فرهنگ امروز/ سیدحسین رسولی: این روزها نمایش «لانچر ۵» به نویسندگی و کارگردانی مسعود صرامی و پویا سعیدی که در بستری جنایی و معمایی روایت میشود در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است. در واقع شاهد داستانی از چند قتل هستیم که در یک پادگان رخ میدهد و سروان شایگان (امیر نوروزی) در مقام بازرس پادگان به جستوجوی راز قتلهاست. البته نویسندگان این نمایش از ترکیب ژانرها استفاده کردهاند و شاهد لحن کمدی و یک داستان پرالتهاب تجاوز و انتقام هم هستیم. آنچه میخوانید گفتوگو با مسعود صرامی و پویا سعیدی است که هر دو به شکل مشترک نویسندگی و کارگردانی این کار را بر عهده دارند.
گویا ماجرای اجرای شما در تئاترشهر ابعاد جالب توجهی دارد. ابتدا در این باره توضیح میدهید؟
مسعود صرامی: ما به یکباره برای دیدن مدیران تئاتر شهر به مجموعه رفتیم. دقیقا نهم تیر ماه بود. اعلام کردیم که کارگردانان نمایش «لانچر۵» هستیم و گفتیم شما برای اجرای ما که برنده جشنواره شده است، تعهد دارید. آقای اقسامی هم نگاهی به ما کرد و گفت: «یکی از نمایشها که قرار بود در تاریخ ۲۹ تیر اجرا برود و کنسل شده است. شما علاقه و آمادگی اجرا در این تاریخ دارید؟» ما هم فورا به هم نگاه کردیم و گفتیم: «امیر نوروزی (بازیگر اصلی اجرا) مشغول تئاتری دیگر است. بنابراین، نه! نمیتوانیم.»
پویا سعیدی: اما... اجرای امیر کنسل شد و ما هم برای اجرای خودمان اقدام کردیم ولی باز هم اتفاق عجیبی رخ داد. نمایش امیر دوباره به جریان افتاد!
مسعود صرامی: امیر الان سر دو تا کار است. واقعا خیلی انرژی میگذارد و کار سختی است. من و پویا با یکدیگر صحبت کردیم. به این نتیجه رسیدیم که اگر الان اجرا نرویم باید برای سال ۱۴۰۰ اقدام کنیم. تمام بخشهای مجموعه تئاترشهر پر است. البته امروز تالار سایه دو اجرایی شده است. با این وجود، ظرف دو هفته نمایش را آماده کردیم. البته کار ما پیشینه سهساله تمرین و تولید را پشت سر یدک میکشد.
امیر نوروزی چطور برای این نقش انتخاب شد؟
پویا سعیدی: امیر بازیگر محبوب من است. البته وقتی او را انتخاب کردیم با تردید بزرگی هم روبرو شدیم. او بیشتر در آثار کمدی ایفای نقش کرده است. امیر در تئاترهای دانشگاهی به عنوان بازیگر کمدی معروف شده است. البته من خودم با امیر همبازی هم بودم. نمایش «چشم در برابر چشم» با بازی امیر را دیدیم و قاطعانه به این نتیجه رسیدیم که او باید نقش «بازرس شایگان» را بازی کند. امیر به من گفت دیگر در آثار دانشگاهی بازی نمیکند. با اینحال، متن را برایش ارسال کردم. وقتی ۱۰ صفحه از نمایشنامه را خواند، خبر داد که در «لانچر 5» بازی میکند.
مسعود صرامی: من نمایشهای « B5-6» و «چشم در برابر چشم» را دیده بودم. کمی برای حضور امیر در اجرای خودمان شک داشتم. پرسش این بود که امیر نوروزی با وجود بازی در نمایشهای کمدی، آیا توانایی بازی در نقش بازرس شایگان را دارد؟ ولی وقتی روز اول تمرین را دیدم واقعا متقاعد شدم که میتواند. او دلبسته نقش شد و از همهچیزش برای کار مایه گذاشت. این نمایش بدون حضور امیر شدنی نبود.
