شناسهٔ خبر: 59759 - سرویس دیگر رسانه ها

فرهادی: هر ترجمه مجدد باید با هدف تکمل‌کنندگی باشد

سمانه فرهادی، منتقد و پژوهشگر حوزه ترجمه گفت: هر ترجمه مجدد باید با این هدف صورت بگیرد که ماهیت تکمیل‌کنندگی داشته باشد و مخاطبان دیگری به جز مخاطبان ترجمه‌های پیشین را نیز هدف قرار دهد.

هر ترجمه مجدد باید با هدف تکمل‌کنندگی باشد

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست تخصصی نقد ترجمه کتاب «۱۹۸۴»، اثر جورج اورول عصر شنبه (۲۹ تیرماه) با سخنرانی سمانه فرهادی، کارشناس‌ارشد مطالعات ترجمه، منتقد و پژوهشگر ترجمه در سرای اهل قلم برگزار شد.
 
فرهادی صحبت‌هایش را با جمله‌ای از اورول آغاز کرد و گفت: اورول در مقاله‌ای به نام «مرزهای هنر و تبلیغات» می‌نویسد: «من درباره نقد ادبی صحبت می‌کنم و سخن گفتن از این مقوله در جهان فعلی تقریبا به اندازه سخن گفتن از صلح بی‌نتیجه است». البته اورول نویسنده خوش‌بینی نبود. فضای اجتماعی و سیاسی حاکم بر زمانه او از جمله جنگ‌های جهانی دوم و جنگ‌های داخلی اسپانیا که اورول برای مبارزه با ژنرال فرانکو در آن شرکت کرده بود، او را بدبین کرده بود؛ اما ما اینجا خوش‌بینانه گرد هم آمده‌ایم تا اثری از اورول را از منظر مطالعات ترجمه نقد کنیم که البته با نقد ادبی در هم تنیده است.

این منتقد حوزه ترجمه در ادامه درباره عنوان رمان، خلاصه‌ای از آن، جایگاه و اهمیت آن در ادبیات جهان، و پس از آن به ترجمه‌های فارسی مترجمان و ویژگی‌های ترجمه آنان از سه منظر پیرامتنیت، بینامتنیت و متنیت پرداخت. به اعتقاد او کتاب «۱۹۸۴» تاریخ انقضا ندارد.

فرهادی با اشاره به تفاوت دو ترجمه اظهار کرد: در سطح پیرامتنیت که شامل مقدمه‌ها، پانویس‌ها و موخره‌هاست، هیچ یک از دو مترجم مقدمه‌ای را ارائه نداده‌اند؛ نوشتاری که در کتاب‌های ترجمه ‌شده امری نه لازم اما مرسوم است. حسینی به مقدمه‌ای در حد یک‌ونیم صفحه اکتفا کرده و میرعباسی نیز مقاله‌ای را از جولین سایمون منتقد انگلیسی ترجمه کرده و در ابتدای ترجمه‌اش گذاشته است. او با نقل سخنی از علی خزاعی‌فر اظهار کرد که «هر ترجمه مجدد نیازمند توضیح مترجم است. ترجمه مجدد بدون توضیح مترجم مشکوک جلوه می‌­کند.»
 
وی ادامه داد: مترجمان می‌توانستند براساس ارتباطی که در نتیجه ترجمه با اثر پیدا کرده‌اند ارزیابی‌­ها و قضاوت‌هایی را انجام دهند که پرتویی دیگر بر برخی از وجوه این اثر بتاباند؛ چراکه این شناخت از درون خود اثر بوده است، نه از خارج. مترجم می‌تواند با نگارش مسائلی چون شیوه ترجمه، مشکلات و محدودیت‌هایی که در ترجمه یک اثر خاص با آن روبه‌رو بوده است، اطلاعات پیرامونی و مکملی را در اختیار خواننده یا پژوهشگر ترجمه بگذارد.
 


