به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ اولین نشست از سلسله نشستهای وضعیت تفکر در ایران معاصر، به همت گروه فلسفه خانه اندیشمندان علوم انسانی، عصر روز گذشته با سخنرانی محمدمنصور هاشمی، نویسنده و پژوهشگر اندیشه معاصر ایران در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، مالک شجاعی که اجرا و مدیریت برنامه را بر عهده داشت، گفت: این نشست اولین نشست از سلسله نشستهای وضعیت تفکر در ایران معاصر است و سؤال محوری ما در این جلسه از آقای هاشمی این است که با توجه به تجارب زیستهشان، چه جریانهای فکری را میبینند و چقدر این اندیشهها، به انسان معاصر ایرانی مرتبط است. بررسی جریانهای قالب در جامعه معاصر ایران، از دیگر محورهای قابل بحث در این جلسه است.
تفکر، همیشه معاصر است
در ادامه هاشمی با دستهبندی سخنان خود در هفت بخش اظهار داشت: بنده در این سخنرانی درباره هفت بخش صحبت میکنم؛ ۱. چرا باید راجع به وضعیت تفکر معاصر در ایران صحبت کنیم، ۲.این تفکر از کجا شروع میشود، ۳.تجدید مطلع تفکر معاصر ایران در مواجهه با غرب، ۴.انقلاب اسلامی به عنوان پدیدهای مؤثر در عالم تفکر، ۵.نسل پساانقلاب، ۶.مشکلات فعلی تفکر در ایران و ۷.دستاوردها، امیدواریها و چشماندازها.
وی افزود: بنده وقتی کارم را شروع کردم، خیلیها به من میگفتند که چرا راجع به فلیسوفان و فلسفههای غیرایرانی کار نمیکنید. به عقیده من تفکر، همیشه معاصر است و ما تفکر غیرمعاصر نداریم. حتی کسی که درباره فلسفه یونان هم مینویسد، یعنی فلسفه یونان را به عصر معاصر آورده است. علاوه بر این، تفکر، همیشه تاریخمند است و ما تفکر بیرون از تاریخ نداریم. ضمن اینکه تفکر همواره سیاسی است. (منظور از سیاست در اینجا مدنیت است) بنابراین اگر قرار است فیلسوفی کنیم، راهی نداریم جز اینکه تصوری از اطلس اندیشه در همانجا و همانلحظه را داشته باشیم. من همیشه سعی کردم اطلس اندیشهای را برای خودم ترسیم کنم. من فقط مسئله خودم را مینویسم چون وقتی مینویسم، بهتر میفهمم. علاوه بر این، میخواستم تکلیف خود را با معاصران نسل قبلی مشخص کنم.
جزو زندهترین کشورها در تولید تفکر معاصر هستیم
این پژوهشگر اندیشه معاصر ادامه داد: خیلیها میگویند در ایران تفکر معاصر نداریم ولی به نظر من، اتفاقاً ما تفکر داریم و بین کشورهای اسلامی هم جزو زندهترین کشورها در حوزه تولید تفکر معاصر هستیم. در ایران همواره فکر فلسفی وجود داشته است. حتی بعد از اسلام هم ایران یکی از پایگاههای مهم تفکر است. بنابراین اهمیت ایران در تمدن و تفکر اسلامی، قابل نفی نیست. زبان فارسی همواره زبان تفکر بوده و همچنان هم است. بنابراین سنت آموزش و تفکر فلسفی در ایران هرگز از بین نمیرود.
منورالفکرهای قاجار به دنبال علل عقب ماندگی بودند
نویسنده کتاب «درباره دین» اضافه کرد: در دوره قاجار، ایران با تمدن غرب مواجه میشود و مواجهه سنگین و هزینهبری هم بوده است، اما از همینجا مسیر تفکر جدید ایرانیان آغاز میشود. منورالفکرهای قاجاری همه حرفشان این است که ما عقبافتاده هستیم، اما دنبال علت واقعی عقبافتادگی نمیگشتند. آنها فقط شروع به طرح سؤال و مسئله میکنند، اما نتیجه و جواب سؤالات هم چیز خاصی نیست و ما جواب خاصی نمیبینیم. بنابراین میبینیم که در این دوره از تاریخ تفکر، اتفاق خاصی نیفتاده است. شرایط از منورالفکری قاجار به روشنفکری دوره پهلوی میرسد. در زمان قاجار منورالفکرها بیشتر دنبال علت عقبافتادگی هستند، اما روشنفکران بیشتر به دنبال شناخت غرب هستند؛ مثل فروغی که کتاب مهم «سیر حکمت در اروپا» هم نوشت. او گزارشگر بسیار خوبی است و تلاشش را نسبت به زمان خودش کرده ولی ما نظریهپردازی در آثارش نمیبینیم. بنابراین سنت تفکر در ایران یک مسئله ریشهدار است.
