به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «شرقشناسی» نوشته الکساندر لئون مکفی که با ترجمه مسعود فرهمندفر به تازگی به وسیله نشر مروارید منتشر شده است به پدیده فرهنگی «شرقشناسی» پرداخته است و با مروری تاریخی بر این پدیده فرهنگی به تحلیل آن روی آورده است.
از نکات حاشیهای اما مهم مرتبط با این کتاب، این است که پیش از این، کتاب «شرقشناسی» با همین مترجم، در سال ۱۳۹۴ در نشر «روایت نو» منتشر شده بود. در آن چاپ کتاب، مقدمهای که احمد کریمی حکاک بر کتاب نوشته است وجود نداشت و همینطور املای نام نویسنده به شکل «مک فای» ثبت شده بود. آیا چاپ تازه کتاب نسبت به چاپ پیشین تفاوتهای دیگری هم دارد؟ مترجم و ناشر کتاب هیچگونه توضیحی در این زمینه ارائه نکردهاند و علاوه بر آن در شناسنامه کتاب ذکر کردهاند که این چاپ، چاپ اول کتاب محسوب میشود. شاید شایستهتر این بود که چاپ پیشین کتاب اینگونه نادیده گرفته نمیشد و وجوه مثبت ویرایش فعلی کتاب، نسبت به چاپ و ویرایش پیشین آن در مقدمهای از سوی مترجم، در ابتدای کتاب تبیین میشد. گذشته از این، اما اهمیت کتاب ما را بر آن میدارد که در معرفی آن به مخاطبان بکوشیم.
واژه «شرقشناسی» عموماً در سدههای هجدهم و نوزدهم برای اشاره به کار شرقشناس یا پژوهشگری که به زبان و ادبیات شرق تسلط داشت به کار گرفته میشد. در حوزه هنر نیز این واژه به شخصیت، سبک یا کیفیتی که خاص ملتهای شرقی است اشاره میکرد. اما در بیست سال انتهایی سده هجدهم و بیستوپنج سال ابتدای سده نوزدهم، این واژه با توجه به سلطه بریتانیا بر هند، معنای سومی به خود گرفت: «این معنای سوم به رویکردی «محافظهکارانه و رمانتیک» به مسائل حکومتی اشاره میکرد که بر سر راه کارگزاران کمپانی هند شرقی قرار داشت. طبق این رویکرد، زبانها و قانونهای بخشهای مسلمان و هندوی هند نباید نادیده گرفته یا جایگزین میشدند، بلکه باید از آنها در حکم بنیان نظم اجتماعی سنتی استفاده میشد.» (۱۹)
چهارمین تغییری که در معنای واژه شرقشناسی رخ داد، به دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم بازمیگردد. در این دوره، «شرقشناسی» علاوه بر معناهای پیشین به یک ساخت نهادی نیز اشاره داشت. نهادی رسمی که برای رسیدگی به امور شرق در غرب تاسیس شده بود. سویههای منفی رویکرد شرقشناسانه از این دوره به بعد جلوهگری بسیاری یافت. از این پس شرقشناسی نوعی از اندیشهورزی تلقی میشد که بر تفاوت بنیادین هستیشناختی میان انسان شرقی و انسان غربی مبتنی بود. این رویکرد ابزاری ایدئولوژیک در دست امپریالیسم غربی برای سلطه تلقی شد. سلطه بر مسلمانان، سیاهان، اعراب فلسطینی، زنان و...
این تغییر معنا محصول تلاش اندیشمندانی بود که در شرق میزیستند. اندیشمندانی نظیر انور عبدالملک جامعهشناس مصری، عبداللطیف طیباوی تاریخدان سوری، ادوارد سعید منتقد ادبی فلسطینیالاصل و در کنار آنها اندیشمندان غربی متمایل به نگرشهای چپ نظیر برایان اس. ترنر جامعهشناس انگلیسی.
آنچنان که مکفی در مقاله اول کتاب گفته است: حمله نهایی به شرقشناسی از چهار جبهه صورت گرفت: نخست، شرقشناسی بهمنزله ابزاری امپریالیستی که در خدمت استعمارگری و بردهسازی بخشهایی از بهاصطلاح جهان سوم بود (این ایده را عبدالملک مطرح کرد)، دوم، شرقشناسی بهمنزله سبکی از درک و تفسیر اسلام و ملیگرایی عرب (ایده الطیباوی)، سوم شرقشناسی به منزله «هویت جمعی» و «نظام سلطه فراگیر» (ایده ادوارد سعید) و چهارم، شرقشناسی به منزله توجیهی برای مجموعهای از اعتقادها، رویکردها و نظریههایی که جغرافیا، اقتصاد و جامعهشناسیِ شرق را تحت تاثیر خود قرار داده بود (ایده ترنر در کتاب مارکسیسم و پایان شرقشناسی).
