شناسهٔ خبر: 60431 - سرویس دیگر رسانه ها

داوری اردکانی: جهان علم و ارگانیسم دانایی در کشور نداریم/ شیخ رضایی: فلسفه علم در ایران ایدئولوژیک شده است

داوری اردکانی گفت: ما حتی جهان علم و ارگانیسم دانایی در کشور نداریم که اگر داشتیم علم اثر و جایگاه دیگری می‌داشت.

داوری اردکانی: جهان علم و ارگانیسم دانایی در کشور نداریم/ شیخ رضایی: فلسفه علم در ایران ایدئولوژیک شده است

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  مراسم اهدای چهارمین و پنجمین دوره جایزه دکتر رضا داوری اردکانی با حضور محسن جوادی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عصر روز گذشته در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.


داوری‌ اردکانی در این مراسم بیان کرد: جایزه‌ای که اهدا می‌شود به اسم من است ولی بیشتر زحمت آن را دوستان من کشیده‌اند و من کمترین سهم را دارم چون رساله‌ها را آن‌ها می‌خوانند، دردسرهایش را آن‌ها تحمل می‌کنند. مدیریت و هماهنگی برنامه هم که به عهده شهر کتاب است و اینکه نام جایزه را داوری‌اردکانی گذاشته‌اند نوعی احسان است. اگر حمل بر خودستایی نشود این احسان هم اجر صبری است که در کلبه احزان کردم. تا این دوره ما با مشکل بزرگی مواجه بودیم که شاید از بیرون خیلی سهل و آسان به نظر می‌رسیده است؛ آن هم اینکه دو سال جایزه را به کسانی دادیم که درباره هایدگر نوشته بودند.

او ادامه داد: من و دوستانم غالبا متهم به هایدگری بودن هستیم و حالا اینکه چرا هایدگری بودن اتهام است به من ارتباطی ندارد و از فهمی که از فلسفه در کشور جریان دارد مربوط است. بنده هم چون سن‌م از دیگران بیشتر است اتهامم هم از دیگران در زمینه بیشتر بود. شاید عده‌ای از بیرون خیال می‌کردند که ما تعمد داریم که حتما جایزه‌ را به کسانی بدهیم که درباره هایدگر بنویسند؛ اما نه من و نه دوستانم هیچکدام نه فقط این تمایل را نداشتیم که حتی برایمان دشوار بود که چنین کاری را بکنیم. اینگونه نبود که فقط از رساله‌های مرتبط با هایدگر استقبال کنیم و امسال که آقای دکتر امیری آرا را کشف کردیم خوشحال شدیم که ما جایزه را به یک رساله خوب فلسفی می‌دهیم و جایزه به یک رساله که صرفا در فلان حوزه نوشته شده باشد تعلق نمی‌گیرد.

داوری اردکانی افزود: ما نمی‌دانیم جایگاه فلسفی چیست. فلسفه فیزیک احکام مربوط به فلسفه علم را شکل می‌دهد که به همه علوم حتی علوم انسانی تسری داده می‌شود و این هم که کار کانت است. درواقع کانت شانی به فیزیک داد که فلسفه علم که پس از او به وجود آمد به فلسفه فیزیک تبدیل شد. تسری فلسفه علم به فلسفه علوم انسانی درست نیست و ما باید جداگانه درباره فلسفه علوم انسانی و اجتماعی کار کنیم. یکی از گرفتاری‌های من و همکارانم در سایر گروه‌های فلسفه که حساسیت زیادی هم روی آن است این است که دانشجو رساله می‌نویسد می‌گویند استاد راهنما و مشاورش امضا آن را امضا کنند.

این استاد فلسفه با بیان اینکه من بارها نوشتم که این کار در فلسفه و علوم انسانی درست نیست و  حتی بی‌معنا است که در رشته فلسفه و علوم انسانی و جامعه‌شناسی چنین کاری بکنیم عنوان کرد: علم ابژکتیو است و در علم ابژکتیو استاد و دانشجو توافق دارند و تفاهم و دیالوگ نیاز نیست و هر دو موضوعات را تصدیق می‌کنند. صحبت نظر که نیست ماجرا پژوهش مکانیک است و آن‌ها می‌خواهند در پژوهش شریک باشند. اما در فلسفه مثلا دانشجویی در باب افلاطون پژوهش درخشانی بکند؛ من این پژوهشش را تصدیق می‌کنم اما باید با نظر او هم موافق باشم. پژوهش صرف که رساله فلسفی نیست؛ او باید اجتهاد هم بکند و من باید با اجتهادش موافق باشم. معروف است که افلاطون می‌گفت ارسطو عقل آکادمی است. اما اگر ارسطو کتاب سیاست خود را می‌داد تا افلاطون به عنوان استاد امضا کند او این کار را می‌کرد؟، افلاطون مشخصا با سیاست و اخلاق مد نظر او مخالف بود و هیچکدام را نمی‌پسندید، ولی احترام افلاطون و ارسطو به همدیگر که محرز است. همه ما اهالی فلسفه بزرگی کانت را تصدیق می‌کنیم و هیچ کس نمی‌تواند در تاریخ فلسفه بزرگیِ کانت را تصدق نکند. ولی این به معنای آن نیست که ما همه با هرآنچه او گفته موافقیم و کانتی هستیم.

