فرهنگ امروز / دکتر محمدباقر تاجالدین:
لزوم ورود نخبگان به عرصه تصمیمسازیهای سیاسی- اجتماعی
1 دانشگاهیان کشور در سالیان و دهههای اخیر گویی تبدیل به مقالهنویسانی شدهاند که بتوانند از این طریق رتبهها و پایههای دانشگاهی را یکی پس از دیگری فتح کنند و به قلههای رفیع دانش دست یابند. گفتن ندارد که در پیش گرفتن چنین رویهای توسط دانشگاهیان کشور مصداق دقیق «علم برای علم» است و چندان در پی بهخدمت گرفتن علم و دانش برای حلوفصل مشکلات جامعه نخواهد بود. البته همه دانشگاهیان کشور مصداق چنین حکمی نیستند و در میان آنان هستند کسانی که علم و دانش را در خدمت نقادی و همچنین ارائه راهحل برای برونرفت از مشکلات میدانند؛ اما متأسفانه تعداد این دسته از دانشگاهیان چندان زیاد نیست و مشکل دقیقاً در اینجا است. به عبارت دیگر، انتظار این است که بیشتر استادان و دانشگاهیان بویژه در شرایط فعلی کشور که در بخشهایی از جامعه با چالشهایی جدی مواجه هستیم که بود و باش و زندگی اکثریت افراد و گروههای اجتماعی را متأثر کرده است، دستکم بخشی از رسالت و مسئولیت اجتماعی خود را در این زمینه ادا کنند.
2 اساساً مسأله این است در شرایطی که چالشهای جدی در جامعه وجود دارد از دانشگاهیان و دانشمندان انتظار میرود برای رفع یا کاهش مشکلات جامعه راهحل ارائه کنند. اما با تأسف فراوان آنان بیتوجه به این شرایط بغرنج بهدنبال چاپ و نشر مقالات خود در مجلات علمی یا بهدنبال نوشتن کتابهای آکادمیک برای طی کردن مدارج دانشگاهی هستند و «مسئولیت اجتماعی» خویش را به کلی کنار گذاشته و فراموش کردهاند.
روشن است که منظور این نیست که از همه دانشمندان و دانشگاهیان انتظار میرود که برای تمامی مشکلات موجود در جامعه راهحل ارائه کنند، اما این انتظار وجود دارد که برای دستکم بخشی از این مشکلات راهکار ارائه کنند و بیتفاوت از کنارشان عبور نکنند.
این موضوع از آن رو اهمیت دارد که دانشگاه در تمامی جوامع مرکز تولید علم و معرفت و همچنین مرکز ارائه راهکارها برای حل و فصل مشکلات جامعه است و مهمتر اینکه همواره امید جامعه و مردمانش به دانشگاه و دانشگاهیان است و اگر دانشگاهیان چنین رسالت و مسئولیت اجتماعی را انجام ندهند در واقع بر ناامیدی جامعه میافزایند. برای مثال اکنون میتوان اینگونه قضاوت کرد که انبوهی از پایاننامهها در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری و همچنین انبوهی از مقالات علمی که توسط دانشگاهیان تنظیم شدهاند گویی هیچ گرهی از مشکلات جامعه باز نمیکنند و از این منظر تو گویی که بود و نبودشان تأثیری به حال مردمان جامعه نداشته و درد و رنجشان را کاهش نداده است.
3 مسئولیت و رسالت اجتماعی دانشگاهیان حکم میکند که همواره نسبت به مشکلات اجتماعی توجه و دقتنظر لازم نشان دهند و برای برونرفت از مشکلات، راهکار مناسب و مطلوب ارائه نمایند. نوشتن مقالات علمی و چاپ در مجلات پژوهشی البته اگر بتواند به انباشت علمی و معرفتی منجر شود و در نهایت گرهی از مشکلات جامعه باز کند در جای خود بسیار نیکو و ارزشمند است و جای تقدیر و تحسین هم دارد؛ اما مسأله این است که تاکنون چنین رویهای در جامعه علمی کشور نه تنها منجر به حل و فصل هیچ مشکلی نشده بلکه شاید خود بهمسأله و مشکلی هم تبدیل شده است.
