مبنای هستیشناختی علوم انساني سكولار
هستیشناسی، بخش اصلی هر نظام فلسفی است که به تبیین کلان هستی و تقسیم آن میپردازد. آیا هستی، منحصر به ماده است یا مجردات را نیز شامل میشود؟ آیا ذهنی و خارجی است؟ آیا قدیم و حادث است؟ آیا واجب و ممکن است؟ و دهها پرسش دیگر.
یکی از مهمترین مبانی که خواسته یا ناخواسته بر علوم مدرن تحمیل شدهاست، هستیشناسی ماتریالیستی است. علوم مدرن به گونهای درباره هستی جهان و جان یا عالم و آدم سخن میگوید که گویا هستی برابر با ماده و مادیات است و ساحت تجرد در هستی معنا و وجود ندارد. فیزیک و شیمی و زیستشناسی جدید و معاصر، گرچه از سوی برخی متدینان کشف و تدوین شدهاست؛ ولی محتوای آن مبتنی بر بیتوجهی و بیاعتنایی یا انکار وجود خدا و جهان مجردات و نفس ملکوتی است. علوم انسانی نیز وضعیتی بهتر از علوم طبیعی ندارند. انسانی در علوم انسانی و اجتماعی بحث میشود که مادی محض است که باید تنها رفتارهای فردی و اجتماعیاش مورد مطالعه قرار گیرد و رفتارهای مُلکی او هیچ ارتباطی با جهان ملکوت ندارد.
افرادی، مانند: بور، هایزنبرگ، بورن، یوردان و دیراک بر این باورند که ما باید صرفاً به تنظیم دادههای حسی اکتفا کنیم و با استفاده از فرمالیزم ریاضی به پیشبینی تجارب بپردازیم. آنچه قابل مشاهده است، واقعیت دارد و ورای آن واقعیتی ندارد. وظیفه فیزیک تنها این استکه مشاهدات ما را به هم ربط دهد و در مورد پدیدههای طبیعی پیشبینیهایی بکند و عالمی ورای پدیدهها وجود ندارد. این تفکر، مبانی فیزیک کلاسیک را در هم ریخت و اساسی نو برای فیزیک میکروسکپی بنیان نهاد و به تفسیر کپنهاگی معروف شد. این رویکرد، مسایل هستیشناختی را کنار گذاشت و تصویرپذیری حوادث فیزیکی و تحویلپذیری سیستمهای کوانتمی و موجبیت یا دترمینیسم را طرد کرد و پوزیتیویسم و ایدهآلیسم را بر افکار فیزیکدانان حاکم ساخت.
این قصه در علوم انسانی جدیتر از علوم طبیعی مطرح گردید. رویکرد رفتارگرایی در روانشناسی و حاکمیت پوزیتیویسم در جامعهشناسی قرن بیستم، شاهد آشکاری بر حاکمیت ماتریالیسم بر علوم انسانی است. علوم انسانی در نیمه دوم قرن بیستم، مشکلات جدیتری پیدا کرده و گرفتار مبانی و اصول پستمدرنیسم مانند: بیاعتبار کردن اصول مدرنیسم، انکار واقعیت، شکاندیشی، بیمعنایی، کثرت گرایی، علمانیت (سکولاریسم) حداکثری، آزادی انتخاب بیشتر، تجربه بیشتر شدهاست.
مدرنیسم و پسامدرنیسم دارای ویژگیهایی است. ویژگیهای مدرنیسم عبارتند از: بحران مشروعیت دولت کلیسایی، خردگرایی و تجربهگرایی، رئالیسم معرفتی و امکان شناخت واقع، اومانیسم، محوری نبودن زبان، هرمنيوتيك کلاسیک و روششناختی، واقعنمایی علوم، پوزیتیویسم، وجود حقیقت فینفسه، هدفمندی تاریخ، اخلاق قانونمندی مدرن واکنشی علیه اخلاق قانونمندی سنتی، سنتگریزی اخلاقی، نهادینه شدن و کنترل قدرت، تبدیل شدن دولت به محور اشتراک جمعی، اعمال سیاسی از طریق ساختارهای حزبی، دفاع از حقوق طبیعی، پارلمانتاریسم و احزاب، تأکید بر همانندشدن اجتماعی و فرهنگی، تأکید بر هویت و تاریخ و اتحاد ملی، اعتقاد به آینده شکوفا و قابل انتظار، حقوق بشر و دموکراسی، خوشبینی نسبت به زندگی اجتماعی، تقدیس دانش، محوریت دنیای غرب و فیمینیسم مدرن.
