شناسهٔ خبر: 59816 - سرویس دیگر رسانه ها

آیا تمام آثار غلامحسین ساعدی منتشر شده است؟

حمید تبریزی گفت: ساعدی اصلا در پی تجدید چاپ آثارش نبود و فقط نوشتن برایش مهم بود و هر جا که می‌شد نوشته‌هایش را منتشر می‌کرد. به نظر می‌رسد که هر روزنامه و مجله‌ای که از او مطلب می‌خواسته، با آنها همکاری می‌کرده و پیشنهادشان را رد نمی‌کرده است.

آیا تمام آثار غلامحسین ساعدی منتشر شده است؟

  به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ به تازگی مجموعه سه جلدی «پراکنده‌ها و از یادرفته‌ها»ی غلامحسین ساعدی با گردآوری حمید تبریزی در نشر پارسه منتشر شده است. «در سراچه دباغان» به داستان‌ها و داستان‌واره‌ها می‌پردازد و شامل؛ مقدمه، پیگمالیون، خلدآشیان، مهدی دیگر، ساندویچ، مدخلی بر یک داستان بلند،
مقتل 2، در آغاز سفر، در سراچه دباغان، تندیسه جاوید و... می‌شود.

«محال ممکن» به فیلمنامه‌ها و سفرنامه‌ها می‌پردازد و ما نمی‌شنویم، محال ممکن، از همه جا شروع می‌شود شروع کرد، ماسه‌های بادی فیلمنامه‌های کوتاه منتشر شده در آن هستند و در ساحل کاکی، وینه، سایه‌های خاموش در حاشیه خلیج و شاملوها سفرنامه‌های منتشر شده در این کتاب را تشکیل می‌دهند.

جلد سوم این مجموعه، «محاکمه میرزا رضای کرمانی» نام دارد که شماری از نمایشنامه‌ها و یادداشت‌های ساعدی را در برمی‌گیرد؛ کاربافک‌ها در سنگر، محاکمه میرزا رضای کرمانی، خانه برفی، لیلاج‌ها و .... نمایشنامه‌های این کتاب هستند. در کنار این‌ها یادداشت‌هایی با عناوین انقلابی در تئاتر، بازیگری همه فن‌حریف، هست شب آری شب و نصرت کریمی و صورتک‌هایش منتشر شده است.

تبریزی در این مجموعه، به بازیابی آثار پراکنده غلامحسین ساعدی از مطبوعات و نشریات می‌پردازد. گردآوری و انتشار دوباره برخی از آثار این نویسنده که حق بزرگی بر گردن ادبیات نمایشی و داستانی فارسی دارد، اقدامی قابل تامل در حفظ تاریخ ادبی این نویسنده است به همین مناسبت با حمید تبریزی گفت‌وگویی داشتیم که در پی می‌آید:

در ابتدا بفرمایید آثار ساعدی که در این دوره سه جلدی منتشر شده‌اند، متعلق به چه دوره‌ای از زندگی‌ او هستند؟
تقریبا 99درصد آن مربوط به دوره جوانی او است که در تبریز چاپ شدند. البته همه‌اش هم در مطبوعات تبریز چاپ نشده است. «ظهر که شد»، «میمونه خاتون» و چند تای دیگر در نشریه‌های داخلی دانشکده‌های تبریز چاپ شده‌اند. در دسترس عموم نیستند. همان سال‌های 34 و 35 منتشر شده‌اند و از بین هم رفته‌اند. من هم به اقتضای شغلم که بعد از بازنشستگی توی کار مطبوعات و کتاب آمده‌ام، الان مغازه‌ای برای فروش نشریات و کتاب‌های قدیمی دارم،طی این شانزده سال، متوجه شدم که این کتاب‌ها به تدریج از بین رفته‌اند. مثلا جنگ «هنر امروز» که سال 46 به عنوان ضمیمه هفته‌نامه «دنیای جدید» در 9 شماره به سردبیری سیروس طاهباز منتشر ‌شد. در شماره 9 آن، جلال آل احمد چیزی می‌نویسد و توقیف می‌شود. این جنگ در کتابخانه ملی موجود نبود. یا مثلا نشریه‌ای که صمد بهرنگی در سال 44، هفده شماره در تبریز منتشر کرده است و ساعدی در آن سفرنامه جنوب را منتشر کرده است؛ «سایه‌های خشک حاشیه خلیج». کسی این‌ها را ندیده است. چون در دسترس عموم نیستند و حجم بالایی هم دارند. پیگمالیون یا خانه‌های شهرری، در همان سال 35، 36 در نسخه‌های محدودی چاپ و منتشر شده‌اند. به همین دلیل من قصد کردم که بعد از سال‌ها، اینها در قالب یک مجموعه منتشر شود. ناشر هم پذیرفت و کار خیلی سریع پیش رفت.
 


این کار شما جامعیت دارد؟... یعنی هیچ کار دیگری نیست که در مجله یا روزنامه‌ای چاپ شده باشد، و در این دوره سه جلدی نیامده باشد؟
بله. برخی از مطالب به لحاظ ممیزی امکان انتشار ندارند.
 