این پژوهشگر حوزه ترجمه اشاره کرد: شاید بد نبود که موخره این کتاب با عنوان اصول زبان جدید/ نوگفتار به ابتدای کتاب انتقال می‌یافت؛ چراکه عادت‌واره خوانندگان فارسی‌زبان نشان داده که موخره‌ها کمتر از مقدمه‌ها خوانده می‌شوند. از طرفی آشنایی خوانندگان با اصول زبان ساختگی اورول می‌توانست در مورد رمزگشایی و شناخت عبارات این زبان موثر باشد.

فرهادی در توضیح چالش ترجمه آثار اورول گفت: مهم‌ترین و چالش‌برانگیزترین بخش در ترجمه «۱۹۸۴» واژگان و عبارات خودساخته اورول در زبان نیواسپیک است. این واژگان ترکیبی گاه آنقدر پیچیده‌اند که نمی‌توانیم به راحتی از معنای آنها سردرآوریم. گرچه مترجمان به موفقیت‌هایی در زمینه معادل‌سازی این واژگان رسیده‌اند؛ اما هر دوی این مترجمان نتوانسته‌اند حق مطلب را آنگونه که باید ادا کنند. فرهادی به نمونه‌هایی از معادل‌سازی موفق واژگان نوگفتار در کار میرعباسی اشاره کرد. برای نمونه ماشین بخوان و بنویس که به گفتارنگار و نوارهای صدا که به پویانمایی برگردانده شده است.

وی ادامه داد: مورد دیگر در سطح متنیت اثر، برگردان سیاق یا همان تنوع زبانی کاربران زبان است. شخصیت‌های رمان «۱۹۸۴» تنها به دو گونه صحبت می‌کنند، اعضای حزب و کارمندان آن که به انگلیسی استاندارد سخن می‌گویند و زبان دیگر انگلیسی با لهجه کاکنی و پر از عبارات اسلنگ و محاوره‌ای است که  مربوط به طبقه کارگر یا پرولتارهاست. هردو مترجم تلاش می‌کنند این تفاوت را در سطح سیاق در ترجمه‌هایشان بازتاب دهند.

این منتقد ترجمه با اشاره به لحن و زبان به کار رفته در دو ترجمه «۱۹۸۴» اظهار کرد:‌ آنها سعی کرده‌اند این گوناگونی را با تمایز بین گونه گفتار و نوشتار و شکسته‌نویسی نشان دهند. اما استراتژی عام صالح حسینی آن است زمانی که اعضای حزب با هم دیالوگ یا گفتار محاوره دارند آنها را به ‌همان صورت فارسی معیار حفظ کند، و به‌جایش شکستگی را در عناصر دستوری یعنی نحو زبان نشان دهد. او تنها در محاورات طبقه کارگر به شکسته‌نویسی فارسی روی می‌آورد؛ چراکه نمی‌خواهد از سبک اصلی اورول عدول کند. اساسا سبک اورول در «۱۹۸۴» پیچیدگی خاصی ندارد، ساختار جملات مستقیم و بدون پیچیدگی هستند، و نویسنده به واژگان جلای خاصی نمی‌دهد.

وی افزود: اورول می‌خواهد فضای تیره و تاریک جامعه اقیانوسیه و تک صدایی جوامع تحت حاکمیت توتالیتر را به نمایش بگذارد. در عوض اما میرعباسی همه دیالوگ‌ها را به زبان شکسته و به‌صورت گفتاری برگردانده است و نتوانسته این تمایز را در سطح زبانی نشان دهد. البته میرعباسی در برگردان محاوره‌ها در جامعه طبقه کارگر گاه بسیار موفق عمل کرده و معادل‌هایی را جایگزین کرده که شاید در نگاه اول و در تطابق با متن اصلی آن را وفادار ندانیم؛ اما وی با آگاهی قبلی، «وفاداری» را در ترجمه به «پایبندیِ صوری» تقلیل نمی‌دهد؛ چراکه در این مورد خاص می‌داند جان‌مایه سخن اورول الزاماً با پایبندیِ صوری حاصل نمی‌­شود.
 


