به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر، بیانیه «گام دوم انقلاب» خطاب به ملت ایران به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی از سوی رهبر معظم انقلاب صادر شد. این بیانیه بهمثابه منشوری برای «دومین مرحلهی خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی» است که «فصل جدید زندگی جمهوری اسلامی» بر مبنای آن رقم خواهد خورد.
در گفتگویی با همایون همتی، استاد ادیان و عرفان به تحلیل بیانیه گام دوم انقلاب پرداختیم که در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید؛
*از دید شما ضرورت انتشار بیانیه گام دوم در شرایط فعلی از سوی رهبر انقلاب چه بوده است؟
در چهلمین سالگرد انقلاب نیاز به یک جمعبندی و نگاه به گذشته داشتیم. ببینیم چه فرآیندی را انقلاب طی کرده، خطاها کجا بوده، نقاط قوت چه بوده تا عبرت بگیریم و برای ادامه این مسیر آماده شویم. رهبر معظم انقلاب در یک کانتکست و شرایط خاصی این بیانیه را صادر فرمودند و آن این است که در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب می بینیم که در خارج از کشور تحرکاتی وجود دارد، سمینار و کنفرانس برگزار میکنند، تحلیل میکنند، کنگره های چند روزه در پاریس آلمان و جاهای دیگر برگزار کردند و تمام زرادخانه خود را و آنچه در کمان داشتند به میدان آوردند، شخصیت های ورشکسته اعم از مترجم، هنرمند، بازیگر، نویسنده، استاد دانشگاه، حقوق دان و ... سخنرانی کردند تبیین و تحلیل کردند و هر چه خواستند تحریف و خلط مبحث کردند. به علاوه اینکه سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین، مارکسیستها، بیبیسیفارسی، حتی رضا پهلوی و ... تحلیل شان درباره چهلمین سالگرد انقلاب را البته با فحاشی و ناسزاگویی و تحریف واقعیت بیان کردند. من منتظر بودم که رهبر معظم انقلاب که علاوه بر رهبری، شخصی اندیشمند، عالمی بزرگ، اسلام شناس بزرگ، ادیب، شاعر، شعرشناس و سخن شناس هستند ایشان هم پیام و نظری بدهند. از طرف انقلاب نیز ما نباید سکوت می کردیم و باید یک چیز قابل استناد میداشتیم به خصوص برای نسل جدید که خوشبختانه این بیانیه حکمت آمیز و حکیمانه رهبری صادر شد. لذا در این شرایط من احساس کردم آقا هم میخواهند با انقلابیون و ضد انقلاب یک اتمام حجت کنند. بعضی شبهات را پاسخ بدهند که در این بیانیه اشاره فرمودند. دستاوردها را بیان کنند. هشدارهایی به غرب زده ها و از نفس افتاده ها و کسانی که مرزبندی با دشمن را از یاد بردهاند بدهند. نکاتی را هم درباره پیشرفت علم، عدالت، استقلال و آزادی بیان کردند که خود این ها به نوعی دفاع از تفکر و جهان بینی دینی هم هست.
چون ما یادمان نرفته از قبل از انقلاب کارهایی که امثال هادیان پور و باقر مومنی داشتند که میگفتند دین معلول خرافه و جهل و ترس است. یعنی تئوری های پوزیتیویست های کلاسیک قرن ۱۸ و ۱۹ را تکرار میکردند. حتی یادم هست که در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی دکتر امیرحسین آریان پور، جامعه شناس مارکسیست معروف، مصاحبه ای در خارج از کشور یعنی در انگلیس داشت و آنجا گفته بود که اصلاً دین نمی تواند موجب انقلاب شود. جالب اینجاست که یک واقعیتی به نام انقلاب دینی با رهبری و شعارهای دینی و با تودههای دین دار و مسلمان اتفاق افتاده اما با این حال گفته بود یک موجی گذرا است که به نوعی سوء استفاده و بهره گیری مزورانه از دین داری مردم است؛ وگرنه انقلاب با دین نسبتی ندارد و کشور ما در مرحله گذار از فئودالیته به سرمایه داری است یعنی همان تحلیلهای ماتریالیسم تاریخی مارکسیستها را تکرار می کرد.
