امیرحسین اللهیاری
به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ محمد بن عبدالجبار بن حسن نِفَّری یکی از چهرههای رازآلود در تاریخ عرفان تمدن اسلامی است. او به روایتی در نیمه نخست قرن چهارم هجری در روستای نِفّر در عراق کنونی میزیسته است. نِفَّری به دلیل آنکه قائم به خود بود و مستقل از فرق صوفیه، هیچگاه شهرت چندانی کسب نکرد تا اینکه دو قرن پس از او شیخ اکبر محی الدین یادی میکند.
تنها کتاب او «مواقف و مخاطبات» است که هیچگاه در طول قرون متمادی به طور کامل به فارسی ترجمه و شرح نشد. تا اینکه ترجمه فارسی کامل این کتاب برای نخستین بار در سال گذشته (۱۳۹۷) به قلم امیرحسین اللهیاری توسط نشر مولی در دسترس مخاطبان قرار گرفت. چندی است که چاپ دوم این کتاب نیز با شمارگان ۵۲۰ نسخه، ۲۱۰ صفحه و بهای ۵۰ هزار تومان منتشر شده است.
اللهیاری مترجم این کتاب که مقدمهای خواندنی نیز بر آن نوشته در گفتوگو با «ایبنا» اشاره کرد: «مواقف و مخاطبات» تنها کتاب محمد بن عبدالجبار بن حسن نِفَّری است و زندگی او خود یک داستان عجیب و غریب است. او همعصر منصور حلاج است. حلاج نیز از چهرههای عجیب در تاریخ تمدن اسلامی است. او به فنون مختلف عرفان آگاه بود و با مسافرت به کشورهای مختلف و متفاوت دانش عظیمی نسبت به وجوه متفاوت عرفان پیدا کرد. به عنوان مثال او مسافرتی به هند کرد و با انجام ریاضتهای گوناگون به معجزات و کراماتی دست یافت.
مساله اعدام حلاج
وی افزود: حلاج عادت داشت تا به هر مساله و هر حوزهای ورود پیدا کند. میتوان به برداشتهای وحدت وجودی از لفظ «انا الحق» او تشکیک وارد کرد، چرا که در سطوحی پایینتر مثلا یکی از یاران خود را مدام موسی خطاب میکرد و دیگری را عیسی و نوح و...
اللهیاری ادامه داد: حلاج رویکردی فراشریعتی داشت و به ظواهر دین اعتنای چندانی نمیکرد. به همین دلیل نیز یارانش بسیار زیاد شدند و همین باعث شد تا خلیفه احساس خطر کند. البته شخص خلیفه قصد نداشت به موضوع حلاج ورود پیدا کند و اختیار کامل را به وزیرش داد. وزیر نیز به سراغ جنید بغدادی رفت و فتوای کشتن حلاج و یارانش را گرفت. در آن روز کذا، هم منصور حلاج را کشتند و هم یارانش را. بنابراین بر خلاف این رای مشهور، حلاج به تنهایی اعدام نشد.
این مترجم همچنین با اشاره به این نکته که پس از اعدام حلاج فضای فرهنگی دچار جو امنیتی شد، گفت: اعدام صوفی مهمی چون حلاج اثر عجیبی گذاشت. شیوه اعدام او نیز شدید بود. میدانیم که حلاج را ابتدا دست و پا بریدند و بعد به دارش زدند و در ادامه جنازهاش را سوزاندند و خاکسترش را در رود ریختند. همین باعث شد تا جو امنیتی شدیدی بر فضا حاکم شود. در همین وضعیت متفکری با یک اختلاف سنی نسبت به حلاج ظهور پیدا میکند به اسم محمد بن عبدالجبار بن حسن نِفَّری. او در «نیپور» یکی از شهرهای مرزی در عراق کنونی (نزدیک مرز ایران) به دنیا آمد. نِفَّر معرب نیپور است.
پرده پوشی نِفَّری و دلیل ناشناس ماندنش
اللهیاری در بخش دیگری از این گفتوگو به ضرورت پرده پوشی توسط صوفیان پس از ماجرای کشتن حسین بن منصور حلاج اشاره کرد و ادامه داد: قاعدتا کسی مثل نِفَّری نیز در آن وضعیت نمیتوانست اعتقادات و عقاید خود را به روشنی بیان کند.
