به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر برشی از کتاب «حقیقت عاشورا؛ از عاشورای حسین(ع) تا تحریفات عاشورا» اثر محمد اسفندیاری است که در ادامه می خوانید؛
عاشورا جزئی از تاریخ است که ممکن بود رخ ندهد. این احتمال قوی بود که امام (ع) در قیامش به پیروزی برسد و یا پیشنهادهایش را برای جلوگیری از جنگ بپذیرند و به شهادت نرسد. هدف آن حضرت در این قیام، احیای دین بود، نه اینکه میخواست کشته شود تا مردم عزاداری کنند. آنچه از امام حسین بزرگتر و ارزشمندتر است، دین است، و برای دین بود که آن حضرت سر و جان داد. بنابراین نباید هدف امام تحتالشعاع شخص امام قرار بگیرد و دینداری به عزاداری تقلیل یابد. دینداری در حاشیه عزاداری نیست، بلکه عزاداری جزئی از دینداری است. از عاشورا آیینی خودبنیاد ساختن، عاشورا را از دین بیرون آوردن و به آن استقلال بخشیدن، چیزی به نام «دستگاه امام حسین» پدید آوردن و دینداری را در عزاداری خلاصه کردن، تحریفی است که من آن را قربانی کردن دین به پای عاشورا می شمارم.
کسانی که گرفتار چنین تحریفی شدهاند، محرم را محترمتر از ماه رمضان، عاشورا را مهمتر از بعثت، روضه را بهتر از مناجات، کربلا را برتر از مکه، و زیارت امام حسین(ع) را عظیمتر از زیارت خانه خدا میشمارند. این عده میپندارند امام حسین تن به شهادت داد تا شیعیان عزاداری کنند، و عزاداری کنند برای اینکه ثواب ببرند. ایشان ماورای عاشورا را، که هدف امام حسین بود و موضوعیت داشت، نمیبینند و فراتر نمیروند.
به صراحت بگویم که امام حسین طریقیت دارد، نه موضوعیت. او مردم را به خودش دعوت نمیکرد، بلکه به خدا دعوت میکرد و سنت پیامبر...
اساسا ائمه طاهرین(ع) علامتهای راه هستند. باید از طریق آنها به راه درست رفت و درست راه رفت. هر علامتی میگوید به من بنگرید تا راه را بیابید، نه اینکه چنان در من بنگرید که از راه باز مانید. به علامتها نباید با نگاه استقلالی نگریست بلکه باید آنها را راهنما دانست و به راه نگریست.
در عصر حاضر دو نوع تشیع به چشم میخورد: تشیع نام و تشیع مرام. در تشیع نخست بیشتر بر نام و مقام اهل بیت و حقانیت ایشان در مقابل خلفا تأکید میشود و کارکردش بیشتر روضه و عزاداری و زیارت و بدگویی از خلفاست؛ یعنی تولی و تبری. این تشیع در شعائر و شعار خلاصه میشود و اختلاف عمدهاش با مذهب تسنن، موضوعی تاریخی است که امروزه موضوعیت ندارد و مربوط به قرنها پیش است.
اما در تشیع دیگر بر پیروی از مرام اهلبیت و ادامه آن تأکید میشود. در این تشیع، زنده نگه داشتن نام اهلبیت، به هر طریق، از جمله با روضه و عزاداری و زیارت، برای استمرار راه ایشان است؛ یعنی مکارم اخلاقی و فضائل معنوی و عدالت و قسط و دیگر ارزشهای الهی و انسانی. این تشیع در تولی و تبری تاریخی خلاصه نمی شود، بلکه موضوع آن همواره زنده است.
در تشیع نام، ائمه طاهرین(ع) موضوعیت دارند و مهم، احیای نامشان است؛ ولی در تشیع مرام، ایشان طریقیت دارند و مهم، احیای مرامشان است. تشیع نام، تشیع شکل و شعار است، اما تشیع مرام، تشیع راه و آرمان.
اکنون دو گروه شیعه نامی و شیعه مرامی وجود دارند: یکی همواره از امامان میگوید و نامشان را بزرگ میدارد، و یکی دیگر راه و ادامه راهشان را میپوید و به اهداف و آرمانهایشان چشم میدوزد. آن گروهی به امامان نزدیکترند که مرامشان را مطمح نظر دارند. حسین حسین گفتن کسی را حسینی نمی کند، بلکه حسینیوار زیستن، آدمی را حسینی میگرداند. شیعه دیگر است و متشیع دیگر. حتی اگر کسی نام حسین را نشنیده باشد، و یا در سراسر عمرش به زبان نیاورده باشد، اما در مسیر اخلاق عدالت و آزادی باشد، به امام حسین نزدیکتر است از کسی که حسین حسین می گوید و راهش را نمی پوید. حسینیان بی عنوان بر غیر حسینیان دارای عنوان برتری دارند.