در ابتدای  نمایشنامه «محاکمه میرزا رضای کرمانی» اشاره شده که در 12 صحنه نوشته شده است. اما فقط یک صحنه از آن در این کتاب منتشر شده است.
فقط یک صحنه از آن را به مجله صدا در شیراز داده است. بقیه‌اش در همان‌جا هم منتشر نشده است.
 
نمایشنامه بلندی مثل «کاربافک‌ها در سنگر» قبلا به صورت کتاب منتشر شده بود. چرا این نمایشنامه صد و خرده‌ای صفحه‌ای را در کنار کارهایی که در مطبوعات منتشر شده بود، در این مجموعه آورده‌اید؟
 این نمایشنامه بر اساس نسخه چاپ اول کتاب منتشر شده است. آن نمایشنامه سال 39 به صورت کتاب در تبریز منتشر شده بود. بعدها این نمایشنامه با دستکاری‌هایی منتشر شد. اما در این کتاب سعی کردیم تا نسخه اصلی منتشر شود.
 


یادداشت‌های مطبوعاتی ساعدی در حد همین چند مطلبی بوده که شما در این کتاب آورده‌اید؟
ساعدی از جوانی فعالیت مطبوعاتی داشت. حتی گفته شده که یکی، دو تا مجله ارمنی زبان را در تبریز سردبیری می‌کرده، در دوران جوانی‌اش، اما کسی اطلاعات دقیقی از آن مجلات ندارد و نمونه‌ای از آن باقی نمانده است.
 
ساعدی در طول حیاتش، کتاب‌های زیادی چاپ کرده است. برای شما سوال پیش نیامد که خودش چرا این داستان‌ها و نمایشنامه‌ها را در کتاب‌هایش نیاورده است؟
در این مجموعه، کارهای نایاب و کمتر دیده شده ساعدی آمده است.
 
بحث من بر سر حقوق مولف است. شاید ساعدی نمی‌خواسته این اثار به عنوان کتاب منتشر شوند.
ما نمی‌توانیم در این زمینه صحبت کنیم. فروغ نمی‌خواست سه کتاب اولش تجدید چاپ شود؛ اسیر و عصیان و دیوار. خودش را بعد از «تولد دیگر» شاعر می‌دانست. اما در مورد ساعدی، ما نمی‌دانیم. خیلی آدم عجول و شتابزده‌ای بود.  فکر نمی‌کنم اصلا به یاد تجدید چاپ این آثار بود. من احتمال می‌دهم که سفری به آبادان داشته و در آنجا «جنگ ادب و هنر جنوب» مطلبی از او گرفته است. اصلا در پی تجدید چاپ این‌ها نبود. فقط نوشتن برایش مهم بود و هر جا که می‌شد نوشته‌هایش را منتشر می‌کرد. به نظر می‌رسد که هر روزنامه و مجله‌ای که از او مطلب می‌خواسته، با آنها همکاری می‌کرده و پیشنهادشان را رد نمی‌کرد. در کتابشناسی‌هایش هم اسمی از این مطالب برده نشده است.
 
شما در مورد تجدید چاپ این آثار، با خانواده ساعدی هم گفت‌وگویی داشته‌اید؟
بله. ما چند جلسه رفتیم پیش برادر ساعدی. خیلی هم از این کار استقبال کردند. من هم گفتم که آدم پولداری نیستم. به هیچ وجه هم به دنبال حق تالیف و این‌ها نیستم. فقط آرزو دارم که این آثار منتشر شود و به دست مردم برسند. در رونمایی کتاب هم برادر ساعدی به همراه همسرش آمد.
 
از این فیلمنامه‌های کوتاه، چیزی هم ساخته شده‌ است؟
من معمولا آثار ساعدی را تعقیب می‌کنم. ندیده‌ام که از این‌ها چیزی ساخته شده باشد. از نزدیک هم با ساعدی آشنایی داشتم. از پنجاه سال قبل که محصل بودم. یک روز برای دیدن ساعدی به مطبش رفتم. آقایان والی و نصیریان هم در دفترش بودند. همین حالا هم من از  هر کتاب او، چند چاپ دارم.
 
منابع شما برای جمع‌آوری مطالب این‌کتاب‌ها چه بود؟
تمام منابع مورد نیاز برای جمع‌آوری مطالب کتاب را من در اختیار دارم. همین حالا، تمام این‌ها در مغازه‌ام موجود است.

 

و سخن آخر؟
ساعدی سال 58 کار فوق‌العاده‌ای کرده است و پیام‌ها و سخنرانی‌های دکتر مصدق را در یک آلبوم 4 کاسته منتشر کرده است که الان نایاب شده است. «پیام‌ها و سخنرانی‌های دکتر مصدق با چند یادآوری از غلامحسین ساعدی». سال 58 به سرعت نایاب شد. بعد هم دیگر کسی پیگیر تجدید چاپش نشد. من به ناشران پیشنهاد می‌دهم که این مجموعه را روی سی دی منتشر کنند.