داستان، ژانر و نوع روایت نمایش «لانچر۵» مورد توجه افراد مختلف قرار گرفته است. خود من هم علاقه ویژهای به ژانرهای «درام معمایی»، «پلیسی و جنایی» و «ساختار رازگشایی» دارم. رمانها و فیلمهای محبوب من هم به چنین ژانرهایی برمیگردد. البته بحث ژانر بسیار پیچیده است. برخی میگویند تنها پنج ژانر اصلی کلاسیک داریم که واقعا امر عجیبی است. حتی گاهی درام معمایی با «ملودرامِ رازآمیزِ مهیج» اشتباه گرفته میشود. البته تمام این ژانرها با توجه به عناصر ساختاری، محتوا و رویکردهای استودیویی شناخته میشوند. مثلا ژانر وسترن زاده استودیوهای کلاسیک هالیوود است و نشانهها و عناصر ساختاری مشخصی هم دارد. آیا شما هم نمایشنامه را بر اساس منطق ژِنِریک نوشتید؟
مسعود صرامی: من در هنگام نوشتن به رویکرد ژنریک توجهی نکردم. البته همیشه به فضاهای مردانه علاقه داشتم. دغدغه ویژهای هم نسبت به محیط پادگان و سربازی دارم. ژانر جنایی و پلیسی را هم خیلی دوست دارم. داستان اصلی ما در پادگان روایت میشود. من میتوانستم زاویه دید را به سربازان بدهم ولی زاویه دید بازرس پادگان را انتخاب کردم. به نظرم او میتواند نقش کارآگاه را ایفا کند. بنابراین، من دو کار را با هم انجام دادم. از یک سو، به محیط سربازی و پادگان پرداختم و از سوی دیگر به علاقه شخصی خودم یعنی ژانر پلیسی و جنایی.
پویا سعیدی: من به آمیزش ژانرها توجه خاصی دارم. ما یک داستان پادگانی و یک داستان جنایی نیستیم؛ حتی داستان کمدی و درام جدی هم نیستیم. البته، نظم نمادین پادگان وجود دارد و شخصیتهایی از مکانها و فرهنگهای گوناگون جغرافیایی در آنجا حضور دارند. سربازی، پادگان و خدمت دارای دو رویکرد شیرین و تلخ است. اگر افسر پلیسی را داشتیم که دنبال کشف راز جنایت در بیرون از پادگان بود با یک داستان پلیسی جنایی معمولی مواجه بودیم ولی قاعدههای ژِنریک جنایی و معمایی را در بستر فضای پادگان روایت کردیم. همانطور که میدانید پادگانها بازرسی دارند که مانند کارآگاه به جستوجوی حقایق میپردازد. اضافه بر این به لحن کمدی هم پرداختیم. داستان هم پر تنش بود. پس، ریسک بزرگی کردیم. در واقع، چهارراهی را طراحی کردیم که ژانرهای مختلف در آن به یکدیگر میرسند. «لانچر۵» یک کمدی است ولی نه به شکل مطلق؛ یا یک ژانر جنایی و پلیسی است ولی نه به شکل مطلق.
عدم وجود پیرنگهای تکنیکی و طراحی دقیق شخصیتها، به قول معروف هوشمندانه تبدیل به یکی از آفات نمایشنامهنویسی ایران شده است. به نظر میرسد توجه ویژهای به پیرنگ داشتید و عناصر مهمی چون تعلیق، غافلگیری، پیچش، نقطه عطف و... را در نمایشنامه به کار بردید. هنری جیمز در این رابطه میگوید: «شخصیت چیست جز تجلی رویداد و رویداد چیست جز ترسیم شخصیت». از سوی دیگر، میکل آنجلو آنتونیونی هم میگوید: «فیلم همان رفتار است».
مسعود صرامی: به نظرم همه ما در نوشتن به چیزهایی برمیگردیم که دوستشان داریم. وقتی شما نوعی از داستان و فیلم را دوست دارید که عاشقانه دنبالش میکنید قطعا در وجود شما جا خوش میکند. به هیچ عنوان براساس پیرنگ ساختاری پیش نرفتم. من علاقه فراوانی به سینما و فیلمنامه دارم و تمام این چیزها در ناخودآگاهم رشد کرده است. اشتباه بزرگی است که از تکنیک فیلمنامهنویسی مثلا سید فیلد استفاده کنیم، اینگونه که مثلا در دقیقه ۳۰ حتما باید نقط عطف داشته باشیم و در دقیقه ۶۰ هم نقطه عطف.
