شناسهٔ خبر: 60066 - سرویس دیگر رسانه ها

نگاهی به روند انتخاب گزینه جدید وزارت آموزش و پرورش

  

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از اعتماد؛ روزی که سید جواد حسینی، سرپرست وزارت آموزش و پرورش روی صندلی روبرو نشست تا با «اعتماد» گفت‌وگو کند، چند بار تکرار کرد که به تنها چیزی که فکر نمی‌کند این است که نام او به عنوان گزینه وزارت از سوی روحانی به دست مجلس می‌رسد یا نه، پاسخ‌هایش در این مورد با «هرچه آقای رییس‌جمهور بگوید» و «این از اختیارات آقای رییس‌جمهور است» آمیخته بود. اما آنچه در کلام می‌گفت با نحوه ادای کلمات و نوع ارایه آمارها و دستاوردها و نقشه‌هایی که برای آموزش و پرورش داشت نشان می‌داد اطمینان کامل دارد که به زودی قرار است به صورت ثابت و با عنوان وزیر در جلسات کابینه حاضر شود. دیگران او را با عنوان «آقای وزیر» خطاب می‌کردند و او هم یک بار در طول مصاحبه گوشزد کرد که همین حالا هم در جلسات کابینه بر صندلی «وزیر آموزش و پرورش» می‌نشیند. آن اطمینان البته با خبری که روز دوشنبه، اول از مجلس و بعد پایگاه رسمی اطلاع‌رسانی دولت رسید از میان رفت. در نامه حسن روحانی به مجلس نام محسن حاجی‌میرزایی به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش درج شده بود.

معلمان دست به قلم شدند. در همین مدت کوتاه نقدها و یادداشت‌های بسیاری نوشتند و به کنایه و از سر نقد گفتند: «آقای روحانی خسته نباشید!» آن زمانی که علی‌اصغر فانی، نخستین وزیر آموزش و پرورش دولت روحانی در حالتی میان استعفا و برکناری وزارت آموزش و پرورش را ترک کرد جمعی از فرهنگیان معتقد بودند که فقط کارکشته بودن در مسائل آموزش و پرورش و کارنامه حضور در مدرسه و منطقه و وزارتخانه را داشتن برای جای دادن مسائل آموزش و پرورش در اولویت‌های دولت کافی نیست. فانی سالیان درازی در سطوح مختلف آموزش و پرورش حضور داشت و با این حال نتوانست از پس خواسته‌های معلمان و اداره وزارتخانه برآید. همین بود که ناگهان با مطرح شدن نام محمدعلی نجفی خیل عظیمی از معلمان به استقبال او رفتند، چرا که گمان داشتند چهره‌ای با وزن سیاسی می‌تواند در میان بحث‌های سیاست خارجی و داخلی و قیمت نفت و وضعیت اقتصاد و غیره، حواس کابینه را متوجه مسائل آموزش و پرورش هم بکند. نتیجه البته انتخاب فخرالدین دانش‌آشتیانی بود که حمایت گسترده اصلاح‌طلبان را داشت و در کارنامه‌اش تجربه مدارس مفید دیده می‌شد. سازوکارهای سنتی و پیچیده آموزش و پرورش اما شاید برای او که صحبت از آموزش و پرورش مدرن می‌کرد زیاده از حد ناشناخته بود و بعد با بلوایی که بر ضد او و سند 2030 و موضع‌های ریز و درشت دیگر به‌ پا شد نتوانست چند ماه بیشتر در سمتش بماند. شاید برای همین بود که سید محمد بطحایی به نظر گزینه امن‌تری می‌رسید؛ چهره‌ای که سال‌ها بود در معاونت و ساختار آموزش و پرورش حضور داشت و از قضا هم حمایت اصولگرایان را داشت و هم با اجرای طرح‌های جدید مثل حذف مشق شب و آزمون‌ها و پخش فوتبال در مدارس و کاستن از حجم ساعات فشرده درسی می‌توانست شکل اصلاح‌طلبانه‌ای هم به آموزش و پرورش بدهد.

