فرهنگ امروز/ دکتر منوچهر ذاکر
دانشگاهیان باید نسبت به بروز پوپولیسم حساس باشند
بنابر نظریه کارکردگرایی، در منظومهای متشکل از بخشهای مختلف جامعه که با یکدیگر در تعامل کارکردی قرار دارند، کسر کارکردی یک بخش جامعه بهدلیل تأمین نشدن تقاضاهای بخش دیگر و بحران زوج سیستمی میان دو بخش جامعه، میتواند منجر به بحران مشروعیت کل منظومه شود.
توجه کنیم تقاضاهایی که از یک بخش بهبخشی دیگر سرازیر میشود، تأثیر هدایتکننده روی بخش مقصد گذاشته و کارکرد واقعی آن را دستخوش تغییر میکند. حل و فصل رابطه کارکردی نهاد دانشگاه و نظام اجتماعی، نیازمند تحلیل کارکردی بخشهای وسیعتری از کل جامعه است ولی در این یادداشت بر همین زوج سیستم تمرکز میکنیم.
٭٭٭
بعد از انقلاب 1357 طی حدود دو دهه، دانشگاه میتوانست از طریق آموزش مهارتهای تخصصی و اعطای مدرک تحصیلی، تا حد مکفی شغل و معیشت آحاد اجتماع را تأمین کند. بسیاری از مشاغل، هم سنخ رشته تحصیلی فرد شاغل نبود ولی به هر روی اشتغال ایجاد میشد. وقتی دورههای تحصیلات تکمیلی از اواخر دهه شصت شمسی آغاز و رو به تزاید گذاشت، آموزش عالی توانست شغل برای فارغالتحصیلان دکتری را در خود دانشگاهها تأمین کند.
از طرف دیگر، جاهطلبی و علاقه به پرستیژ و تحسین اجتماعی، طی چند دهه در جامعه فزونی گرفت. افتخار اخذ مدرک فوقلیسانس و دکتری، تا حد زیادی این پرستیژ و جاهطلبی را ارضا میکرد. مجموعه این موارد، استقبال عموم جامعه از ادامه تحصیل حتی با شهریههای بالا (بهعنوان مثال در دانشگاه آزاد) را موجب شد. تحصیلات تکمیلی و آزمونهای کارشناسی ارشد و دکتری پر جمعیت شدند. ظاهراً نقص کارکردی در دانشگاه ها وجود نداشت. علاوه بر اینکه دانشگاه این تقاضای اجتماعی را تأمین و در تحصیلات تکمیلی نیز شغل فراهم میکرد، متحمل تأمین کارکرد دیگری نیز شد که علیالاصول جزو وظایفش نبود و از نقص کارکردی بخشهای دیگر جامعه بدان تحمیل شده بود: بحران شغلی و روانشناختی جوانان دیپلمه. این موضوع دانشگاهها را - که روزبهروز به تعدادشان افزوده میشد - مجبور ساخت دورههای کارشناسی و تحصیلات تکمیلی وسیعی را بدون توجه به آینده شغلی فارغالتحصیلان و وجود تقاضای کافی در حوزه اشتغال، گسترش داده و دانشجوی بیشتری جذب کنند. بروز بحران مابین کمیت و کیفیت فارغالتحصیلان و حوزه اشتغال، بوضوح قابل پیشبینی بود.جهت رفع نواقص فوق، طرحهایی برای دانشگاه تحت عنوان دانشگاه «کارآفرین» و «دانشبنیان» داده شد و با اصطلاح «نسل سوم دانشگاه» از آنها یاد شد؛ گرچه این اصطلاح اشتباه و نابجا است؛ زیرا چنین القا میکند که وظیفه و رسالت دانشگاه صرفاً در ارتباطش با صنعت و دانش معطوف به کار و ثروت خلاصه میشود. این رویکرد، رسالت اصلی دانشگاه را مورد غفلت قرار میدهد.تحمل نقص کارکردی بخشهای دیگر جامعه به همراه دیدگاههای بسیار محدودکنندهای که در خلال انقلاب فرهنگی بر مفهوم و نهاد دانشگاه وارد آمد، موجب شد دانشگاه از کارکرد و رسالت اصلی خود در قبال جامعه عدول کند.
در ادامه، مسئولیت خطیر اهالی دانشگاه در قبال جامعه را در دو حوزه (الف) تولید دانشِ واقع بینانه و کارآمدِ مورد نیاز بخشهای جامعه و (ب) افزایش آگاهی و تفکر آحاد جامعه و عقاید گروههای اجتماعی، شرح میدهیم.
