد این قانون قانون خوبی است. قانون کپیرایت در ایران به سبک قانوننگاری آن سالها متاثر از نظام قضایی بلژیک و فرانسه بوده و در نتیجه قانونی موجز، مختصر و کاربردی است.»
وی میافزادید: «در کشورما قوانین حمایت از کپیرایت جزو قوانین کیفری است، یعنی مجازات حبس و جریمه نقدی دارد. در نتیجه ما مشکل قانونی که در حوزه کپیرایت باشد نداریم؛ این مساله را هم قانون جرمانگاری کرده و هم این که حمایتهای کافی در این سالها صورت گرفته است. مسئلهای که ما با آن مواجه هستیم این است که کپیرایت در کشور ما به دلیل وضعیت فرهنگی رعایت نمیشود. شهروندان برای آفریدههای فکری شاید به این دلیل که عینیت ندارند، قابل دیدن و لمس کردن نیستند، جنبه مالی و اعتبار قائل نیستند. این امر باعث شده رعایت کپیرایت در کشور ما دچار چالش شود.»
راد در ادامه بیان میکند: «از طرف دیگر هم این فرهنگ بین صاحبان آثار در کشور ما جا نیوفتاده است که اگر حقوقشان نقض میشود پیگیری کنند، خسارت بگیرند و مرتکبان را مجازات کنند. این امر خود سبب شده است که علیرغم این که ما نظام قانونی مناسب در حوزه کپیرایت داریم اما در عمل آن چیزی که در جامعه مشاهده میکنیم حالت مطلوبی نداشته باشد.»
این وکیل دادگستری درباره مرجعی برای رسیدگی به این شکایات میگوید: «در تهران دادسرای فرهنگ و رسانه به صورت اختصاصی به حقوق فرهنگی و هنری از جمله کپیرایت میپردازد. قضات متخصص، باسواد و آگاه در حوزه کپیرایت دارد که موضوعات را بررسی میکنند. یعنی محمل قانونی پیگیری کاملا فراهم است و صاحبان آثاری که پیگیری کردند عمدتا نتیجه گرفتند. اگر ما مشکلی داریم به این دلیل است که صاحب اثر این موضوع را پیگیری نکرده است؛ خود این امر عوامل زیادی دارد و بحثهای جدی وجود دارد که مثلا آیا ارزیابی آثار هنری در ایران به صورت درست و واقعی انجام میشود؛ یعنی زمانی که مطبوعات عکس یک هنرمند را بدون اجازه استفاده کردند اگر این هنرمند پیگیری کند، در نهایت چه مقدار عایدش میشود و اصلا با توجه به هزینه دادگستری برایش صرف میکند که موضوع را پیگیری کند؟ همه اینها مسائلی هستند که حقوقدانان و هنرمندان باید دربارهاش گفتوگو کنند.»
صحنهای از فیلم مغزهای کوچک زنگ زده
کپی رایت در سراسر جهان یک معضل فرهنگی است
راد درباره عدم رعایت کپیرایت در سینما میگوید: «درباره سینما و ادبیات نیز این موضوع سالها مورد مناقشه است، به ویژه در آثار سینمایی که برداشت از آثار ادبی هستند نمونههای زیادی وجود دارد و این مورد شباهت رمان «سالتو» و فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» که به آن اشاره کردید طبیعتا یکی از همان مواردی است که حال باید ببینیم آیا نقض قانون کپی رایت است یا فیلم سیدی الهام از کتاب افروزمنش است. اینها مسائل تخصصی است که باید در بستر خودش بررسی شود و حقوقدانها و هنرمندان هردو در این زمینه اظهار نظر کنند.»
وی ادامه میدهد: «کپیرایت را نباید فقط به عنوان یک نظام قانونی بدانیم؛ کپیرایت در سراسر جهان یک وضعیت فرهنگی است یعنی شهروندان و مصرفکنندگان آثار هنری و ادبی خودشان به این جمعبندی رسیدند که برای حمایت از هنر و ادبیات باید بهای آنچه مورد استفاده قرار میگیرد پرداخته شود ما در کشور خودمان هم در صدا و سیما و هم در مطبوعات نقض سیستماتیک کپیرایت را داریم؛ یعنی در رادیو و تلویزیون آثار سینمایی، موسیقایی و ادبی استفاده میشود که ابدا ریالی به هنرمند داده نمیشود و گاهی منت هم سر او میگذارند که ما اثر شما را پخش میکنیم و تبلیغ رایگانی برای شما محسوب میشود.»
او در ادامه میافزاید: «در چنین جامعهای که مخاطب عادی شاهد این است که در صدا و سیما، مطبوعات و مجلات آثار هنری، عکس هنرمند، نوشته هنرمند، ترجمه مترجم، رایگان استفاده میشود او چه محمل اخلاقی دارد که به کپیرایت پایبند باشد؟ زمانی که مخاطب میبیند همه، از دستگاه حکومتی تا مطبوعات خصوصی این حق را رعایت نمیکنند مسلما وقتی میخواهد موزیکی دانلود کند سراغ دانلود غیرقانونی میرود.»
این وکیل همچنین بیان میکند: «پیش از مسئله قانون کپیرایت مسئله اصلاح ساختار فرهنگی مهم است؛ یعنی صدا و سیما و مطبوعات پیشگام شوند که اگر از اثری استفاده میکنند حق مولف را پرداخت کنند. نمیشود از اثر مولف استفاده کرد و برنامه خود را پر کرد و هر دقیقه آن را بابت تبلیغات فروخت و بعد ریالی به هنرمندی که هیچ کاری غیر از آفرینش اثر هنری نمیداند ندهی! محل درآمد هنرمند خلق اثری هنری است شما نمیتوانید از محل درآمد دیگران رایگان استفاده کنید و در عین حال انتظار داشته باشید جامعه به حق مولف پایبند باشد. راهش این است که کپی رایت را به عنوان نظام فرهنگی بپذیریم، یعنی قبول کنیم بدون پرداخت حق مولف اقتصاد هنر از بین میرود و زمانی که اقتصاد هنر از بین برود جامعه به تدریج دچار ضعف جدی فرهنگی میشود.»
کاوه راد در پایان میگوید: «این امور یک مجموعه به هم پیوسته هستند برای همین است که کپیرایت در بسیاری از کشورهای دنیا پیششرط توسعه است. زمانی که شما میخواهید به خیلی از سازمانهای جهانی مانند wto بپیوندید شرط مهمش این است که به نظامنامههای جهانی کپیرایت پیوسته باشید چون اگر نپیوسته باشید فرض این است که در این کشور نمیتوان کاری جدی انجام داد و مسئله اقتصاد هنر به صورت جدی در معرض بحران قرار میگیرد.»
در پایان بهتر است این نکته را به یاد داشته باشیم که با افزایش تالیفات و هدفگذاری برای اقتباسهای سینمایی و نمایشی از تالیفات ایرانی، لزوم توجه به این امر بسیار احساس میشود، فرهنگسازی برای کارگردانان سینما و تئاتر که در آن واحد که به اقتباسها از آثار ایرانی توجه میکنند، به حفظ و رعایت حقوق مولفان آنها هم بیتوجه نباشند نکتهای است که میطلبد در مجامع فرهنگی بیشتر درباره آن بحث و تبادل نظر شود.