حضرت آقا آمدهاند و در این بیانیه صریحاً بر روی نظام دینی و انقلاب دینی دست گذاشته اند و ویژگی ها و نقاط مثبت آن را گفته اند و منصفانه برخی خطاها را نیز فرموده اند که باید تصحیح شود. این که ما هرگز از انقلاب برنمیگردیم اما آمادگی داریم که خطاها را تصحیح کنیم و نقدها را بشنویم. این نهایت انصاف، اندیشمندی، حکمت گرایی و فرزانگی رهبر انقلاب را میرساند. مخاطب قرار دادن نسل جوان یکی از ویژگی های مهم تفکر رهبری است که کمتر به آن توجه شده است.
این بیانیه یک نقشه راه است، یک درس عبرت است و یک روایت صادقانه از انقلاب از زبان کسی است که در همه این سالهای سخت در تمام صحنه ها حضور داشته است
این بیانیه یک نقشه راه است، یک درس عبرت است و یک روایت صادقانه از انقلاب از زبان کسی است که در همه این سالهای سخت در تمام صحنه ها حضور داشته، زندان رفته و مبارزه کرده از سالیان دور و از پیش از انقلاب دست و بازوی حضرت امام بوده و یکی از موثرترین شخصیت های تصمیم گیر و مسئولین در بالاترین رده ها بوده است و نویسنده ای فارغ از دغدغه نیست که نشسته باشد و چیزهایی را روی کاغذ آورده باشد. تمام این صحنه ها را ایشان زیسته اند. به تعبیر فنومنولوژیستها تجربه زیسته ایشان است و این را صادقانه و امینانه برای جوانان روایت کرده اند.
*یکی از نکاتی که تقریباً درباره همه انقلاب ها وجود دارد این است که شاهد هستیم که همه انقلاب ها دچار ترمیدور شده اند. چه تفاوتی میان انقلاب ما و سایر انقلاب ها است که نه تنها دچار ترمیدور نمی شود، بلکه در چهل سالگی آن، رهبر این انقلاب می آید و صحبت از گام دوم این انقلاب میکند؟
این مربوط به خصوصیت دینی و معنوی انقلاب ماست. این انقلاب نشأت گرفته و الهام یافته از تعالی دین مقدس اسلام و مذهب تشیع است. هرچند یک انقلاب مذهبی و فرقه ای نیست و متعلق به همه مسلمانان جهان است. همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی هم مشارکت فعال در این انقلاب داشته اند، اما روحیه رهبران اصلی و خود حضرت امام (ره) برگرفته از مذهب پرحماسه و خون رنگ تشیع بوده است. حضرت امام از نمادهایی مثل قیام عاشورا و ابا عبدالله الحسین و یزید و معاویه و اینها در فرمایشات شان استفاده میکرد و روح معنوی و عرفانی لطیف حضرت امام به انقلاب و به توده ها سرایت کرد. در انقلابهای دیگر این وجود ندارد.
در همین بیانیه شما می بینید یک بند و یک پاراگراف درباره اخلاق و معنویت وجود دارد. معمولاً رهبران انقلابی جهان همان فقط جنبه های سیاسی و حتی خشونت آمیز و قهرآمیز را مطرح میکنند و کمتر به این نکات توجه میکنند. اما شما میبینید حضرت آقا در کنار عدالت، استقلال، آزادی، رشد علمی، مسأله اخلاق و معنویت را مطرح میکنند و نسبت به غرب زدگی هشدار میدهند. خطری که به نظر من خیلی وقت است آن را فراموش کرده ایم و در جامعه ما فراموش شده است. آن حساسیت نسبت به غرب سلطه گر و ستمگر کمرنگ شده و برای خیلی ها از بین رفته است. خیلی ها فکر می کنند ما باید به سمت یکی از کشورهای اروپایی با قدری مناسک دینی برویم و آینده ما چنین چیزی باید باشد. حتی از دوستان و طرفداران انقلاب این را می شنویم. اما حضرت آقا از سالیان دور آن کتاب سید قطب به نام «ادعانامه ای علیه تمدن غرب» را ترجمه کرده و هنوز هم بر روی این موضوع استوار ایستاده و به درستی هشدار می دهد. درباره خطر غرب زدگی، سطحی گرایی، تقلید گرایی و ... . ما هنوز هم نیاز داریم این مسئله غرب زدگی و غربی شدن (Westernization) را عالمانه تحلیل کنیم و هشدار بدهیم و تفکر خودمان با تمدن و فرهنگ و علم و تکنولوژی غرب را تفکیک کنیم.
