فرهنگ امروز/ دکتر موسی اکرمی:
ماجرای یک سکوت پر ابهام
فارغ از تعهدات اخلاقی که اهالی دانشگاه به فضای آکادمیکشان دارند، تعهداتی در قبال جامعه نیز بر عهدهشان است و بر این اساس، میتوان برای آنان دو نقش قائل شد؛ نخست «نقش شهروندی» و سپس «نقش دانشگاهی». نخبگان سیاسی-اجتماعی و آکادمیسینهای ما ابتدا شهروند این جامعه هستند و سپس یک دانشگاهی. از این رو، از آنان انتظار میرود که «مسئولیت شهروندی» خود را در قبال جامعه ایفا کنند. جامعه از استاد دانشگاه بهعنوان «الیت» الگو میگیرد. بنابراین، از اهالی دانشگاه بهعنوان شهروند انتظار میرود که از «فضیلتهای شهروندی» برخوردار باشند و هم اینکه بهعنوان یک شهروند نخبه در قبال مسائل جامعه موضعگیری کرده و واکنش مؤثر نشان دهند و با مسائل خود و عموم مردم بیتفاوت برخورد نکنند.البته باید اقرار کرد که مسئولیت دشوار و حتی خطیری است؛ چرا که اگر اهالی دانشگاه بهعنوان یک شهروند بخواهند مسئولیت اجتماعیشان را در قبال یک مسأله عمومی و اجتماعی همچون انتخابات، دموکراسی، اختلاس، سرقتهای علمی و... انجام دهند، ممکن است واکنش آنان به این مسائل، هزینههایی برایشان داشته باشد. از این رو، سیاستگذاران باید شرایط لازم را برای اهالی دانشگاه جهت به انجام رساندن رسالت اجتماعی و اخلاقیشان فراهم کنند تا آنان با این پشتوانه اجرایی و حکومتی بتوانند به میدان بیایند و تحلیل و مطالبه و پاسخ خود به مسائل و چالشها را بدون هیچ دغدغه و نگرانی ارائه کنند.اگر قرار باشد اهالی دانشگاه که از گروههای مرجع جامعه به شمار میروند در برابر مسائل جامعه همانقدر سکوت کنند که دیگر شهروندان، چه تفاوتی میان آنان با سایر شهروندان خواهد بود؟ بویژه اینکه برخی از رشتههای دانشگاهی بهدلیل خصلت اجتماعی و انسانی که دارند مشارکت عالمان این علم در مسائل عمومی را بیشتر میطلبد. بهعنوان مثال در میان رشتههای علومانسانی رشتههایی چون حقوق، سیاست و فلسفه خیلی تعهدآورتر هستند و عالمان این رشته را متعهدتر میکنند که در قبال مسائل جامعه برخوردی مسئولانه داشته باشند.
متأسفانه این روزها به نظر میرسد انتظاری که از عالمان دانشگاهی در خصوص مسئولیت اجتماعیشان در قبال جامعه وجود دارد، اغلب برآورده نمیشود و سطح بسیار نازلی از مشارکت و موضعگیری آنان نسبت به مسائل عمومی و اجتماعی را شاهد هستیم. برخی از نخبگان حتی نسبت به مسائل حداقلی و صنفی خود هم واکنشی ندارند هرچند ممکن است در گعدههای کوچک خودشان تحلیل و موضعگیریهایی داشته باشند اما اغلب دغدغههایشان را در بعد اجتماعی وسیعتر مطرح نمیکنند. تعداد استادانی که میکوشند پای مطالبات اجتماعی جامعه و مطالبات صنفی خود بایستند، مطالبهگری کنند و در قبال آن پاسخ طلب کنند شاید به تعداد انگشتهای یک دست هم نرسد. اما در این فضا چه باید کرد؟ واقعیت این است که برای اینکه این فضا را بتوان تغییر داد هم اهالی دانشگاه باید مسئولیت اخلاقی جایگاه خود را بپذیرند؛ به این معنا که با مسائل جامعه مواجهه ای دغدغهمندتر و فعالانهتری داشته باشند و سکوت نکنند و هم اینکه آنان که عهدهدار فضای عمومی کشور هستند، حکومتیان و... فضا و بستر لازم را برای مشارکت اجتماعی نخبگان دانشگاهی مهیا کنند.
