به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ بحران مطبوعات چاپی از سال ۹۷ جدی شد و در مقطعی واردات کاغذ در کشور متوقف شد. در نهایت با تصمیم گیری های کلان در کشور مقرر شد برنامه ریزی برای واردات کاغذ صورت بگیرد. طبق گزارش اخیر معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا کنون ۵ هزار تن کاغذ در کشور توزیع شده است و مقادیر دیگری هم در برنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هست که توزیع شود. اما با این حال هنوز مطبوعات کشور ابراز رضایت کامل از وضعیت کاغذ ندارند.
با ایجاد مشکل کاغذ در کشور و حذف برخی نشریات از پیشخوان مطبوعات کشور یکبار دیگر حرف و حدیث ها بر سر دریافت یارانه مطبوعات هم در کشور بر سر زبان ها افتاد. جداولی که هر روز در صفحات اجتماعی افشاگر منتشر می شدند و حکایت از این داشتند که یارانه مطبوعات از سویی و دریافت سهمیه کاغذ برای افرادی سودآوری های کلانی به همراه داشته است و در این میان برخی نشریات کاغذهایی دریافت کردند اما در هیچ کجا اسم شان به گوش مخاطبان نرسیده است. یا در مورد یارانه هم جداول منتشر شده توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حساسیت برانگیز شد مبنی بر اینکه نشریات بر چه اساسی یارانه می گیرند و وجه تمایز این نشریات برای دریافت چیست؟
معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به درخواست سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تلاش کرد به طور عملی نسبت به این موضوعات واکنش نشان دهد و از این جهت آخرین روزهای شهریورماه فایلی را با عنوان «پیشنویس دریافت یارانه مطبوعات در سال ۹۸» منتشر کرد و اعلام شد این پیش نویس بعد از نظرسنجی به مرحله اجرا در می آید.
پرداخت ناکارآمد یارانه به مطبوعات
از نگاه مصطفا صباغ، کارشناس و فعال حوزه رسانه منتشر شدن این پیشنویس خود محل اشکال است و سیستمی که به پرداخت یارانه مطبوعاتی روی آورده، ناکارآمد است و برای کمک به مطبوعات باید دولت به گونه دیگری چاره اندیشی کند.
وی با اشاره به اینکه این روزها در بسیاری از مجامع، محافل و گعده های رسمی و غیر رسمی سخن از "بحران مطبوعات در ایران" در میان است، می گوید: وقتی از من به عنوان یک فعال رسانه ای درباره علت بحران مطبوعات پرسش می شود، من این پرسش را با طرح پرسشی دیگر پاسخ می دهم که صحبت از کدام بحران حادث شده برای مطبوعات ایران است؟
وی می افزاید: اگر مقصود از بحران، وارد شدن به دنیای فناوری و قرار گرفتن در توفان شبکه های اجتماعی باشد، پاسخ این است که این بحران دامن همه مطبوعات در سراسر جهان را گرفته است و محدود و منحصر به کشور ما هم نیست؛ آخرین و دیده شده ترین نمونه ابتلای مطبوعات به این بحران شاید نشریه معروف آمریکایی "اکسپرس" باشد که با ۱۶ سال تداوم در انتشار و شمارگان روزانه ۱۳۰هزار نسخه ای تعطیل شد و برای آخرین شماره تصمیم گرفت از طرف همه روزنامه نگاران در سراسر جهان کنایه ای به جامعه فرو رفته در دل شبکه های اجتماعی بزند: "با تلفنهای چندشآورتان خوش باشید!" دیگر در چنین وضعی، تکلیف مطبوعات ایرانی که شاید یک دهم این رقم هم تیراژ ندارند، مشخص تر باشد.