مترجم «کتاب مواقف و مخاطبات» در ادامه درباره ناشناس ماندن نِفَّری چنین گفت: یک علت ناشناس ماندنش این است که در دوره اختناق پس از کشته شدن حلاج زیست کرد. دلیل دیگر این است که او مکتب قائم به خودش را داشت و از هیچ طریقت یا پیر خاصی پیروی نمیکرد که توسط آنها تبلیغ شود.
اللهیاری ادامه داد: ساختار «کتاب مواقف و مخاطبات» نیز خاص است. مواقف دارای ۷۷ موقف است. وقفه حالتی است که در آن نِفَّری ادعا میکند که بیواسطه در معرض الهام الهی قرار گرفته و این ادعایی است همتای وحی. یعنی نِفَّری ادعا کرده که خداوند به او وحی کرده است و به همین دلیل نمیتوانست این سخنان را به روشنی و به طور مستقیم بیان کند. اگر به روشنی میگفت که بر من وحی شده، به یقین مانند حلاج اعدام میشد.
ابن عربی تحت تاثیر نِفَّری بود
اللهیاری در بخش دیگری از این گفتوگو به مفهوم وحی و جایگاه آن در کتب مقدس و ادیان ابراهیمی پرداخت و اظهار کرد: بر اساس کتب مقدس در ادیان ابراهیمی مفهوم وحی صرفا اختصاص به پیامبر اسلام دارد و بر همین مبنا شاید بتوان گفت که هیچ پیامبری جز پیامبر مکرم اسلام (ص)، داعیه آسمانی بودن و داشتن ارتباط وحیانی نداشته است. به عنوان مثال انجیل کتاب آسمانی نیست چرا که صرفا دو دسته مطالب دارد؛ نخست روایات حواریون و دیگر مطالبی که از تورات استخراج شده است. نخستین انجیل نیز ۲۰۰ سال پس از حضرت مسیح (ع) نوشته شده، بنابراین نمیتواند آسمانی باشد. تورات نیز هیچگاه ادعای وحی بودن را نداشته است.
مترجم کتاب «گاه ناچیزی مرگ» اثر محمد حسن علوان گفت: نِفَّری مستقیما به وحی بودن کتاب خود اشاره کرد اما نتوانسته آن را ابراز کند. بنابراین او ناشناس ماند و نخستین کسی که حدود سه قرن پس از او اشاره کرد که چنین کتاب و چنین شخص متفکری وجود داشته، ابن عربی است. او در «فتوحات مکیه» نفری و کتابش را معرفی کرده و میتوان گفت که از او الهام هم گرفته است.
اللهیاری همچنین درباره تاثیرپذیری ابن عربی از نِفَّری نیز اشاره کرد: من آثار ابن عربی و آثار درباره او را نیز ترجمه کردهام و به همین دلیل نیز به تاثیر گرفتن او از نِفَّری رسیدهام. ابن عربی در خیال پردازی و همچنین بیان گفتارهای عجیب به نِفَّری نظر داشته است. به عنوان مثال نِفَّری چنین گفته که «هو التی هی». این جمله در ظاهر با قواعد دستوری زبان عربی جور درنمیآید. چون «هو» ضمیر اشاره به مذکر است و التی و هی مونثاند! اما نِفَّری در اصل با اشاره به صفت آفریدگاری خداوند گفته که او (یعنی خداوند) دارای صفت تانیث است. ابن عربی از این سخن بهره برده و در رساله «لایعوّل علیه» خود گفته «به مکانی که قابلیت تانیث نداشته باشد، یا به عبارتی زنانگی نداشته باشد، اعتماد نکن.» این مفهوم را ابن عربی از نِفَّری گرفته اما به هر حال بیانش در آن دوران جراتی میخواست.
این مترجم درک کلام نِفَّری را نیز سخت خواند و گفت: واقعا فهم «کتاب مواقف و مخاطبات» مشکل است و در بسیاری از موارد با اصول و موازین شریعت نمیخواند. اما جالب اینجاست که او در بخش مخاطبات درباره مهدویت حرف زده است. دیدگاههای نِفَّری درباره مهدویت مورد اقتباس ابن عربی هم قرار گرفت. نکته مشکلزا اما اینجاست که در شارح مواقف در طول تاریخ تنها یک نفر بود: عفیفالدین تلمسانی.
