فرهنگ امروز/ احسان صارمی:
یوسف باپیری در گفتوگویی درباره نمایش «ویران» میگوید انگیزههای آفرینش آن نمایش از جهان درامنویسی امیررضا کوهستانی میآید و در گفتوگو با کوهستانی به همراه محمد منعم، جرقههای ترجمه تئاتر مستند زده میشود. سالها بعد انتشارات بیدگل کتابی به ترجمه محمد منعم منتشر میکند که تا به امروز مهمترین منبع تئاتر مستند به زبان فارسی است. با اینکه حداقل برای تئاتر مستند میتوانیم یک ریشه پیسکاتوری و یک آغازگر پیتر وایسی درنظر بگیریم، اما در ایران تئاتر مستند با اما و اگرها آغاز شده است. برخی «ویران» را آغاز تئاتر مستند میدانند و برخی نیز سفری چهل ساله میکنند و از «اکبرآقا، کارگر
ایران ناسیونال» یاد میکنند. با این حال، آنچه مشخص است مبهم بودن مفهوم مستندبودگی در تئاتر ایران است. با نگاهی به منابع تئاتری میتوان مدعی شد اساسا کارگردانان و نویسندگان تئاتر نمیتوانند در زبان فارسی منابع الهامبخش قابلاتکایی برای آفرینش یک اثر مستند بیابند. با اینکه از اولین کارهای اروین پیسکاتور بیش از صد سال میگذرد، اما هیچ منبع درست و درمانی درباره شیوه کار پیسکاتور وجود ندارد و قسمت نجاتبخش ما، «درباره تئاتر» برتولت برشت است. درمورد پیتر وایس قضیه دردناکتر هم میشود. حتی کتاب جمع و جوری چون «درآمدی بر آثار پیتر وایس» به قلم اولاف بروالد ترجمه نشده است و حتی در جایی بدان اشاره نشده است. بماند که کتابهایی چون «درک پیتر وایس» یا «مجموعه آثار وایس» هم در دسترس نیست.
در چنین بیابانی حتی نویسندگان ایرانی تمایلی به نگارش درباره تئاتر مستند ندارند. میل عمومی مترجمان به سوی موضوعات دهانپرکنتری چون شکسپیر و دیدگاه فلان فیلسوف نسبت به تئاتر است. در چنین وانفسایی هر آنچه روی صحنه میرود میتوان برچسب تئاتر مستند بر پیکرهاش زد، حتی تئاتر مستند بدل به یک عنصر تبلیغی میشود؛ عنصری که در آن میل مردم ایران به دیدن مستند را تحریک میکند. تجربه نیز نشان میدهد تئاترهایی که با عنوان مستند روی صحنه رفتهاند با موفقیت گیشه مواجه شدهاند. آثار ساناز بیان از نمونههای قابلتوجه ماجرا به حساب میآیند؛ اما آنچه با دیدن آثار بیان یا دیگر کارگردانان ایرانی ذهن را به خود درگیر میکند، این پرسش است که چه شباهتی میان این آثار با آرا پیسکاتور یا «مارا/ساد» پیتر وایس است.
این سردرگمی به فقدان منابع بازمیگردد و البته موفقیت اولیه یک نمایش: «ویران.» نمایش «ویران» با موضوع زلزله بم، مجموعه مونولوگهایی بود که شخصیتها در باب زلزله بم روایت میکردند. گفته میشود نمایشنامه محصول گفتوگوهایی است نویسنده نمایشنامه با شخصیتهای حقیقی داشته است، اما محصول نهایی آن مصاحبهها نیست.
همه چیز به سوی نوعی دراماتیزهسازی پیش رفته است؛ جایی که بشود احساسات مخاطب را تحریک و عاطفه او را بابت فاجعهای که رخ داده است، بیدار کرد. نتیجه کار یکی از آثار متاثرکننده سالهای اخیر بوده است. این رویه بعدها در آثار ساناز بیان به شکل حادتری ادامه مییابد. نکته مهم چنین شیوهای محوریت یک موضوع برای آفرینش تئاتر است تا یک واقعه. برای مثال در «آبی مایل به صورتی» ساناز بیان به جای روایت سرراست از تجربههای یک ترنس، سراغ جهان ترنسها میرود و روایتهای نامتقاطعی از چند ترنس را روایت میکند. نتیجه کار مونولوگهایی است که عواطف شما را تحریک میکنند. این رویه در سالهای اخیر بارها تکرار شده و حتی میتوان برایشان عنوان تئاتر سانتیمانتال نیز برگزید؛ تئاترهایی که بیش از وابستگیشان به مستندبودگی، به ملودرامبودگی است.
یکی از سادهترین اشکال تئاتر مستند در دنیای تئاتر ورباتیم است که نقطه شروعش «مرگ دانتون» گئورگ بوخنر (بوشنر) است. بوخنر در این نمایشنامه از اسناد تاریخی بهره میبرد تا «واو به واو» اثر بر پایه واقعیتهای تاریخی باشد. کارل کراوس در «آخرین روزهای بشر» برای رسیدن به یک اثر مستند 500 شخصیت را ارزیابی میکند. شیوه ورباتیم مهمترین شکل استنادگرایی در تئاتر است که در آن سخنان مردم واقعی از طریق مصاحبه یا ضبط و رونویسی گفتهها یا ارزیابی اسنادی به درام تبدیل میشود. در این شیوه چندان به سمت شیوههای روایی دراماتیک مرسوم نمیروند. این همان جایی است که پیسکاتور شعارش را میدهد و میخواهد تصویر -از دید او- فریبکارانه تئاتر مرسوم کنار گذاشته شود.
تئاتر ورباتیم در ایران چندان جایگاهی نداشته است. تئاتر رسمی کشور تلاشی برای ارایه نمونههای ناب نداشته است. حتی نمایشهای جنگی که محبوب تئاتر ورباتیم هستند، چندان در ایران خود را درگیر این شیوه استنادی نمیکنند. شاید یکی از دلایل ماجرا نبود آگاهی از قدرت ورباتیم است. ناآگاهی که متاثر از همان فقدان منابع است. همهچیز به نوع آفآفتئاترشهری خلاصه شده است. «پرونده قتل غفور آبیک» یا «شهرزاد» که هر دو در عمارت روبهرو اجرا شدهاند، نمونههای متاخری از این نوع نمایش است و به واسطه در حاشیه بودنشان چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. با اینکه تجربه نشان داده است، این شیوه نمایشی بدون درگیر کردن عواطف، سطح انتقال داده به مراتب بهتر از یک فیلم مستند را داشته است، همانچیزی که تئاتر حرفهای به واسطه نوعی از بیسوادیاش خود را از آن محروم کرده است.
روزنامه اعتماد