کم کاری مشهود مدیران
صباغ سپس به طرح این موضوع پرداخت که اگر منظور از واژه بحران، ماجرای پیش آمده در موضوع کاغذ باشد، در آن صورت هم دلیل کاملا واضح است؛ مدیران نخواسته اند و تاکیدم بر مصدر نخواستن هم از آن جهت است که می دانم حتی کم اطلاع ترین فرد ممکن هم اگر بر مصدر کار قرار می گرفت، می توانست با کمی پرس و جو از استخوان خرد کرده های این کار، به خصوص در حوزه چاپ و نشر، به راهکاری قابل اجرا برای کنترل و غلبه بر سوء استفاده های ظاهراً متداول شده برسد. یا این که حتی الامکان، به پشتوانه دستورات قاطع سران مملکتی، قدمی جدی در این راه بردارد؛ قدمی که تاکنون برداشته نشده و حتی اکنون هم برای برداشتن آن کمی دیر است.
بحران جدی مخاطب داریم
این فعال حوزه رسانه می افزاید: این دو مورد شاید هرکدام به نحوی یک چالش جدی برای اهل رسانه ایجاد کرده باشد، اما به عقیده من بحران اصلی در مطبوعات ایران، کاسته شدن جدی مخاطبان است. هرچند نگاه نظری به مسایل و پدیده های مختلف به من آموخته که در موضوعات اجتماعی هرگز نمی توان به قطعیت سخن گفت، اما اصلی ترین دلیل این بحران از دیدگاه من یک مساله است که من آن را "نفتی بودن" می نامم.
وی تأکید می کند: نفتی بودن به آن معناست که تقریبا کمتر رسانه ای را می توان یافت که به نحوی وابسته به بودجه عمومی کشور نباشد؛ بودجه ای که تا پیش از مسایل سیاسی اخیر، بخش عمده آن از محل درآمدهای نفتی بود و به اشکال مختلفی که جدی ترین آن واریز یارانه دولتی به حساب مطبوعات است، توزیع می شود. به عبارت دیگر هزینه مطبوعات از جیب مردم برداشته می شود، بی آن که خودشان بخواهند. این در حالی است که ساده ترین شکل تعامل رسانه با مخاطبش، انتخاب شدن توسط اوست.
گردش مالی مطبوعات منهای مخاطب
در ادامه این کارشناس رسانه با بیان اینکه در شرایطی که گردش مالی مطبوعات و به طور کلی رسانه ها بر محور مخاطب نباشد، طبیعی است که نقشه راه رسانه را هم دیگران (یارانه، حامی مالی، کمک های فردی و گروهی، رشوه، و...) تعیین کنند و می گوید: این چنین است که مخاطب جای خود را خالی می یابد و آگاهانه تصمیم به دور شدن از رسانه می گیرد و هرچه دورتر شود، رسانه خودش را به دیگران نزدیک تر می کند. بدین ترتیب این چرخه به مانند یک گرداب عمل می کند و هر دو عنصر قرار گرفته در خود را بیشتر به عمق بحران فرو می کشد؛ یعنی رسانه و مخاطب روز به روز از یکدیگر فاصله بیشتری می گیرند و بحران فزاینده می شود.
یارانه ندهید تا حال مطبوعات خوب شود
در پایان وی با طرح این سوال که چاره اندیشی وضع موجود برای مطبوعات چگونه است، این گونه پاسخ می دهد: دولت اگر واقعا قصد کمک کردن به مطبوعات را دارد، باید کمک کردن به مطبوعات را متوقف کند! به عبارت دیگر، مطبوعات و رسانه های ایران باید به مسیری برگردند که علاوه بر سخن گفتن به زبان مردم، از زبان آنان نیز سخن بگویند و منبع درآمد اصلی شان، جیب مردم باشد، به شرط آن که مردم خودشان تصمیم بگیرند این پول را بپردازند. چنین اتفاقی هم شدنی نیست مگر آن که پرداخت یارانه دولتی به هر شکلی متوقف شود و رسانه ها روی پای خودشان بایستند. در چنین وضعیتی ممکن است تعداد زیادی رسانه قربانی شده و برای همیشه تعطیل شوند، یا حتی تعداد فراوانی روزنامه نگار بیکار شوند، اما گمان می کنم این اتفاق بهتر از آن است که همه رسانه ها باهم به گردابی چنان حایل فرو روند که دیگر هیچ مخاطبی نداشته باشند و در عوض مشتی روزنامه نگارِ جیره و مواجب بگیر برای خودشان ذخیره کنند.