شایسته است از دانشگاهیان پرسش شود در شرایطی که جامعه با نابرابری اجتماعی، پایمال شدن حقوق شهروندی، بیکاری، فساد مالی و سازمانی، شکاف طبقاتی، تورم، حاشیهنشینی، خشونت، کاهش سرمایهاجتماعی و سایر مشکلات مواجه است چرا اینگونه بیتفاوت و بیتوجه از کنار این مسائل عبور میکنید و بدون دغدغه فقط بهدنبال ارتقای رتبه دانشگاهی خودتان هستید؟ و مهمتر اینکه مسئولیت اجتماعی خود را به کناری نهادهاید و آن را اساساً فراموش کردهاید؟
واقعیت این است که اگر نگوییم تمامی دانشگاهیان، دستکم بخشی از آنان تبدیل به کارمندانی شدهاند که آهسته به دانشگاه میروند و آهسته برمیگردند تا مبادا هیچ خللی بر جایگاه دانشگاهیشان وارد شود و از این منظر گویی هیچ توجهی به وجود این همه مسائل جامعه ندارند و از مسئولیت و رسالت اجتماعیشان غافل شدهاند. این دسته از دانشگاهیان فقط به این فکر میکنند که خود را از مهلکه نجات دهند، حال اینکه چه بر سر دیگران و جامعه میآید دیگر اهمیتی برایشان ندارد و اساساً دانشگاه بیش از آنکه مرکزی برای ارائه راهحل مشکلات جامعه باشد تبدیل به نردبان ترقی و پیشرفت شخصی برای آنان میشود.
ممکن است در اینجا برخی از همکاران بپرسند مگر دانشگاهیان نباید به فکر ارتقای درجه و رتبه خود باشند و فقط باید به مسئولیت و رسالت اجتماعیشان فکر کنند؟ در پاسخ باید بگویم البته که دانشگاهیان از یک منظر لازم است که به فکر ارتقای موقعیت و جایگاه خویش باشند اما بحث کلیدی این است که آنان بر خلاف بسیاری از افراد معمولی جامعه مسئولیت عظیمی نسبت به جامعه برعهده دارند که دیگران ندارند و اینجا است که ضرورت دارد این وظیفه و مسئولیت انسانی و اجتماعی خویش را به نحو احسن ادا نمایند تا جامعه از برکات وجودشان بهرهمند شود و از چالشهای متعددی که امروز بر سر راهمان قرار گرفته سربلند بیرون آییم.
4 بنا به گفته یورگن هابرماس(Jürgen Habermas) اندیشمند مشهور آلمانی که از بازماندگان مکتب فرانکفورت است «دانش اثباتی» چندان به کار حلوفصل مشکلات جامعه نمیآید و این «دانش انتقادی» و مهمتر از آن «دانش رهاییبخش» است که میتواند چنین وظیفه و مسئولیت مهمی را برعهده بگیرد و بر دانشگاهیان لازم و ضروری است که با تمسک و توسل به «دانش انتقادی» و همچنین «دانش رهاییبخش» برای برونرفت از مشکلات فعلی جامعه راهکارهای منطقی و مطلوب زمینههای ادای مسئولیت و رسالت اجتماعیشان را فراهم سازند. اما تمام حرف در این است که متأسفانه بخش مهمی از جامعه دانشگاهی کشور غرق در «دانش اثباتی» شده است و همین موضوع موجب شده که بیتوجه بهوجوه «انتقادی» و «رهاییبخشِ» دانش، مسئولیت و رسالت اجتماعی خویش را نیز به دست فراموشی سپارند.
دانشگاهی که مقرر بود مرکزی برای تولید علم و دانش انتقادی و رهاییبخش برای برونرفت جامعه از انبوهی از مشکلات و مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی باشد گویی حالا خود به مسألهای تبدیل شده است که دیگرانی باید پیدا شوند تا برایش راهحل پیدا کنند.
کلام آخر اینکه مسئولیت و رسالت اجتماعی دانشگاهیان حکم میکند که اکنون و در این برهه حساس از کشور به دور از هرگونه غرضورزی و یکجانبهگرایی با یک اجماع و هماهنگی نسبی تمامی فکر و خرد و اندیشه خویش را در کنار هم قرار دهند و برای برونرفت جامعه از چالشهای پیشرو، راهکارهای منطقی و عقلانی و مطلوب ارائه نمایند تا باشد که در فردای تاریخ، نسلهای آینده این سرزمین قضاوتهای نادرستی درباره آنان نداشته باشند و آنان را در معرض اتهام سکوت و بیتفاوتی و بیتوجهی قرار ندهند.
منبع: روزنامه ایران