علاوه بر «نقش شهروندی»، استادان «نقش دانشگاهی» هم دارند. در گذشته تحصیل تا دوره دیپلم برای ورود به جامعه کفایت میکرد اما امروزه افراد برای ورود به جامعه نیازمند تحصیلات عالیه هستند و با تحصیلات دانشگاهی است که میتوان تصدی امور را بهدست گرفت. بر این اساس، میتوان گفت که دانشگاهیان بهعنوان متولیان آموزش عالی در کشور، «تربیت شهروند متخصص» در حوزههای گوناگون را نیز برای جامعه عهدهدار هستند. این امر، مسئولیت اخلاقی اهالی دانشگاه را بیشتر میکند. اما به چه صورت؟
واقعیت این است که اهالی دانشگاه مسئولیت اجتماعی خود، یعنی، فرآیند تربیت افراد برای ورود به جامعه را در دو ساحت «آموزش» و «پژوهش» انجام میدهند و بهطور طبیعی تعهد اخلاقی و پایبندیشان به اخلاقیات هم باید در هر دو این ساحتها، نمودار شود. تعهد اخلاقی در آموزش به این معنا است که آنان همواره از نظر علمی خود را بهروز نگاه دارند و همچنین علم و یافتههای علمیشان را به نحو کامل و جامعی به دانشجویان انتقال دهند، هر گونه کوتاهی در این زمینه یک رفتار غیر اخلاقی محسوب میشود. اما در بُعد پژوهش، استادان دانشگاه تعهدات بیشتری بر عهده دارند؛ هم در هدایت دانشجو برای پیدا کردن موضوعات درست برای پژوهش تا بتوانند پژوهشها را به سمت حل مسائل عمده جامعه هدایت کنند و هم اینکه دانشجو را در فرآیند پژوهش یاری دهند و او را از هر گونه تقلب، فریبکاری، سرقت علمی و... برحذر دارند. بنابراین، اهالی دانشگاه مادامی در حرفه خود میتوانند بر تعهدات شان پایبند باشند که اخلاق را در هر دو حوزه «آموزش» و «پژوهش» محل توجه قرار داده باشند.
ناگفته نماند واقعیت این است که اخلاقی ماندن در سیستم دانشگاهی ما به سختی میسر میشود. علت آن هم این است که ما با موانع جدی در جامعه علمیمان مواجه هستیم. درعین حال که اخلاقی زیستن تا حدی یک کنش فردی است اما میتواند از «سیستم» نیز متأثر باشد. دو پارامتر «کنش فردی» و «سیستم دانشگاهی» باید در یک شرایط بهنجار دست به دست هم دهند تا افراد بتوانند رفتار بهنجار و اخلاقی داشته باشند. اگر سیستم به گونهای باشد که طی آن افراد ناگزیر شوند برای ماندن در آن از اصول شان بگذرند، آنگاه کنش فردی هم قربانی سیستم غیراخلاقی میشود؛ برای مثال، افراد حتی گاهی برای استخدام شان ناگزیر هستند، فرصتطلبی کنند چون معیارهایی که برای گزینش و جذب اعضای هیأت علمی در دستور کار قرار میگیرد، معیارهای یک جانبهگرایانه و ایدئولوژیکی است که طی آن تخصص و اصول اخلاقی افراد را تحتالشعاع قرار میدهد. از طرف دیگر، رقابت بر اساس «کمیتگرایی» در سیستمهای ارتقای استادان همچنان در دانشگاههای ما در حال رشد است و تا اطلاع ثانوی نمیتوان برای آن توقفی متصور بود.
به نظر میرسد ارادهای جدی برای کاهش روند مدرکگرایی در سیستم دانشگاهی ما وجود ندارد از این رو، افراد وارد رقابتی غیراخلاقی میشوند و با وجود شعارهای اخلاقی که در خارج از نهاد دانشگاه میدهند، بتدریج شیوههای غیراخلاقی پیشه میکنند تا بتوانند در این رقابت ناسالم از قافله عقب نمانند. بنابراین پایاننامه و رساله بیشتری را عهدهدار میشوند و به معیارهای آکادمیک تن میدهند و طی آن افراد بتدریج از اصول خود، برای حفظ موقعیتشان میگذرند. دانشگاهها امروز دانشجو محور شدهاند چون متکی به پول دانشجویان هستند.
متأسفانه در شرایط فعلی «اخلاقی بودن» و «اخلاقی ماندن» برای استادان دانشگاه دشوار شده است. اما این بدان معنا نیست که اهالی دانشگاه باید تسلیم سیستم شده و در آن حل شوند. اهالی دانشگاه، نخبگان جامعه هستند و با وجود همه عوامل گوناگونی که آنان را به ارتکاب اعمال غیراخلاقی سوق میدهد، باید تلاش کنند بهعنوان بخش نخبه جامعه تا آنجا که امکان دارد، به معیارهای اخلاقی متعهد بمانند و به هیچ وجه از معیارهای خود عدول نکرده و خود را با شرایط موجود تطبیق ندهند و تثبیتکننده وضع موجود نباشند و همیشه خود و سیستم و جامعه را یک گام به جلو ببرند.
منبع: روزنامه ایران