فرنگ امروز/ احمد ابوالفتحی: برایان مگی بیش از آنکه به عنوان یک فیلسوف در مورد توجه باشد، در مقام یکی از مهمترین عوامل ورود مفاهیم فلسفی مورد توجه فیلسوفان آنگلوساکسون قرن بیستم به سطح افکار عمومی شناخته میشد.
سلسله برنامههای تلویزیونی او در شبکه BBC، کتابهایی برآمده از مصاحبههای عمیقش با فیلسوفان مطرح جهانی و نیز نوشتن کتابهایی نظیر «سرگذشت فلسفه از سقراط تا پوپر» که سعی دارند با زبانی همهفهم مفاهیم فلسفی را به عموم مخاطبان ارائه دهند، نمودی از این وجه فعالیت برایان مگی است که نزد ایرانیان و حتی در میان جهانیان شناختهترین وجه فعالیت اوست.
اما غیر از این، مگی داستاننویسی زبده هم هست. رمان درخشان «مواجهه با مرگ» که مجتبی عبداللهنژاد اندکی پیش درگذشت نابهنگامش آن را به فارسی و در «نشر نو» منتشر کرد، نمودی از این وجه کاری مگی است. در رمان «مواجهه با مرگ» که حدود ۶۰۰ صفحه حجم دارد، درام پرچالش مگی، زندگی روزنامهنگار ماجراجویی را روایت میکند که از اطرافیانش مطلع هستند دچار بیماری لاعلاجی شده و مسئلهشان این است که او را چگونه در جریان این خبر قرار دهند. این خط روایی، به محملی برای تامل درباره مقوله مرگ تبدیل میشود. تاملی درخشان از کسی که میتوانست فیلسوفی درخشان باشد اما بیشتر ترجیح داد نقش مروج فلسفه را ایفا کند.
مگی در خانوادهای سوسیالیست بهدنیا آمده بود و در بحبوحه جنگ جهانی دوم، کودکی کرده بود. آشنایی او با فلسفه و مسائل فلسفی از همان سالها آغاز شد. سالهایی که جنگ، او که نه سال داشت و خانوادهاش را مجبور کرد از لندن کنده شوند و زندگی به دور از شهر و دیار را تجربه کنند. او در مصاحبهای با رامین جهانبگلو درباره نحوه آشناییاش با اندیشه سوسیالیستی چنین گفته است: «خب پدر من یک سوسیالیست بود. برای همین اولین اندیشههایی که من با آنها آشنا شدم درباره سوسیالیسم بود. در زمانی که ۱۳ سال داشتم یک سوسیالیست کامل شده بودم. در همان دوران بود که من برای اولین بار خواندن ادبیات سوسیالیستی را شروع کردم و کاملاً وارد سیاست شدم.»
اما آنچه بیش از سوسیالیسم او را به خود مشغول میکرد، پرسشهای وجودی بود. او میگوید پدرش یک سوسیالیست ضد کمونیست بوده است و به همین خاطر عجیب نیست اگر که با وجود علاقهاش به مارکس به کمونیسم گرایش پیدا نکرده است، اما شاید پرسشگر بودن ذهن او عامل مهمتری در زمینه عدم سرسپردگی به ایدئولوژیها بوده باشد. او درباره ذهن پرسشگرش چنین گفته است: «من همیشه برایم سؤال بوده که آیا زمان شروعی داشته؟ به نظرم میرسید که بالاخره زمان یا باید شروعی داشته باشد و یا اصلاً شروع نشده است. اما زمانی که تلاش کردم در مورد هر دوی این احتمالات عمیقاً بیندیشم با یک پاسخ باورنکردنی و غیرقابل تصور مواجه شدم. نمیتوانستم از هیچیک از این دو، مفهومی بسازم... بعدها فهمیدم که این سؤالات اساسی هستند و از دید من بسیار اهمیت دارند، چون به زندگی و تجربیاتمان مربوط میشوند. زمانی که این مسائل را با مردم در میان میگذاشتم میگفتند: «نگران نباش» و یا «همه اینها مزخرفاند». آدمها این سؤالات را میشنیدند و به آن میخندیدند و من به عنوان یک کودک با خودم فکر میکردم که اگر آنها نمیتوانند به این سؤالات پاسخ بدهند، چرا نسبت به بچهها احساس برتری و دانایی دارند؟»
پرورده شدن این ذهن سرشار از پرسش در ساختار آکادمیک آکسفورد که مگی در آنجا بورسیه تاریخ شده بود، زمینهای فراهم ساخت تا یکی از مهیجترین گفتوگوهای فلسفی قرن بیستم با فیلسوفانی متنوع، از هربرت مارکوزه تا آیزیا برلین و فردریک کاپلستون، توسط مگی در BBC صورت بگیرد.