تفکر جدید ایران با سید احمد فردید شکل گرفت
این پژوهشگر اندیشه در ادامه به دستهبندی دو گروه متفکر در ایران اشاره کرد و گفت: ما دو دسته متفکر در ایران داریم؛ هویتاندیشان و دیناندیشان. هویتاندیشان به دنبال این هستند که وضع تاریخی ما در قبال غرب و دنیای تجدد چیست، بنابراین مسئلهشان بیشتر فلسفی است، اما دیناندیشان به دنبال این هستند که وضعیت دین در دنیای جدید چیست و بنابراین مسئلهشان بیشتر کلامی است. هر دو شکل تفکر هم که اشاره کردم در ایران مسبوق به سابقه است، ولی به عقیده من تفکر جدید ایران با سید احمد فردید شکل میگیرد، البته سیدجمالالدین اسدآبادی هم به موضوع وضع دین در دنیای جدید میپردازد و ایده وحدت اسلامی را در مقابل جهان جدید مطرح میکند، اما احمد فردید اولین فیلسوف معاصر است که نه به دلیل فضایل اخلاقیاش بلکه به این دلیل که درباره وضعیت تاریخی ما مفهومسازی کرده، مهم است.
کار شریعتی فروکاستن اندیشه دینی به مارکسیسم شرقی است
محمدمنصور هاشمی با بیان اینکه فردید از انواع غربزدگی مثل غربزدگی سلبی و ایجابی، غربزدگی مرکب و بسیط، غربزدگی مضاعف و غیرمضاعف و ... حرف میزند، گفت: فردید با وارد کردن مفهوم غربزدگی به تفکر ایران معاصر، درک تاریخمندی از زمانه ایجاد میکند. این تفکر هویتاندیشانه در سالهای بعد با نظریات افرادی مثل داریوش آشوری، داریوش شایگان، رضا داوری اردکانی و ... ادامه پیدا میکند، اما در گروه دیناندیشان که مهمترین آنها علی شریعتی است، قرائت جدیدی از اندیشه دینی ارائه میشود. به نظر من، کار شریعتی به نوعی فروکاستن اندیشه دینی به مارکسیسم شرقی است. در چنین شرایطی شریعتی یک ایدئولوگ میشود.
سیدحسین نصر متفکر اصیل ایرانی نیست
نویسنده کتاب «اندیشههایی برای اکنون» افزود: پس از انقلاب، دو گونه تفکر غالب شد؛ تفکر بعد از انقلاب و تفکر نسل بعد از انقلاب. در گروه تفکر بعد از انقلاب، نوعی گفتمان روشنفکری دینی شکل گرفت؛ مثل گفتمانی که دکتر سروش، مجتهد شبستری و ... مطرح کردند و گفتمان غالب شد. حدود ۲۰ سال بعد از انقلاب هم نسل گفتمان هویتاندیش پیدا میشود و روشنفکری دینی، دیگر گفتمان غالب نیست؛ مثل داریوش شایگان و داریوش آشوری که اشاره کردم، اما در این میان، ما متفکری به نام سیدحسین نصر داریم که به عقیده من، متفکر اصیل ایرانی نیست و یک متفکر جریان سنتگرا که یک جریان ضد مدرن در دنیای مدرنیته است، محسوب میشود.
وی افزود: داوری اردکانی هم در سالهای اول انقلاب آثار ماندگاری خلق نکرد، اما دو دهه بعد از انقلاب، به بیان مسائل جدید با رویکرد جدید میپردازد و معتقد است ما به توسعه نیاز داریم. سید جواد طباطبایی هم کسی است که اندیشه سیاسی (سیاسی به معنی مدنی) را وارد تفکر معاصر ایران میکند.