فرهادی در توضیح ادبیت ترجمه‌ها گفت: در همان سطح متنیت مواردی در ترجمه حسینی می‌توان یافت که ترجمه میل به ادبیت پیدا می‌کند و زبان ترجمه فخیم و فاخر می‌شود، مشخصه‌ای که کار اورول از آن بهره‌ای نبرده است. از طرفی واژگانی آرکائیک در متن موجود است که شاید فهم آنها برای نسل جوان امروزی دشوار باشد. برای نمونه می‌توان به کلمات مسموع، حیز انتفاع، سوکسه و نقر اشاره کرد.
 
وی ادامه داد: مترجمان در تلاش برای ایجاد تعادل بین زبان متن مبدأ و زبان متن مقصد تا سر حد توان برای رسیدن به بیانی اصطلاحی همت گماشته‌اند؛ اما مشخصا این توزیع متوازنِ بیان اصطلاحی را می‌توان در سرتاسر کار صالح حسینی مشاهده کرد. برای نمونه آنجا که میرعباسی از عبارت «به نحوی قربانی زندگانی او شده بودند» استفاده می‌کند حسینی همان عبارت معادل را به «بلا گردان او شده‌اند» برمی‌گرداند. همچنین در ترجمه میرعباسی گاه شاهد ترجمه‌های مبداگرایانه‌ایم که حاصل گرته‌برداری از ساختار متن اصلی است؛ این امر شاید به آن دلیل باشد که میرعباسی از اساس مترجم زبان اسپانیایی است و توانایی زبانی او در انگلیسی به اندازه حسینی نیست.

این منتقد حوزه ترجمه از لزوم ترجمه‌های مجدد از آثار جدی ادبیات سخن گفت. به اعتقاد وی ترجمه از آن روی که کاری ناتمام و ناقص است تنها از رهگذر ترجمه مجدد است که می‌توان برای تکمیل شدن‌اش تلاش کرد. وی با بیان این مطالب گفت: ما سعی کردیم در این نشست کاری توصیفی از این دو مترجم ارائه کنیم؛ هر ترجمه مجدد باید با این هدف صورت بگیرد که ماهیت تکمیل‌کنندگی داشته باشد و مخاطبان دیگری به جز مخاطبان ترجمه‌های پیشین را نیز هدف قرار دهد. ترجمه میرعباسی بار دیگر توجه ما را به «۱۹۸۴» جلب کرد و یادآور شد که این اثر تا چه حد دارای اهمیت است.

فرهادی در پایان گفت: این نکته را باید درنظر داشته باشیم که در ترجمه نوعی ناکامی ذاتی هست و این همان زیبایی کار ترجمه است. ترجمه نوعی جشن «شدن»‌هاست و نمی‌توان پایانی برای آن متصور بود. وجود ترجمه‌های متفاوت از یک اثر باعث بحث درباره ترجمه‌ها شده و به ترجمه‌های کامل‌­تر و دقیق‌تر آینده منجر خواهد شد. در پایان باید بگویم که نیاز به ترجمه مجدد بود؛ اما من ترجمه صالح حسینی را بیشتر می‌پسندم.
 

 
محمدرضا اربابی، رئیس انجمن صنفی مترجمان استان تهران نیز در سخنان کوتاهی اظهار کرد: ترجمه مجدد خوب است؛ اما باید حرفی برای گفتن داشته باشد. به اعتقاد من در ترجمه مجدد این اثر ویژگی‌های مثبت ترجمه صالح حسینی از بین رفته است و آن طور که کاوه میرعباسی ادعا کرده نتوانسته تاثیرگذار باشد. از این رو ترجمه جدید نتوانست ترجمه قدیمی را کنار بزند و ما امروز به هر دو ترجمه نیاز داریم.