به اعتقاد مکفی، خاستگاههای فکری این چهار حمله اصلی به شرقشناسی، که در دوران پس از جنگ جهانی دوم صورت گرفت، تا حدودی سطحیتر از آنچه تصور میشد بود. عبدالملک مبنای نقد خود بر شرقشناسی را نوشتههای کارل مارکس قرار داد. الطیباوی تمرکز تحلیل خود را بر پایه اصول سنتی احترام دوسویه و بیطرفی علمی که در اروپای سده نوزدهم شکوفا شده بود استوار کرد. نقد ادوار سعید نیز ریشه در آثار اندیشهورزان و پژوهشگران اروپایی همچون ژاک دریدا، آنتونیو گرامشی و میشل فوکو داشت و ترنر نیز نقد خود بر خوانشی نقادانه از مارکس و ادبیات ضد استعماری استوار کرده بود. تمامی این نقدها از فلسفه و نظام فکری اروپایی و اندیشههای هگل و نیچه ریشه گرفته بودند.
در میان نقدهایی که به شرقشناسی وارد شده، نقد ادوارد سعید در کتاب «شرقشناسی» پرنفوذترین و مطرحترین است. احمد کریمی حکاک استاد ادبیات فارسی دانشگاه مریلند که مقدمهای با نام «شرقشناسی، فراز و فرود یک مفهوم» نوشته است، مطلب خود را با ذکر اهمیت کتاب ادوارد سعید آغاز کرده است: «در چهار دههای که از انتشار کتاب شرقشناسی اثر مهم پژوهشگر نامدار ادوارد سعید میگذرد، جهان از بسیاری جهات، از جمله در مبانی و مقولات شناخت متقابل فرهنگهای تمدنساز جهان از یکدیگر، دگرگون شده است و روابط و ارتباطات فرهنگها و شبکههای فرهنگی جهان نیز. مفهوم شرقشناسی در طی این سالها با حمایت و انتقادهای بسیاری روبهرو شده است.»
به اعتقاد کریمی حکاک، کتاب الکساندر لئون مکفی با طرحی گسترده و شرحی درخور هم حقانیتی بیشائبه به شرقشناسی سعید میدهد و هم صلابتی بارز به انتقادهایی میبخشد که وی در این کتاب آنها را موضوع داوریها و ارزیابیهای منصفانه خود قرار داده است. حتی میتوان گفت موفقیت چشمگیر مکفی مرهون اعتدال و انصافی است که او در این اثر از خود نشان داده، به گونهای که کتاب حاضر را به حادثهای یگانه در تعدیل و تثبیت نسبی نقد شرقشناسی و درخور هرگونه تحسین و تمجید تبدیل کرده است.
در کتاب شرقشناسی نوشته مکفی، موضوعات مرتبط با پیدایش مطالعات مرتبط با مشرقزمین اعم از کشورهای عربی، هندوستان و... توسط انگلیسیها، مورد توجه و بررسی قرار داده شده و نویسنده سعی کرده از این زاویه به بررسی ریشههای غرضورزی اروپاییان درباره اسلام بپردازد و نیمنگاهی نیز به موضوع استعمار از این زاویه داشته باشد.
کتاب در ادامه موضوع شرقشناسی در هنر را مورد توجه قرار داده و پس از آن به بحرانهای موجود در مسیر تکامل این پدیده فرهنگی اشاره کرده است. موضوعاتی چون برداشتهای غربی از شرق، نگاه مارکس به پدیده شرقشناسی، نگاه ادوارد سعید به موضوع شرقشناسی و بررسی دیدگاههای منتقدان او در زمره بحرانهایی است که در این بخش از کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین در فصل مجزایی با عنوان موردپژوهی، به بررسی جریانات فرهنگی شکل گرفته پیرامون شرقشناسی در الجزایر، اسکاتلند و هند پرداخته شده و فصل پایانی خود نیز اندیشه «خروج از شرقشناسی» را مورد توجه قرار داده است.
کتاب «شرقشناسی» نوشته الکساندر لئون مکفی که با ترجمه مسعود فرهمندفر و مقدمه احمد کریمی حکاک در سال ۱۳۹۸، با تیراژ ۵۵۰ نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان توسط نشر مروارید منتشر شده است، ۲۵۵ صفحه را شامل میشود.