سید محمد بطحایی هم البته از اتفاقاتی که ناگهان آموزش و پرورش را تبدیل به سوژه رسانه‌ها و بعد منتقدان تند و تیز می‌کنند بی‌نصیب نماند. ماجرای انتشار ویدیوهایی از چند مدرسه که دانش‌آموزان را در حال هم‌خوانی با ترانه «جنتلمن» نشان می‌داد ناگهان تبدیل شد به تیتر یک رسانه‌ها و هجوم به وزیر هم به دنبالش آغاز شد؛ هجومی که البته از سوی طیف‌های اصولگرا بیشتر انجام شد. شاید برای همین بود که پس از آن ماجرا بطحایی در تقریبا تمامی سخنرانی‌هایش در مورد عملکرد آموزش و پرورش در مورد گسترش آموزه‌های دینی و برپایی نماز جماعت و جدی گرفتن فرهنگ اسلامی توضیح می‌داد. او البته در مراسمی پا را از همه اینها فراتر گذاشت و در مورد میزان پایبندی دانش‌آموزان به مقدسات گفت: «امروز 14 میلیون دانش‌آموز کشور جزو طبقه انقلابی و متدین هستند که در صورت نیاز همانند دوران انقلاب و جنگ تحمیلی حاضر به جانفشانی و ایثار هستند و اینها نشانه‌های هویتی ماست.» صحبت به میان آوردن از مساله حضور کودکان در میدان جنگ دیگر با آن پخش فوتبال در مدارس چندان هم‌خوانی نداشت و بطحایی را هدف انتقادات بسیاری به خصوص در شبکه‌های اجتماعی قرار داد. اما هنوز هم مشخص نیست کدام‌یک از این اتفاقات یا مجموعه آنها باعث شدند که ناگهان خبر استعفای بطحایی از وزارت آموزش و پرورش از راه برسد. استعفای بطحایی با تمام نکات مثبت و منفی‌اش بدون شک اوضاع آموزش و پرورش را در نیمه پایانی دولت دوم روحانی پیچیده‌تر کرد. حالا حسن روحانی ابتدا با انتخاب چهره به نسبت ناشناخته‌ای مانند سید جواد حسینی و بعد با انتخاب گزینه‌ ناشناخته‌تری از او که دیگر سابقه چندانی هم در آموزش و پرورش ندارد نشان داد که دولت با وجود همه حرف و حدیث‌هایی که در مورد انتخاب وزیر زن برای این وزارتخانه بود شاید قصد ندارد این دو سال پایانی را صرف درگیری بر سر این وزارتخانه کند.

رییس‌جمهور باید به معلمان احترام می‌گذاشت

سید کاظم اکرمی در دولت مهندس موسوی وزیر آموزش و پرورش بود. از همان زمان تاکنون همچنان با مسائل و فراز و نشیب‌های این وزارتخانه در تماس بوده است. در دولت روحانی سال‌ها به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش فعالیت داشت و حالا هم خودش را معلم می‌داند. در سال‌های گذشته این نخستین‌بار است که چهره‌ای مانند او به صراحت به انتقاد از حسن روحانی می‌پردازد. اکرمی به«اعتماد» می‌گوید: «آموزش و پرورش بزرگ‌ترین وزارتخانه این کشور است؛ حدود یک میلیون نفر به عنوان معلم و کارمند در این وزارتخانه عضو هستند. کسانی که همگی لیسانس دارند و طیف گسترده‌ای از آنها دارای مدرک کارشناسی ارشد و دکترا هستند. اکرمی البته تلاش دارد در مورد گزینه ناشناخته‌ای که هنوز در موردش تصویر روشنی ندارد قضاوت سختی نکند و برای همین اضافه می‌کند: «البته شنیده‌ام که ایشان آدم اخلاق‌مدار و خوبی است، بله این شرط لازم برای اداره وزارتخانه است اما کافی نیست. آموزش و پرورش وزارتخانه هزار مساله است، صدها مساله دارد و کسی باید در صدر آن باشد که در رشته علوم تربیتی متخصص و از سایر رشته‌ها مطلع باشد و کار تجربی کرده باشد، سر کلاس رفته باشد، مدیر منطقه‌ای بوده باشد و تا حدودی با مسائل آموزش و پرورش تماس نزدیک داشته باشد. با وجود همه این بایدها و شرایط، درست در هفته دولت کسی را انتخاب می‌کنند که این شرایط را ندارد. در این یک میلیون نفر حتما 10 نفر پیدا می‌شدند که بتوانند به عنوان گزینه مورد بررسی قرار بگیرند. دولت کار رتبه‌بندی معلمان را انجام داد، خدمات و دستاوردهایی که در این بخش داشت همه اینها قبول اما معلمان حالا انگیزه کمتری برای همراهی با دولت دارند. این مساله صرف معلمان هم نیست، برای هر وزارتخانه دیگری هم اگر فردی را در نظر بگیرند که هیچ ربطی به آن وزارتخانه ندارد همین نتیجه به بار می‌آید. این نقطه ضعفی است که در کار دولت وجود دارد.»

اکرمی می‌گوید: در این هفت سال گذشته هیچ وزیری نتوانسته چهار سال به عنوان وزیر آموزش و پرورش بماند، یک سال و سه سال و چند ماه در این سمت بوده‌اند و بعد رفته‌اند. دور اول دولت آقای فانی انتخاب شد، کارشناس آموزش و پرورش بود، مطلع بود اما چطور وسط کار استعفا داد یا مجبور شد به استعفا؟ من که دوست ایشان هستم نمی‌دانم که چرا و معلم‌ها هم نمی‌دانند، این یعنی بی‌توجهی و اسباب ناراحتی فرهنگیان.» دو عضو کمیسیون آموزش قبل از وارد شدن‌شان به جلسه این کمیسیون خیلی کوتاه پاسخ می‌دهند: ایشان را که نمی‌شناسیم باید اول برنامه‌های‌شان را ارایه دهند تا بعد بتوانیم اظهارنظر کنیم.»