به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ بهمن نامور مطلق عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی عصر روز گذشته ۸ مردادماه در مراسم افتتاحیه همایش ملی «حکمت اشراقی در پرتو آراء و آثار شهابالدین سهروردی» که به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و همکاری کمیسیون ملی یونسکو – ایران و دانشگاه آزاد اسلامی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد در ارائه مقاله خود با عنوان خوانش عرفانی از روایت اسطوره ای نزد سهروردی گفت: تجربه عرفانی و تجربه نوشتاری نزد عارفان ادیب به طور تنگاتنگ به هم گره خورده است، چنان چه تجربه نوشتاری و ادبی بخشی مهم و غیرقابل اجتناب از تجربه عرفانی محسوب می شود. عارف برای این منظور می کوشد تا متنهای تازه ای خلق کند، اما همچنین از متن های گذشته عرفانی و غیرعرفانی نیز بهره می برد.
وی افزود: به عبارت دیگر هدف عارفی مانند سهروردی در عرصه ادبیات عرفانی، خلق یک متن جدید نیست، بلکه بیشتر انتقال مفاهیم عرفانی برگرفته از تجربه زیستن است. به همین دلیل از گونه های دیگر مانند حماسی نیز استفاده می کند و این متن ها را با شیوه های از آن خودسازی دگرگون می نماید.
این محقق و نویسنده کشورمان با بیان اینکه از اسطوره ها همواره خوانشها و تفاسیر گوناگون و بلکه بی شماری صورت گرفته است؛ تصریح کرد: اما برای مطالعه نظام مند اسطوره ها، این خوانش ها و رویکردهای مرتبط را می توان در دسته های متفاوتی تقسیم بندی نمود. یک گروه از رویکردها به دلیل نگرش خود کوشیدند تا از اسطوره ها تعریف و تفسیری علمی ارائه نمایند، در صورتی که گروهی دیگر بر این باور بودند که حوزه اسطوره خارج از حوزه علم است و به همین دلیل باید دستگاه مطالعاتی منطبقی را برای تفسیر آن راه اندازی کرد.
نامور مطلق در ادامه سخنانش گفت: در نتیجه انواع خوانش ها و تفاسیر مانند فلسفی، دینی، تاریخی، جامعه شناسی، روان شناسی، زبان شناختی، نشانه شناختی به مطالعات اسطوره ای پرداخته اند. هر یک از این رویکردها با توجه به خاستگاه معرفتی خود به جنبه ای از جنبه های اسطوره نظر افکنده و با دستگاه انتقادی خویش به درست یا به اشتباه به تفسیر اسطوره شناسی و اسطوره ها پرداختند. برای مثال اوهمریستها اسطوره ها را روایتهای اغراق شده تاریخی پنداشتند، یعنی روایتهای ارجاع دار تاریخی که در آنها به مرور زمان اغراق صورت گرفته است.
سرپرست دانشگاه هنرهای اسلامی ایرانی استاد محمود فرشچیان تصریح کرد: در این میان دانشی با نام اسطوره شناسی نیز در قرن نوزدهم راه اندازی شد تا به طور کانونی و تا حد امکان تخصصی به این موضوع بپردازد. این دانش نوین نیز به سرعت با تأثیرپذیری از پارادایم های متفاوت، نگرش ها و رویکردهای متفاوتی را برای مطالعه اسطوره شناسی و اسطوره ها ارائه نمود. برای مثال ماکس مولر از برجسته ترین اسطوره شناسان با تأثیرپذیری از مکتب تجربه گرایی انگلیسی، اسطوره را محصول اشتباه ضعف زبانی می پنداشت. در صورتی که از نظر ژرژ دو میزیل روایت های اسطوره ای محصول نحوه نگرش و به خصوص کارکردهای انسانی و اجتماعی تلقی می گردند.
وی با بیان اینکه یکی از خوانشها و تفاسیر مهم در مطالعه اسطوره ها، حکمت و عرفان است که تجربه های برجسته آن را می توان هم در تمدن شرق و هم در تمدن غرب مشاهده نمود، افزود: این نوع خوانش که به خصوص در دوره تاریخی میانی مرسوم بوده است و دستاوردهای مهمی را هم به همراه داشت، در ایران توسط افراد برجسته ای نمایندگی می شود که بی شک یکی از مهمترین آنها شیخ شهاب الدین سهروردی است. وی در این خصوص کم نظیر، بلکه بی نظیر قلمداد می شود، چنان چه موجب شکل گیری جریان خاصی در ادبیات و فرهنگ ایرانی گردید، که بدون او این بخش ناقص می ماند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه شخصیتهای اسطوره ای در بیان و روایت سهروردی از جایگاه قابل توجهی برخوردارند، گفت: چنان چه یکی از عناصر اصلی انتقال معنا تبدیل شده اند. سهروردی برای نوشتار خویش از شخصیتهای گوناگون اسطوره ای استفاده نموده است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از: جام جم، سیمرغ، زال، رستم، اسفندیار، فریدون و کیخسرو. سهروردی مانند دیگر عرفای نویسنده به خوبی دریافت که روایتهای شاعرانه به خصوص اسطوره و حماسی، می توانند منابع الهام برای تصویرپردازی و در نهایت انتقال تجربه عمیق عرفانی باشند. در واقع تحربه عرفانی به عنوان شخصی ترین و درونی ترین تجربه انسانی همواره از تجسد و کلام گریزان بوده است.
نامور مطلق با تأکید بر اینکه کلام انسانی با تمام قدرتی که یافته است در مقابل تجربه عرفانی ناقص و ناکافی به شمار می رود، بیان کرد: به همین دلیل عارف نویسنده که نیاز به تخلیه و انتقال تجربیات خود دارد، یکی از راه ها را بهره گیری از گونه های ادبی به خصوص حماسی دانسته است. در این خصوص شاعران بزرگی مانند سنایی، عطار، حافظ، جامی و صائب بهره های فراوانی برده اند. همین تجربیات زبانی موجب شد تا حکمایی مانند سهروردی نیز در این مسیر پیش بروند و ضمن استفاده از تجربیات پیشینیان تجربیات جدید خود را برای پیشینیان به یادگار گذارد.
این پژوهشگر با تأکید بر اینکه سهروردی در گذر از گونه حماسی و عناصر آن به گونه عرفانی و دگردیسی های آن، تجربه ای گران بار دارد، گفت: تبدیل روایتهای حماسی به روایتهای شهودی و عرفانی نزد سهروردی به خوبی صورت می گیرد و در این گذر چندین دگردیسی در این نوشتار مورد توجه قرار گرفت که از میان آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد: تبدیل گونه شناسانه، باطنی کردن عناصر عینی، مثالی کردن فضا، نمادین کردن اسطوره، عمومی کردن شخصی و بازآفرینی کردن به جای آفریدن. به طور کلی می توان گفت که سهروردی در یک سیر نوشتاری کوشش می کند تا روایتهای حماسی را در یک فریند از آن خودسازی محملی برای انتقال تجربیات عرفانی تبدیل نماید.