او درباره تحصیل خود در رشته تاریخ گفته بود: «من مدرک تاریخام را گرفتم اما فهمیده بودم که نمیخواهم به خواندن تاریخ ادامه دهم. چیزی که میخواستم خواندن فلسفه بود و از آن زمان به بعد فلسفه رشته تخصصی آکادمیک من شد.» اما در نهایت اتفاقی که در پروژه پژوهشی مگی رخ داد، پیوند زدن تاریخ و فلسفه بود و عمدهترین و شناخته شدهترین وجه کاری مگی، به حوزه تاریخ فلسفه تعلق داشت.
مگی مشرب فلسفی خود را یک «ایدهآلیسم اشراقی» میدانست. او در این زمینه در گفتوگو با جهانبگلو چنین بیان کرده بود: «به نظرم درباره همهچیز مسائلی بیشتر از آنچه که ما درک میکنیم و قادریم درک کنیم، وجود دارد. با این اوصاف من یک ایدهآلیست اشراقی هستم، ولی فرد مذهبی نیستم و به خدا و جاودانگی روح اعتقاد ندارم، اما الان که ۷۰ سال سن دارم، آرزو میکنم که ای کاش در من اعتقاد مذهبی وجود داشت. این چیزی است که دلم میخواهد.»
او همچنین گفته بود: «من به امر قدسی اعتقاد دارم و تصور میکنم که وقتی به یک موسیقی زیبا گوش میکنم، یا یک فیلم فوقالعاده را میبینم با چیزی در ارتباطم که هرگز نمیتوانم آن را در کلمات بگنجانم. چیزی که بیرون از گنجایش این دنیا و غیرتجربی است. من اعتقاد ندارم که معنویات و اصول اخلاقی، تماماً ساخته خود انسان است. حتی اگر چنین هم باشد، من باز فکر میکنم که مسائل کلی دیگری وجود دارد که علیرغم نظر مردم، از نظر من اشتباهند. به طور مثال اگر همه جامعه معتقد باشند که قرار دادن یهودیان در اتاقهای گاز برای اعدام، عملی کاملاً صحیح بوده و حتی اگر خود آنان هم به دلیل افسردگیهای عمومی و خودآزاری، با چنین کاری موافق بوده باشند، من فکر میکنم که این کار به شدت اشتباه بوده و نباید صورت میگرفت. در واقع در دل اصول اخلاقی چنین چیزی وجود دارد، چیزی مستقل از آن چه که انسان میپندارد. اگر چنین چیزی واقعیت داشته باشد، مستلزم تعالی اصول اخلاقی ماست.»
برایان مگی فیلسوفی بود که آرزو داشت آهنگساز باشد. گفته بود که پدرش عاشق واگنر بوده است و همین عشق، نطفه علاقه عمیق مگی به موسیقی را در دل او کاشته است.
به گفته مگی: «اگر میتوانستیم خودمان انتخاب کنیم، من یک آهنگساز میشدم. یک آهنگساز موفق و خوب. به وضوح دلم نمیخواست که آهنگساز بدی شوم. موسیقی همیشه شوق و عشق حقیقی من بوده است و ضمناً موضوع دیگری که باید بگویم و به همه حرفهایی که تا به حال زدهایم مربوط است، این است که فکر میکنم ـ با احترام زیاد ـ هنر تأثیر بیشتری از استدلال دارد. بدین معنا که در بسیاری از مواقع هنر بسیار مؤثرتر و عمیقتر از فلسفه است و خواسته و اشتیاق من همیشه موسیقی بوده، نه فلسفه. پس اگر میتوانستم قریحه و استعدادم را انتخاب کنم، یک آهنگساز خوب میشدم.»
از برایان مگی این آثار به فارسی منتشر شده است:
مردان اندیشه: پدیدآورندگان فلسفه معاصر، برایان مگی، با ترجمه عزتالله فولادوند، ناشر: طرح نو
فلاسفه بزرگ: آشنایی با فلسفه غرب، برایان مگی، با ترجمه عزتالله فولادوند، ناشر: خوارزمی
سرگذشت فلسفه، برایان مگی، با ترجمه حسن کامشاد، ناشر: نشر نی
داستان فلسفه، برایان مگی، با ترجمه مانی صالحی علامه، ناشر: کتاب آمه
فلسفه شوپنهاور، برایان مگی، با ترجمه رضا ولی یاری، ناشر: مرکز
فلسفه نوین بریتانیا، برایان مگی، با ترجمه ابوالفضل رجبی، ناشر: نقش جهان
مواجهه با مرگ، براین مگی، با ترجمه مجتبی عبدالله نژاد، ناشر: نشر نو
ایبنا