به نظر من این موضوع برای جوانها خیلی خلط شده است. متأسفانه بد هم تبیین می شود و می خواهند ما را ضد تمدن و تکنولوژی و پیشرفت جلوه دهند. حضرت آقا این مباحث را کور کرده و در بیانیه نشان داده که ما به فکر رشد و پیشرفت علمی هستیم و هنوز هم راضی نیستیم. با این که رتبه های بالایی در جهان آورده ایم و پیشرفت زیاد داشتیم و مقالات زیادی تولید کردهایم. این از نکات درخشان این بیانیه از که حضرت آقا جانانه از علم دفاع میکنند و این که علم قدرت می آورد و توانایی ما را بالا میبرد. منتها من معتقدم باید این محورهایی که حضرت آقا در این بیانیه فرموده اند و مجمل بیان فرمودهاند تبیین شدند. مثلاً در باب جامعه سازی، خودسازی، تمدن سازی و ... متدولوژی این ها باید بیان شود. این وظیفه نخبگان حوزوی و فرزانگان دانشگاهی است. دلسوزان انقلاب و اسلام باید بنشینند و بر روی این ها کار پژوهشی کنند. مفاهیمی در این بیانیه است که نیاز به تشریح بیشتر دارند. مثلاً نظام دینی که این همه ایشان بر روی آن تأکید دارند و بحث نظام سازی و مرحله رکود را مطرح میکنند که این غلط است و ما به دنبال نظریه نظام انقلابی هستیم و تا ابد از آن دفاع می کنیم. اینها باید بر اساس دانش سیاسی و جامعه شناسی تشریح شود. یعنی از علوم سیاسی، فلسفه سیاسی، جامعه شناسی سیاسی و ... استفاده شود و تشریح شود.
یکی از کارهای فوری و مهم در مورد این بیانیه این است که در پرتو علوم اجتماعی و علوم انسانی جدید و با بهرهگیری از یافته ها و داده های آنها، یک تحلیل جامع برای این بیانیه نوشته شود
من معتقدم یکی از کارهای فوری و مهم در مورد این بیانیه این است که در پرتو علوم اجتماعی و علوم انسانی جدید و با بهرهگیری از یافته ها و داده های آنها، یک تحلیل جامع برای این بیانیه نوشته شود. صرف اینکه مثلاً برخی فضلا در قم مستند سازی کردهاند کافی نیست. مثلاً از کتاب و سنت و آیات و روایات استخراج کردهاند که برخی از این سخنان حضرت آقا یا همه آن ریشه در معارف اسلامی دارد. قطعاً همین طور است ولی ما نیاز داریم ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، روابط بین الملل، حقوقی، اجتماعی و تربیتی که در این بیانیه آمده را در پرتو دانش های مرتبط و با استفاده از زبان روز و فرهنگ معاصر بیان و تفسیر و شرح کنیم. فلذا یک کار تیمی است و کار یک نفر نیست چون تخصص های مختلف را نیاز دارد. همه دریغ بنده این است که این بیانیه با تعارف و خوش آمدگویی و خوشایندگویی رو بهرو شود و بعد از مدتی به بوته فراموشی سپرده شود. اینکه صرفاً در یک مانیفست حزبی و سیاسی خلاصه شود در حالی که مبانی اعتقادی و الهیاتی و فلسفی دارد که اینها باید تشریح شود.