ویژگیهای پستمدرنیسم عبارتند از: بحران مدرنیسم، خردگریزی و غلبه احساس و تخیل و نقد تجربهگرایی، نسبیگرایی معرفتی و امکان شناخت نسبی، مرگ سوژه، محوریبودن زبان، هرمنيوتيك فلسفی و نسبیگرایی، عدم واقعنمایی علوم، پساپوزیتیویسم، شکلگیری حقیقت در رویکردهای گفتمانی، نفی غایتگرایی تاریخی، اخلاق نسبی و شکاکیت اخلاقی و رد اخلاق قانونمندی، نسبیت سنتهای اخلاقی، تردید نسبت به قدرت، نفی دولت به عنوان سمبل هویت ملی و پذیرش جامعه مدنی متکثر، نفی ساختار حزب، نفی حقوق طبیعی، مخالفت با پارلمانتاریسم و نقش احزاب، نسبیت اجتماعی و فرهنگی، عدم اعتقاد به اتحاد ملی، آینده محصول حوادث غیر منتظره، مخالفت با حقوق بشر، بدبینی نسبت به زندگی اجتماعی، کالا شدن دانش، توجه به جهان سوم، فیمینیسم پسامدرن. مدرنیسم و پست مدرنیسم با وجود ویژگیهای متفاوت، از نگرش هستیشناختی ماتریالیستی مشترکی برخوردارند.
مباني هستي شناختي علوم انساني اسلامي
مبانی هستیشناختی
هستیشناسی، دانش شناخت ساحتهای مختلف هستی است. اسلام برای هستی، ساحتهای گوناگونی قائل است و هستی را به ماده منحصر نمیکند. جهان هستی را به مادی و مجرد تقسیم میکند و مُلک و ملکوت را برای هستی میپذیرد.
تجرد در لغت به تعرّي يا برهنه شدن از پوششها معنا شدهاست. تجرد در اصطلاح عرفا به مبرّاگشتن از وابستگيهاي دنيوي براي كسب شايستگي شهود حقايق گفته ميشود. تجرد در اصطلاح حكما عبارت از مفارقت شيء از زمان و مكان و جدايي از ماده و جهات و ابعاد و محدودههاي مادّي است. نفوس و عقول و مفاهيم كلي و ذهني از آن رو مجرد خوانده ميشوند كه از تنگناهاي ماده و لواحق آن رهايند؛ گرچه برخي از آنها مانند «نفس انساني» در مقام تدبير و فعل به بدن مادي نیازمند است.
مجردات در فلسفة صدرايي اهميت ويژهاي دارند و بسياري از مسائل بر اين مبنا حل ميشود. در نظر بوعلي، تجرد صورت علمی، توسط عقل صورت ميگيرد. مجرد، ممكني است كه نه متحيّز باشد و نه در متحيّز حلول كند. تجرد در نظر ملاصدرا، يعني انتقال و اعتلای چيزي از وجود مادي و حسي به وجود خيالي و سپس نقل به وجود عقلي است. بنابراين، تجريد شيء در حال مادي بودن، ناممكن است؛ پس اين كه برخي تجريد را به حذف بعضي صفات و ابقا بعض ديگر تعريف كردهاند، ناپذيرفتني است. آنچه عاري و مجرد از صفات ميشود، صورت شيء است كه در قواي مدركة انسان از قوة حسيّه تا عقل بالا ميرود و البته رتبة عقلي بالاترين مرتبة تجرد است. به عبارت ديگر، تجريد يعني انتزاع صور مجرده از اشياء كه به معناي وانهادن بعضي صفات دون پایه و ابقاء بعضي ديگر که در مرتبة بالاترند میباشد. اين مسأله در مباحث مختلفي از حكمت متعاليه، از جمله اتحاد عاقل و معقولات، كاركرد مهمّي دارد. در آنجا روشن خواهد شد كه نفس (عاقل) اساساً در فرايند ادراكات نيازي به ماده ندارد.
يادآوري ميشود بوعلي و پیروانش، در فرايند و مراحل ادراك به نظريه تجريد و تعميم روي آوردهاند؛ اما ملاصدرا آن را نقد كرده است. ملاصدرا در اقامة دلايل و ارائه شواهد تجرّد معرفت، گاه ويژگيهاي ماده را با علم و موجودات مجردي، مانند نفس مقايسه ميكند و گاه دليل مستقل عقلي بر تجرد ادراک ارائه ميكند. اساس دلايل تجرد معرفت به اين اصل باز ميگردد كه علم عبارت است از حقيقتي از سنخ وجود كه هميشه حاضر و ظاهر است، اما ماده و لواحق آن از اين حضور و ظهور نارسايند. بنابراين، سنخيـّتي ميان علم و ماده برقرار نيست.
پذیرش ساحت تجرد برای هستی به علوم انسانی اسلامی کمک میکند که اولاً انسان را به روح مجرد و بدن مادی تقسیم کند و ثانیاً در کشف روابط میان پدیدهها به نسبت مُلک (ظاهر) و ملکوت (باطن) توجه ویژهای نشان دادهشود و ثالثاً تفکر رئالیستی بر علوم انسانی حکمفرما گردد و رویکرد ابزارانگاری و پوزیتیویستی و ایدهآلیستی طرد شود.
علاوه بر تقسیم هستی به مادی و مجرد، تقسیم هستی ممکنات به دنیوی و اخروی نیز تحقق دارد. انسان تنها در هستی دنیوی خلاصه نمیشود و بخش مهمی از حیاتش در ساحت اخروی است. مباحث مبتنی بر آخرت شناسی انسان و ترابط بینش و منش و کنش دنیوی با ثواب و عقاب اخروی، مبتنی بر این مبنای هستی شناختی است که هستی ممکنات یا دنیوی است و یا اخروی.