پویا سعیدی: زمان بسیار زیادی را معطوف نوشتن نمایشنامه کردیم. این نمایشنامه توسط مسعود صرامی شروع شد و بعد من هم اضافه شدم و سه سال و اندی از عمرمان را روی آن گذاشتیم. نوشتن یک متن دراماتیک در مدتزمان کوتاه، چیز دندانگیری نمیشود. باید زمان زیادی از آغاز نوشتن بگذرد و بارها هم متن را بازنویسی کنید. ساختارها باید درونی شوند و نباید بیرون بزنند. نکته بسیار مهم در اینجا تمرکز است و بعد هم تکنیک. متن را بارها صیقل و جلا دادیم. چکشکاری گستردهای هم داشتیم.
مسعود صرامی: جر و بحث و دعواهای فراوانی داشتیم. ما از ایدههای فراوانی گذشتیم. مسعود خیلی از وقتها به من میگوید: «دیدی گفتم که نباید آن بخش را حذف میکردیم!» گاهی هم من این جمله را به او میگویم.
مسعود صرامی: متون علیرضا نادری و اکبر رادی قصهگو هستند ولی جنایی و پلیسی نیستند.
پویا سعیدی: نمایشنامه «مرگ و استعاره» رضا سُرور در این زمینه خیلی خوب است با اینکه زاویههای فروانی با آن دارم. با اینحال، ما نگاه ژنریک مشخصی در ادبیات نمایشی ایران نداریم. به نظرم در داستانگویی کار خاصی نکردهایم و به چیزهای دیگری توجه کردهایم.
تجربه کارگردانی مشترک چگونه تجربهای بود؟
مسعود صرامی: پویا بچههای گروه را به خوبی دور هم جمع کرد. ما هیچوقت سر تمرینها باهم دعوا و بحث نکردیم ولی معمولا پس از تمرینات کلی مرافعه داشتیم.
پویا سعیدی: تقسیم کار کردیم. کارگردانی مشترک به تقسیم کار احتیاج دارد. من به مساله بازیگردانی پرداختم. البته تصمیمات کلان را با کمک یکدیگر گرفتیم.
مسعود صرامی: گاهی دیالوگها و واژگان را در تمرینات تغییر دادیم و با هم مشورت میکردیم و میگفتیم اینجا یک چیزی کم است.
به نظر میرسد که فضاسازی، کشف ریتم مناسب و خلق موقعیت دراماتیک در نمایشهای داستانگو بسیار سخت باشد و احتیاج فراوانی هم به تجربه دارد. البته هر دو جوان هستید ولی شاید وسواس ویژهای روی این مسائل خرج کردید. نمیدانم... اما فکر میکنم یک نمایش دو ساعته را به خوبی جلو بردید و ارتباط خوبی هم با تماشاگران گرفتید.
مسعود صرامی: بخش زیادی از این ماجرا از نمایشنامه میآید.
پویا سعیدی: باید نمایشنامه مطمئنی در دست داشته باشید.
مسعود صرامی: وقتی نمایشنامهای خوشریتم و روان دارید دیگر با مشکل ریتم در اجرا مواجه نمیشوید. دیگر سکته و گسست هم در روایت نیست. بازیگران هم اگر کیفیت بالایی داشته باشند، فضاسازی و خلق موقعیت به راحتی انجام میشود.
پویا سعیدی: ما بخش زیادی از اجرا را در نمایشنامه پیش بردیم. خیلیها هستند که بخش بزرگی از نمایشنامه را در تمرینات و اجرا درمیآورند ولی ما حسابی روی متن کار کردیم. حسابی!
یعنی هژمونی و اتوریته متن برای شما مهم است؟
پویا سعیدی: بله، من هیچگاه متن دیگران را کارگردانی نمیکنم و باید حتما در متن دخیل باشم. اعتقاد دارم متن نباید شنیده بشود! بازیگران نباید فقط دیالوگ بگویند و متن را فقط حفظ کنند. کاراکتری در نمایشنامه «لانچر۵» وجود دارد که تنها ۴ یا ۵ دقیقه بازی دارد ولی برای درآوردن همین موقعیت ۱۰ جلسه ۵ ساعته تمرین کردیم. تمام دقایق نمایشنامه را با تمرینات گسترده و وسواس زیاد درآوردهایم.