*در راستای بحث ترمیدور یکی دیگر از نکاتی که ایشان در این بیانیه اشاره می کنند این است که این انقلاب شعارهایی داشته است که برای فطرت انسان هیچگاه کهنه نمیشود. اما میبینیم این شعارهایی که ایشان نیز نام می برند مانند آزادی، عدالت و استقلال در انقلاب های دیگر هم وجود دارد.
معناگذاری آنها با معناگذاری ما متفاوت است. مفاهیم و الفاظ با یکدیگر اشتراک دارند و چاره ای نیست. الان می بینیم که ترامپ - این مردک دیوانه - نیز از این واژه ها گاهی به کار میبرد یعنی گاهی از واژه های ارزشی استفاده می کند اما معنایی که او اراده میکند کاملاً متفاوت است. این معانی کاملاً برخواسته از جهانبینی و نظام ارزشی است. نحوه تفسیر ما از این مفاهیم متفاوت است. مثلاً درباره عقلانیت، انواع عقلانیت وجود دارد. در غرب هابرماس و دیگران عقلانیت ابزاری (Instrumental Rationality) را مطرح میکند. ما هم عقلانیت را به کار می بریم اما عقلانیت ما مرتبط و مبتنی بر وحی و مبتنی بر اخلاق است. در غرب این قیدها دیگر وجود ندارد. لذا نباید فریب ظاهر واژهها را خورد. واژه ها فریبنده هستند. اشتراک لفظ دائم رهزن است.
یکی از نکاتی که بنده روی آن خیلی حساس هستم این است که این مفاهیم را باید با دیگر سخنان و بیانیه ها و فرمایشات رهبری در مناسبتهای دیگر تفسیر کرد تا متوجه شویم مقصود ایشان از استقلال یا از آزادی و عدالت و معنویت چیست. خط کشی های اینها چگونه است و برخواسته از چه مبانی فکری و اعتقادی است. یعنی ما در پرتو این بیانیه میتوانیم ارکان جهانبینی مقام معظم رهبری را تدوین و بازسازی کنیم و ارائه دهیم. این ها در واقع سند تاریخی است و می ماند. شما الان اگر نگاه کنید ده ها شرح برای هر سخنرانی مائو نوشته شده است. بلاتشبیه البته نمیخواهم رهبر معظم انقلاب را با اینها مقایسه کنم. یا مثلاً پاپ یک سخنرانی دارد درباره رابطه عقل و ایمان که مشاوران الهیاتی او چندین شرح بر آن نوشته اند. اندرزنامه های هفتگی پاپ را فوراً وارد مدار دانشگاهی میکنند و پروفسورها و فیلسوفان در این زمینه می گویند و می نویسند. ما جنبه های فرهنگی و فلسفی و الهیاتی و معرفتی بیانات رهبری را تشریح نمی کنیم و این خلاء ایجاد میشود و راه برای تبلیغات سوء دشمنان باز می شود که ذهن جوانان ما را با اباطیلی که خودشان میخواهند پر کنند. فرض بفرمایید مثلاً این که دین خرافه است، خرافه پرستی است، روحانیت پاسداران خرافه و جهل و غیره هستند. در حالی که شما در این بیانیه می بینید یک روحانی، یک فقیه، یک اسلامشناس و فرزند حوزه دارد سخن میگوید ولی از علم و از پیشرفت علمی دفاع میکندو کدام رهبری را می شناسید که این همه تأکید بر علم داشته باشد؟
لذا مفاهیمی مانند عدالت را باید ببینیم که مثلاً منظور رهبری تئوری جان راولز، توماس هابز، جان لاک، هایک، پوپر یا دیگران در این زمینه است و یا خیر حضرت آقا بر اساس معارف اسلامی تعریف برای عدالت دارد. این که عرض کردم پژوهش نیاز است برای همین است. یا مثلاً این که ایشان در ابتدای بیانیه میفرمایند آغاز یک عصر جدید، این واقعاً خدایی نکرده رویا و خیال است و یا یک فکت و واقعیتی است که بینه و شاهد دارد. یک عصر جدید آغاز شده است و دیگر دوران استعمار تمام شد و دوره زورگویی و سلطهگری به پایان رسید. انقلاب ما نوید چنین دوره ای است که از این به بعد توده ها به پا می خیزند و بیداری اسلامی شکل میگیرد و کشورهای اسلامی یکی پس از دیگری آزاد شده اند و آزاد خواهند شد؛ انشاالله. این ها شواهدی دارد که باید بیان شود. تکتک این ها می تواند موضوع یک مقاله یا حتی رساله باشد.