مسئولیت خطیر اهالی دانشگاه در قبال جامعه
بخشهای مختلف جامعه امروز ایران از حوزههای ارزشی و انسانی مانند فرهنگ و روانشناسی گرفته تا حوزههای عملی و فنی، درعطش دانش کارآمد، جهت تحلیل واقعبینانه وضع موجود، اتخاذ سیاستها و تجویز راهحلهای صحیح است. تولید و کاربست این دانش وظیفه دانشگاه است. این موضوع، دانشگاهیان را ملزم میکند در فعالیت و پژوهشهای خود به جای توجه صرف به انتشار مقاله در مجله های بینالمللی، به مسائل و تعارضات موجود در جامعه توجه کنند.
در سالهای اخیر شاهد تغییر رویکرد سیاستهای دانشگاهی و عطف توجه به مسائل بومی هستیم. منتها ارتباط دانشگاه با جامعه نمیتواند فقط به خدمترسانی تکنیکی یا اعطای مدرک محدود شود. نقد وضعیت موجود و بیان آزادانه تفکرات علمی و نتایج پژوهشی، پیش شرط فعالیت دانشگاه است.
ایدئولوژی و مصلحت، نباید پژوهش و استفاده از دانش را محدود یا به مسیر دیگری هدایت کنند. «گفتمان دانشگاه» مجموعه معیارها و روشهای فکری و پژوهشی است که دغدغه فهم صحیح و نقد بی طرفانه اندیشهها را داشته و جانب حقیقت را میگیرد. گفتمان دانشگاه حافظ منافع هیچ طبقهای نیست و حقیقت را فدای مصلحت و منفعت نمیکند (منوچهر ذاکر، رسالت خطیر دانشگاه و آموزش عالی در ایران امروز، http://www.ion.ir/news/474277/)
دانشگاهیان بایستی نسبت به بروز پوپولیسم، عوامفریبی و استحاله فکری در جامعه که نتیجه انفصال افراد جامعه از تفکر، تأمل، نفس آموختن و حداقلی از حقیقتجویی است، منتقد باشند و در مسیر آگاهی دادن به جامعه بهطور مستمر تلاش کنند. در حال حاضر تعارضات عقیدتی، فرهنگی و اجتماعی بسیاری در جامعه وجود دارد که میتواند آینده ایران را آبستن بحران کند. برخی از این موارد عبارتند از: تعارض عقاید و ساختارهای سنتی با نسخههای (شبه) مدرنیستی رو به رشد در جامعه، سست شدن برخی ارزشهای اخلاقی و تزاید رذیلتهایی همچون دروغ گویی که تبیین واقعبینانه از وضعیت اخلاق در کشور را میطلبد، استفاده از علومشناختی در بخشهای مختلف جامعه، چرا که دیدگاه و معرفت انسان معاصر را در جهانبینی، انسان شناسی و اخلاق دگرگون کرده است، تنوع قومیتی و لزوم ارائه یک نظریه هویتبخشی فهیم در کشور، نظام رانتی و تخلفات اقتصادی. اکنون ضروری است برای ایجاد پایداری اجتماعی و عقیدتی در جامعه و جلوگیری از تبدیل تعارضات فوق به آشوب، تا میتوانیم ناهنجاریها، اختلاف عقاید و تعارض خرده فرهنگها را به حوزه نظری انتقال داده و به شیوه مسالمتآمیز تحت گفتمان دانشگاهی تبیین و حل و فصل کنیم.
چنانچه عقاید اجتماعی و سیاسی با محکهای دانشگاهی چکش نخورند، تقابل دگماتیک و جاهلانه آنها به بیانیهها، هیجانات و خلجانات آنی تودهها و برخوردهای خیابانی که تابع اخلاقیات گفتوگویی پایینتر از اخلاق آکادمیک هستند، کشیده میشود. مملکت ما تاوان بدفهمیها و سوخت و سوزهای سیاسی و ایدئولوژیک بسیاری را از عصر مشروطه تا عصر حاضر داده و دیگر بس است. دانشگاهیان نخست بایستی دکترین گفتمان دانشگاه را معیار و منوال فکر و عمل خود قرار داده و در راه ایفای مسئولیتهای فوق گام بردارند. دانشگاه بایستی به افراد جامعه بیاموزد «عقیده» را بر مبنای «مهارت تفکر» پرورش دهند.
منبع: روزنامه ایران