اللهیاری اضافه کرد: نِفَّری آنقدر گمنام بود که تلمسانی که شارح اثر اوست، گفته مکان مرگ او در حوالی رود نیل است. در مواقف گفته است که نِفَّری در نیل مصر درگذشت و این نیل مصر جایی است نزدیک نیپور در عراق و تلمسانی این نکته را متوجه نشده و مکان مرگ او را در مصر ذکر کرده است.
مترجم «الکتاب» آدونیس نکات جالب دیگر درباره نِفَّری را به این شرح بیان کرد: پس از ابن عربی باز هیچکس از نِفَّری حرفی نزد تا اینکه حدود ۶۰ سال پیش یک کشیش لبنانی به اسم پل نویا که در دانشگاههای لبنان به تدریس فلسفه اشتغال داشت، نام او را دوباره بر سر زبانها انداخت. نویا از نظر زبانی نِفَّری را سرآمد سخن پردازان در طول تاریخ میداند. جالب اینجاست، آدونیس که شاگرد نویا بود از طریق او با نِفَّری آشنا شد و در زبان شعری بیشترین تاثیر را از او گرفت.
مواقف و مخاطبات به قلم خود نِفَّری نیست
اللهیاری در بخش دیگری از این گفتوگو کاتب «کتاب مواقف و مخاطبات» را کسی غیر از نِفَّری عنوان کرد و گفت: نِفَّری با دست خودش مواقف را ننوشت. به یک روایت خواهرزادهاش و به روایتی دیگر پسر دخترش، همیشه همراه او بود و در حالتهای الهام سخنانش را مینوشت که با توجه به سبک زندگی نِفَّری میتوان گفت که روایت همراه بودن خواهرزاده درستتر است.
وی افزود: اگر قائل به الهام شویم، وقتی نِفَّری در پرتو الهامات وحیانی قرار میگرفت سخنانش نوشته میشد و اگر به چیز دیگری قائل باشم میتوان گفت که وقتی او در ساحت اختلالات روانی و حالتی شبه اسکیزوفرنیک قرار میگرفت و مواقف را میخواند، خواهرزادهاش آنها را یادداشت میکرد.
اللهیاری ادامه داد: از ۲۰ سال پیش به صورت جسته و گریخته ترجمههای مختصری از «کتاب مواقف و مخاطبات» منتشر شده است. اما رویکرد مترجمان معرفی و برگردان یک اثر معنوی بود و هیچکس در ترجمه به جنبههای زبانی و رویکردهای زبان شناختی این اثر توجهی نداشت. من نیز پس از خواندن و ترجمه آثار آدونیس و آشنایی با آرای پل نویا، به این نتیجه رسیدم که باید این متن را ترجمه کنم. واقعا جای خالی آن در میان کتابهای فارسی به چشم میخورد. امیدوارم که شرح و تعلیقات من گره از خلاقیتها و بازیهای زبانی نِفَّری باز کرده باشد.
درباره مترجم
امیرحسین اللهیاری پزشک است. او بر ادبیات کهن عرب، حکمت اسلامی و ادبیات معاصر عرب احاطه دارد. از دیگر کتابهای منتشر شده او میتوان به ترجمه رمان «گاه ناچیزی مرگ» نوشته محمد حسن علوان، ترجمه «الکتاب» ادونیس (در سه جلد که مهمترین مجموعه شعر ۱۰۰ سال اخیر عرب است)، «شرح گل سوری» ترجمه مجموعه مقالاتی مهم درباره ادونیس، مجموعه شعر «عقاب قله یوشان»، مجموعه غزل «پری خوانی»، ترجمه حیدربابای شهریار به شعر فارسی به نام «سلام بر حیدر بابا»، «بررسی ابعاد چهارگانه سلامت از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت در شاهنامه فردوسی» (تز پایاننامه دکتری نویسنده است که در قالب کتاب نیز منتشر شد)، «چشمهای قهوهای تو» و «تنها این را برای تو نوشتهام مریم» اشاره کرد.