*رهبر انقلاب در جایی از بیانیه می فرمایند که بدون همکاری حکومتها رشد اخلاقی و معنوی میسر نیست و خیلی دشوار است. این درست نقطه مقابل طرز فکری است که امروز خیلیها تکرار میکنند مبنی بر این که حکومت نباید در این زمینه ها دخالت کند.
بله می گویند ربطی به حکومت ندارد که مردم به بهشت بروند یا به جهنم. اتفاقاً بنده فکر میکنم سخنان حضرت آقا ناظر به همین گفته ها و بد فهمی ها و کج فهمی هایی است که بعضی فکر کردهاند الان که حکومت و دولت و قدرت و بودجه و قانونگذاری دست مسلمانان است این مسائل در آن ها هیچ جایی ندارد. خیر، اصلاً اینگونه نیست. اتفاقاً حضرت امام در آن جزوه حکومت اسلامی که به نام نامهای از کاشف الغطاء و آیت الله موسوی پیش از انقلاب چاپ شد، (جزوه ای دارند غیر از آن رساله حکومت اسلامی) در آنجا میفرمایند اتفاقاً ما حکومت، انقلاب، مبارزه و اینها را میخواهیم برای تقرب الی الله و معرفت الله. و الا خود حکومت چیزی نیست. زمینه ساز برای کسب معنویت و رفتن به سوی خدا است و این که آدمی بیشتر استعدادهای معنوی و انسانی و روحانی خود را شکوفا کند. اگر چنین باشد نیاز به تدوین بودجه و برنامه ریزی دارد و باید مدیریت شود.
تعجب است از یک فرد مسلمان و مسلمان زاده که چنین سخنی را بر زبان جاری سازد. مگر می شود حکومت کنار بنشیند؟ شاید مقصود این آقایان این بوده که حکومت نمی تواند کسی را اجبار کند. بله، لا اکراه فی دین. در حد الزام و اجبار خیر ولی در حد اینکه حکومت کنار بکشد و بی مسئولیت و بی نقش و خنثی باشد و عدهای اخلاق جامعه را تخریب کنند و انحراف و فساد در جامعه ایجاد کنند و سد عن سبیل الله شوند و جوانان را از خدا دور کنند حکومت هم ساکت بنشیند چنین چیزی پذیرفتنی نیست. در حکومت اسلامی چنین چیزی نداریم. در حکومت های معمولی هم همین گونه است. تربیت و اخلاق و مکارم اخلاقی جز اهداف اصلی بعثت و رسالت پیامبر به حساب آمده است. بعضی در سند این حدیث خدشه کردهاند که کار غلطی است. دهها آیه قرآن و احادیث دیگر است که همان مضمون را بیان می کند.
شاید مسئله جبر و اختیار را خواسته اند مطرح کنند که ما با جبر نمیخواهیم کسی را به بهشت ببریم. آتش که را بسوزد گر بولهب نباشد. عدهای با سوء انتخاب و سوء اختیار خودشان جهنمی می شوند و ما نمیتوانیم این ها را اجبار کنیم. بله اجبار نکردن یک مسئله است اما اینکه اگر جامعهای بخواهد به سمت معنویت برود نیاز به برنامه و حمایت دارد و بودجه و کار تبلیغی میخواهد. این که باید با مفاسد مبارزه کرد جزو وظایف اولیه دولت هاست.
*بیشتر این نکته را مطرح می کنند که این روش نتیجه عکس میدهد.