پس، متن و تمرین را ملاک قرار دادید؟
مسعود صرامی: البته من بازیگران باکیفیت را هم به متن و تمرین اضافه میکنم. آنان خیلی خلاق بودند. بازیگران دیالوگهایی را از خودشان اضافه میکردند که خیلی خوب بود.
یعنی از بداههپردازی هم بهره گرفتید؟
پویا سعیدی: بله، ولی آنها را فیکس میکردیم و روی کاغذ میآوردیم.
مسعود صرامی: گاهی اوقات بازیگران میگفتند که این دیالوگ روی زبان ما نمیچرخد و خودشان دیالوگها را بر اساس متن پیش میبردند.
این روزها با تئاترهای فستفودی گسترده مواجه هستیم، یعنی متنهای دو روزه، تمرینات ۲۰ روزه و اجراهای دو ماهه! به نظر میرسد که شما مسیر دیگری را در پیش گرفتید و از نظر اقتصادی اذیت شدید. تهیهکننده هم نداشتید. آیا به قول معروف کمر شما زیر بار هزینههای گزاف و گرانی شکست؟
مسعود صرامی: کمر من شکست (خنده.) هزینهها خیلی بالاست. گروه ما کوچک نیست. از هزینه خورد و خوراک ساده بگیرید تا هزینه لباس و دکور و کرایه اسلحه. البته ما دو، سه سال است که در حال هزینه کردن هستیم.
پویا سعیدی: تمام دکور را از اول تا آخر در هنگام اجرای جشنواره تئاتر فجر خریدیم.
مسعود صرامی: بعضی چیزها هم گم شد!
پویا سعیدی: البته یک جای خاصی گم شد و چسبید به دست بعضی از دوستان. فکر میکنم بیشتر از ۲۳ میلیون هزینه کردیم. تمام هزینهها را هم از جیب خودمان کردیم.
تهیهکننده درست و درمان نداریم. درست است؟
پویا سعیدی: تهیهکنندگی تئاتر چیز غریبی شده است و به نظر روند خطرسازی را شاهد هستیم. جریانهای مسمومی شکل گرفته است که جریانهای دیگر را خفه میکنند. افراد پر نفوذی داریم که در جشنوارهها کارهای خوب را پیدا میکنند و به کارگردانان پیشنهاد میدهند که وظیفه تهیهکنندگی را قبول کنند. این حرف یعنی چه؟! کار که آماده است، پس میخواهند تهیهکننده چه چیزی بشوند؟ مگر اجرا را ندیدند؟ مگر جایزه گرفتن کارگردان را ندیدند؟! مرکز هنرهای نمایشی هم که تعهد داده است به یک کار برنده در جشنواره سالن بدهد! پس آنان دنبال چه چیزی هستند؟! من به شما میگویم. این تهیهکنندگان جعلی به دنبال سود شخصی هستند و اسم خودشان را به کار اضافه میکنند. یک پول کوچکی به کارگردان میدهند و بعد سود بلیتفروشی و همه چیز را به جیب خود میریزند. اینجا سر گروه تئاتر کلاه رفته است. گروهها هم از خودشان میپرسند: «ما مگر تهیهکننده نداشتیم؟ پس چرا هیچ پولی به جیب ما نرفت؟» این تهیهکنندگان تنها به دنبال ریسک کردن برای اجرای چهرههای سرشناس هستند و برای آنان از جیب خودشان پول میگذارند و از نفوذشان هم برای فروش استفاده میکنند. ما هم یک تهیهکننده سراغمان آمد ولی زیر بار نرفتیم.
اسم تهیهکننده چیست؟
پویا سعیدی: اجازه بدهید، عنوان نکنم. ما به این تهیهکننده زنگ میزدیم ولی خبری از او نمیشد! دود میشد و هوا میرفت. نهایتا او بعد از گذشت هفتهها با واسطه دیگری با ما تماس میگرفت. در واقع، کل سال ۱۳۹۸ را منتظر این تهیهکننده بودیم. یک روز بهطور اتفاقی من و مسعود به تئاتر شهر رفتیم و اجرایمان هم درست شد. این آقای تهیهکننده اصلا سری به تئاتر شهر نزده بود! آنان کارگردانان را سر کار میگذارند! من و مسعود با یک بار مراجعه به تئاتر شهر توانستیم وضعیت اجرای خودمان را درست کنیم ولی این دوستان تهیهکننده چند ماه وعده و وعید دادند و آخرش هم هیچ چیزی درست نشد.
