فرهنگ امروز/ جواد حیران نیا: والرشتاین واضع نظریه نظام جهانی و از منتقدان نظام جهانی سرمایهداری بود. آنچه او به عنوان آینده نظریهپردازی در روابط بینالملل مورد توجه قرار میداد مبتنی بر نقد او از نظام سرمایهداری بود.
نظریه نظام جهانی متأثر از جامعه شناسی تاریخی است. جامعه شناسی تاریخی به زمینههای تاریخی شکل گیری و تحول ساختارها، نهادها، و فرایندهای اجتماعی توجه میکند. منشأ نظریه نظام جهانی به اولین تلاش منظم جهت به کار گیری عقاید مارکس در حوزه روابط بینالملل برمیگردد. یعنی متفکرانی مانند «هابسون» (Hobson)، «لوکزامبورگ» (Luxemburg)، «بخارین» (Bukharin)، «هیل فردینگ» (Hilferding) و لنین در آغاز قرن بیستم به انتقاد از امپریالیسم پرداختند.
دیدگاههای لنین به وسیله مکتب وابستگی امریکای لاتین گسترش یافت. به ویژه آثار "رائول پربیش" (Raul Perbisch) از اهمیت خاصی برخوردار است. او معتقد بود که کشورهای پیرامون از آنچه که او آن را "نزول شرایط تجارت" مینامد، رنج میبرند. به عبارت سادهتر او معتقد بود که قیمت کالاهای تولید شده بسیار سریع تر از مواد خام افزایش مییابد. در نتیجه کشورهای پیرامونی در مقایسه با کشورهای مرکز فقیرتر میشوند.
این بحث توسط نویسندگانی چون «آندره گوندر فرانک» (Andre Gunder Frank) و «هنریک فرناندو کاردوسو» (Henrique Fernando Cardoso) و «امانوئل والرشتاین» بیشتر توسعه یافت. والرشتاین در بسیاری از مباحث خود از مارکسیسم متأثر است. برای او همانند مارکس، واقعیت بنیادین تضاد اجتماعی میان گروهها و طبقات اجتماعی میباشد؛ اقتصاد و روابط اقتصادی در تحلیل امر اجتماعی بسیار مهم است. اما والرشتاین، از نظر چگونگی تعریف سرمایهداری و نیز سطح تحلیل(نظام جهانی به جای دولتهای ملی) از مارکسیسم جدا میشود.
از نظر والرشتاین، غالبترین شکل سازمان اجتماعی همان چیزی است که او آنرا "نظامهای جهانی" مینامد. تاریخ دو گونه نظام جهانی را شاهد بوده است: امپراطوری جهانی(world-empires) و اقتصادهای جهانی(world-economies). مهمترین تمایز بین امپراطوری جهانی ، چگونگی اتخاذ تصمیم گیری در مورد توزیع منابع است. در امپراطوری جهانی یک نظام متمرکز سیاسی، قدرت خود را به کار میگیرد تا منابع را از مناطق پیرامون در مناطق مرکزی توزیع کند. ولی در اقتصاد جهانی با یک اقتدار مرکزی مواجه نیستیم بلکه مراکز متعدد قدرت وجود دارند که در رقابت با یکدیگر به سر میبرند و منابع با اتخاذ تصمیم از سوی اقتدار مرکزی(مانند امپراطوری جهانی) توزیع نمیگردد، بلکه از طریق بازار توزیع میشود. ولی تأثیر نهایی هر دو نظام یکسان است و در هر دو سیستم انتقال منابع از پیرامون به مرکز صورت میگیرد.
به نظر والرشتاین، نظام جهانی مدرن نمونه یک اقتصاد جهانی است که این نظام در اروپا در پایان قرن 16 ظاهر شد. متعاقبا این نظام توسعه یافت تا وضعیت موجود را به وجود آورد به گونهای که در آن هیچ گوشهای از جهان وجود ندارد که در این نظام کاملا جذب نشده باشد. نیروی محرک این فرایند تجمع مستمر سرمایه یا به عبارتی سرمایه داری بوده است. لذا نظام جهانی مدرن بیش از هر چیز یک نظام سرمایهداری است و این سرمایهداری است که نیروی اصلی را ایجاد میکند.
نظریه نظام جهانی از گستردهترین تلاشهای نظری و متأثر از جامعه شناسی تاریخی است که توجه به ساختار نظام بینالملل را در شکل گیری مناسبات بینالمللی مد نظر دارد.
والرشتاین نظام را به مثابه واقعیتی اجتماعی میداند که در برگیرنده تعاملات میان ملتها، شرکتها و موسسات، خانوادهها، طبقات و گروههای هویتی از همه نوع، میداند.
رویکرد والرشتاین، و آنچه مربوط به رابطه ساختار - کارگزار میشود، سیستمیک است. والرشتاین به نقش تاریخ در مواقعی که تبیین کننده و توضیح دهند است، تأکید میکند.
والرشتاین در آثار خود بیان داشته که در 50 سال آینده، جهان وارد آشفتگیهای عظیم اقتصادی خواهد شد و پس از آن سرمایهداری با بحرانی بزرگ مانند رکود اقتصادی بزرگ مواجه خواهد شد.
والرشتاین وجه شاخص نظام مدرن جهانی را اولویت ساختاری انباشت بیوقفه سرمایه میداند که قبل از آن سابقه نداشته است. این اقتصاد جهانی سرمایه داری، مبتنی بر یک تقسیم کار واحد است. از نظر والرشتاین میتوان سه منطقه اقتصادی را متصور شد. این سه منطقه عبارتند از: مرکز(core)، شبه پیرامون(semi-periphery) و پیرامون(periphery).
منطقه شبه پیرامونی، از ابتکارات والرشتاین است. او در تشریح خود از اقتصاد جهانی به تمایز مرکز-پیرامون، که از سوی لنین مطرح شد و توسط نظریهپردازان وابستگی توسعه یافت، منطقه اقتصادی دیگری را اضافه کرد که مرحله حد واسط به نام شبه پیرامون است.
به گمان او بحران ساختاری سرمایهداری به نظر می رسد تا سال 2040 یا 2050 ادامه پیدا کند. او می گوید تعیین زمان دقیق دشوار است اما زمان زیادی طول می کشد تا این بحران حل شود.
اما معنای این چیست؟ این به معنای این است که نظام جهانی دوشاخه شده است. برخی با اطمینان معتقد هستند که سیستم جهانی در حال حاضر با چندان مشکلی که بخواهد بقای آنرا با چالش مواجه سازد روبرو نیست.
والرشتاین معتقد است که در حال حاضر مناظره میان دو فرضیه و جریان است. بسیار سخت و دشوار است که این دو جریان را تعریف کرد. اما تمایلی وجود دارد تا سیستم جهانی دیگری که اصول آن مبتنی بر سرمایهداری است ولی خود سرمایهداری نیست، ایجاد شود. این سیستم البته باز هم سلسله مراتبی و انتفاعی است.
او اعتقاد دارد جریان بدیل دیگر ایجاد سیستمی خواهد بود که دموکراتیک بودن و مساوات طلبی ویژگیهای آن است.
مهر