ویژگی های نسل متفکران پساانقلاب
هاشمی تصریح کرد: اما متفکران نسل بعد انقلاب، افرادی هستند که با متفکران نسل تفکر بعد انقلاب فرق دارند؛ آنها متفکرانی در رده سنی ۴۰ سال هستند که چون این رفتار در کشور ما شایع است که با چنین افرادی، به چشم اینکه هنوز جوان و بچه هستند، رفتار میشود، خوب دیده نمیشوند. نه تنها در حوزه اندیشه بلکه در همه حوزه ها همینطور است. این در حالی است که ما نباید فراموش کنیم متفکران بزرگی که امروز میشناسیم مثل سروش و داوری در ابتدای انقلاب یا قبل انقلاب در همین سن و سالها بودند. لحن متفکران این نسل برخلاف نسل قبلی، لحن دانای کل نیست. علاوه بر این، یکسری مرزها و تفکیکها برای اینها کمرنگ شده مثل مرزبندی فلسفه اسلامی ـ غربی، فلسفه تحلیلی ـ قارهای، فلسفه دینی ـ غیردینی و ... .
این پژوهشگر اندیشه معاصر در ادامه گفت: بنده بنا به آشناییها که داشتم، سه نفر از نمایندگان این نسل را انتخاب کردم که هر کدام به یک گونه میاندیشند؛ فاطمه صادقی، سروش دباغ و خودم. فاطمه صادقی تفکر چپ دارد و نماینده صدای جدیدی به خصوص به عنوان یک زن است. سروش دباغ هم در ادامه سنت روشنفکری دینی پدرش کار میکند، ولی به فلسفه افرادی مثل داریوش شایگان هم علاقه دارد.
هویت اندیشم
محمدمنصور هاشمی با بیان اینکه من خود را به نوعی در گروه هویتاندیشان قرار میدهم، گفت: دلیل اینکه خودم را انتخاب کردم، این بود که گزینه دیگری به ذهنم نرسید. خوشحال میشوم اگر شما کسی جز من به ذهنتان رسید، بگویید که جایگزین نام خودم کنم. هر سه نفر ما راجع به دین نوشتیم، چون نمیتوانیم ننویسیم، اما ویژگیهای این نسل یعنی نسل متفکر پساانقلاب عبارت است از؛ گفتگو با نسل قبلی، توجه به مسائلی که در اقلیت بوده و همیشه به تعویق میافتاده و دیگر اینکه هویت و دین برای ما یکی شده و تفکیک این دو برایمان امکانپذیر نیست.
مترجم، متفکر نیست
وی در ادامه سخنانش به مشکلات فعلی تفکر در ایران پرداخت و گفت: وضعیت تفکر ما در ایران، مشکلاتی دارد از جمله مشکل ترجمه تفکر. ما باید توجه داشته باشیم که مترجم متفکر نیست، بلکه متفکر کسی است که خودش تفکر دارد. مشکل دیگرمان، مشکل ترجمهزدگی است. ترجمهزدگی قدرت تشخیص را از ما میگیرد، بنابراین ما دیگر شاهد چیز تازهای نیستیم. نظام دانشگاهی و پژوهشی بیمار و حتی رو به موت ما هم مشکل دیگری است. دانشگاهی که به جای تولید فیلسوف و متفکر، کارمند فلسفه تولید میکند. همچنین مشکل نهایی، سیاستزدگی به همراه غربزدگی است که موجب نوعی تفکرزدایی میشود.
هاشمی در پایان با ابراز امیدواری نسبت به آینده ایران در عرصه تفکر و فرهنگ، خاطرنشان کرد: ایران در بین کشورهای اسلامی، همچنان در حال تولید فکر است. اگر سینمای امروز ایران، سینمای جهانی است و در دنیا دیده میشود، به دلیل این است که فرهنگ ایران هنوز زنده است. ایران نسبت به سایر کشورها، دارای یک صدای خاص و متشخص است و اینگونه هم خواهد ماند. ایران هیچوقت شبیه کشورهای داعش پرور و امثال آن نمیشود چون به تحلیل، بحث و فکر کردن عادت دارد.