بله عملکرد غلط و ناقص و خامی که در جامعه ما بوده است گاهی نتیجه عکس داده است. این حرف درستی است. باید خطاها را تصحیح کرد. اینکه حضرت آقا هم اشاره فرمودند که ما در این سال ها خطاهایی داشتیم و آماده تصحیح هستیم و آماده شنیدن نقد هستیم ولی از انقلابمان توبه نمیکنیم و برنمیگردیم و به خوشایند و مذاق دشمنان هم حرف نمی زنیم. بله آنها را باید اصلاح کرد. من هم قبول دارم که چگونه کنترل اخلاقی جامعه، چگونگی تبلیغات دینی، چگونگی ترویج هنرها و کاستیها و کمبودها را باید تصحیح کرد و اصلاح کرد. نه این که اصل قضیه را منکر بشویم و زیر آن بزنیم. آن هم دینی که امر به معروف و نهی از منکر دارد. این امر به معروف و نهی از منکر هم بعد دولتی و اجتماعی و هم بعد فردی دارد. ما فقط تصور کردیم بعد فردی دارد. مثلاً یک فردی به فرد دیگر تذکر اخلاقی بدهد. خیر وظیفه دولت ها هم هست که به امر به معروف و نهی از منکر بپردازند.
*یکی دیگر از نکاتی که رهبری در این بیانیه مطرح نمودند نظریه نظام انقلابی است. این نظریه دقیقاً چیست و آیا نظریه ای مشابه آن وجود دارد؟
این مفاهیم را باید با تعاریف دیگر حضرت آقا در سخنانشان تعریف کنیم که چیزی را تحمیل نکنیم و حرفی را به زبان ایشان نگذاریم. خیلی با احتیاط باید پیش رفت و باید مستند سخن بگوییم و سند ارائه دهیم. خوشبختانه در این سال ها آنقدر ذخیره ارزشمندی از فرمایشات ایشان داریم و آن قدر ایشان این مطالب و مفاهیم را بیان فرموده اند و بهتر از هر کس دیگر مقصودشان را تشریح کرده اند. باید ببینیم که ویژگیهای انقلابی بودن که قبلاً در فرمایشات ایشان بوده چیست. ایشان پنج ویژگی را مطرح کردند و در سخنرانیهای دیگر نیز آن را تکمیل نموده اند این ها را باید کنار هم گذاشت. خود ایشان هم فرموده اند سخنان حضرت امام عام و خاص، مجمل و مبین و مطلق و مقید دارد. این نکته درباره سخنان خود ایشان هم هست.
در یک نظام انقلابی، استثمار و بهره کشی نیست، نظام بانکی ربوی نیست، زیر بار سلطه رفتن نیست، سکوت کردن در برابر ظلم نیست. اهتمام به امور مسلمین هست، کمک کردن به دیگر مسلمانان در اقصی نقاط جهان و حمایت از بیداری مسلمانان است. ایستادن در برابر ظلم و ظالم است که مولا علی (ع) فرمود کونا لظالم خصماً و للمظلوم عونا، بدون هیچ قیدی؛ نه مظلوم مسلمان و مظلوم متدین بلکه به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) فرمود هر جا مظلومی است یار ستم دیده باشید و کنار ستمدیدگان و دشمن ستمگران باشید. این نوع نگاه به نظام سازی منحصر به فرد و بی همتاست و در انقلاب های دیگر وجود نداشته است.
ان شا الله این بیانیه چراغ راهی باشد برای مدیران جهادی که الگوی مقاومت را دنبال کنند و روشنفکران هم وظایف شان را در تبیین این بیانیه ارزشمند و حکیمانه انجام دهند. حوزویان نیز به این اکتفا نکنند که چند آیه و حدیث استخراج کنند و فرمایشات رهبری را به آن ها ارجاع دهند. این کافی نیست. باید این فرمایشات را در یک بافت مقایسه ای با رهبران بزرگ جهان و با انقلابیون بزرگ جهان و با تئوری هایی که در علوم سیاسی، جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه و الهیات است و جای این معارف در آنها خالی است، عرضه کرد.