پس این تهیهکنندگان به نوعی شارلاتان هستند و از کارگردانان جوان سوءاستفاده میکنند. آنان به دنبال استثمار فرهنگی نسل جوان هستند.
پویا سعیدی: دقیقا، وقتی اجرای من قطعی شد به تهیهکننده زنگ زدم و ماجرا را گفتم. جالب است که به من گفت: «خب... پس اجرای شما را گرفتم! حواستان باشد که فرصت را از دست ندهید.»
مسعود صرامی: ما الان تهیهکننده نداریم و پولی هم نصیبمان نمیشود. خیلی خوب است که بار سنگین دیگری روی دوشمان نیفتاد. در واقع، من فقط نویسنده و کارگردان نیستم و کار تهیهکنندگی و مدیر اجرایی را هم انجام میدهم.
پویا سعیدی: من الان در سالن ملک هم اجرا میروم. آنجا شرایط دیگری رقم خورد.
مسعود صرامی: باید کمپانیها در تئاتر فعالیت کنند. آنان نویسنده و کارگردان را استخدام میکنند و بازیگران را هم میآورند. تهیهکننده باید در سود و زیان شریک باشد ولی اینجا فرق دارد. شما همه کار را جمع میکنید و بعد یک تهیهکننده وارد میشود.
پویا سعیدی: بزرگترین مشکل کارگردانان گرفتن سالن است. اگر کیفیت کار بالا باشد مشکل سالن هم رفع میشود.
گروه بزرگی اعتقاد دارند که رشد و تولید فراوان مونولوگ و مونودرام از آفات تئاتر معاصر ایران شده است ولی نمایش «لانچر۵» بیشتر بر اساس دیالوگ و موقعیت دراماتیک پیش میرود.
پویا سعیدی: مونولوگ هم داشتیم ولی آنها را دراماتیک کردیم. در واقع، آنها را تقطیع کردیم و وارد بازی نمایش شد. البته برخی مونولوگهای طولانی هم بود که حذف شد.
مسعود صرامی: همچنان ردپای برخی مونولوگها هست ولی آنها را تغییر دادیم.
پویا سعیدی: کاری کردیم تا تماشاگر با مونولوگ روبهرو نشود. من به شخصه از مونولوگ متنفر هستم.
مسعود صرامی: البته من مونولوگ خوب هم دیدهام ولی ما تلاش کردیم، مونولوگها را در بافت کلی اثر حل کنیم تا بیرون نزند.
پویا سعیدی: البته مسعود چند مونولوگ نوشت که من آنها را ترکاندم.
مسعود صرامی: بله، من هم تلاش کردم تا آنها را حفظ کنم. اینجاست که میگویم ما سر متن خیلی کلکل کردیم.
پویا سعیدی: همکاری مشترک ما در اول نشدنی بود ولی به مرور همه چیز مهیا شد.
فضاسازی نور و صدا در اجرای «لانچر۵» مهم است. من بر خلاف بسیاری از اجراهای دیگر که پز روشنفکری فزایندهای دارند و متون امریکایی بیکیفیت دهههای گذشته را در سالنهای تئاتر ایران اجرا میکنند، ادا و ژانگولر خاصی در اجرای شما بهطور خاصه در بخش طراحیهای فنی ندیدم.
پویا سعیدی: انتخاب آدمهای درست خیلی مهم است. طراح نور ما خیلی خلاق و آگاه بود.
مسعود صرامی: او مدرک ارشد سینما دارد و با فضای فیلمهای سینمایی خیلی آشناست.
پویا سعیدی: علیرضا میرانجم یکی از اعضای ثابت گروه ماست که تسلط خوبی در اجرای نور دارد. شایگان در متن سراغ عبدی میرود و میخواهد او را در تاریکی زیر مشت و لگد بگیرد. پیشنهاد این صحنه از طرف علیرضا میرانجم آمد. بنابراین، بخش فنی کار بسیار مهم است. ما هم تاکید داشتیم که همه چیز باید رئالیستی و ساده باشد و نمیخواهیم کارگردانی خودمان را به رخ دیگران بکشانیم. همین!
روزنامه اعتماد