رئیس فرهنگستان علوم متذکر شد: علم هم همین‌طور است و در تاریخ علم هم ما به همه دانشمندان احترام می‌گذاریم. اما آیا این یعنی همه دانشمندان یک چیز گفته‌اند؟ نمی‌شود ما رساله دانشجو را امضا کنیم. ما دانش و دانشمند داریم. در این ۳۰-۴۰ سال در حوزه فلسفه کارهای بزرگی کرده‌ایم و در حوزه فلسفه علم کتاب‌ها داریم و به هر حال خیلی نادان و فقیر نیستیم. درد این است که فقط بحث درجه و ارتقا درجه است و علم وسیله ارتقاء است و خب اینجا باید رساله فلسفه را هم امضا کنیم. ما حتی جهان علم و ارگانیسم دانایی در کشور نداریم که اگر داشتیم علم اثر و جایگاه دیگری می‌داشت. ما بنا بر عادت و سنت به علم احترام می‌کنیم و فکر نمی‌کنم که این احترام زبانی در قلب و ذهن ما هم باشد. ما باید به فکر تفاهم و جایگاه علم باشیم.

چهره ماندگار فلسفه گفت: درست است که در این 30-20 سال فلسفه خیلی توسعه پیدا کرده و ما امروز تقریبا در جریان همه موضوعات فلسفه معاصر قرار داریم. وقتی من به دانشکده ادبیات رفتم یک کتاب سیر حکمت در اروپا بود و یک مقاله از نصرالله فلسفی استاد تاریخ و یک سخنرانی وثوق‌الدوله از کانت که به زحمت هم پیدا می‌شد و نهایتا جزوه‌هایی از فلسفه یونان دیگر نوشته فلسفی نداشتیم. امروز از نظر کتاب و ترجمه و منابع خیلی پیشرفت کرده‌ایم اما فلسفه‌هایمان جدا از هم و در خودشان محبوس هستند. گروه‌های فلسفه هر کدام مشغول کار خودشان هستند.

داوری‌اردکانی ادامه داد: فلسفه و علم به شغل تبدیل شده اما فلسفه و علم هیچکدام نمی‌تواند شغل باشد. این‌ها دلدادگی می‌خواهند حالا فلسفه بیشتر و علم کمتر. اگر به فلسفه دل ندهی فیلسوف و اهل فلسفه نمی‌شوی. در شرایطی که از همدیگر جدا هستیم و پیوند نداریم و محبوس در خود هستیم و همه حرف خودمان را می‌زنیم و گوش نمی‌دهیم. اگر استاد فلسفه باید پای رساله دانشجو را امضا کند که یعنی من هم همین حرف تو را تائید می‌کنم و اگر دیروز حرف دیگری زده‌ام غلط کرده‌ام و باید پاسخ بدهم که چرا از نظر قبلی‌ام برگشته‌ام که برنگشته‌ام و پنجاه سال است با فلسفه زندگی می‌کنم؛ باید به همدیگر گوش کنیم. علم گوش نمی‌خواهد و کار خودش را می‌کند و قدرت است. درست است که در جهان توسعه نیافته احتمالا علم نمی‌تواند قدرت باشد اما در ذات خودش قدرت است. فلسفه آزادی و فهم و تفاهم و دیالوگ است. این دیالوگ را که نمی‌توان به مونولوگ محکوم کرد و چنین چیزی یک تعارض عجیبی است که با آن مواجهیم.


حسین معصومی همدانی در این نشست با بیان اینکه مشکل علوم انسانی در ایران پنهان کاری است گفت: هر دانشجو و استادی در ایران یک جزیره است و کارهای خودشان را در آن دنبال می‌کند. این وضعیت هم با ذکر مصیبت و روضه خوانی درست نمی‌شود.
 
او ادامه داد: باید کوشش کنیم کنترل درونی بر کیفیت کار حوزه علوم انسانی برقرار شود و این کنترل درونی راهش این است که جوامع علمی واقعی داشته باشیم یعنی افرادی که با هم تماس داشته باشند و از کار و نتایج فعالیت‌های همدیگر باخبر باشند.
 
این استاد دانشگاه گفت: در برخی از شهرستان‌ها هیچ استادی طی یک سال سخنرانی علمی در دانشگاه‌ها ندارد. سرقت پایان نامه در کشور ما به این دلیل است که نویسنده‌های آن شناخته شده نیستند و در جایی ظاهر نمی‌شوند. بسیاری از مراسم دفاع هم در کشور ما صوری است. خوشبختانه در این جوایز برخی جرات می‌کنند نوشته‌هایشان را به این دبیرخانه می‌فرستند و باکی ندارند که کارشان مورد داوری غیر رسمی قرار بگیرد. 
 
معصومی همدانی درباره اثر برگزیده این جایزه هم توضیح داد: امسال پایان‌نامه‌ای برگزیده شده که به فلسفه علم اختصاص دارد. ما در ایران تفکیک مصنوعی بین شاخه‌های علمی داریم و به همین دلیل کمتر از حال هم با خبر هستیم من فکر نمی‌کنم در هیچ جای دنیا دپارتمان فلسفه تحلیلی، فلسفه غرب، فلسفه اسلامی و ... داشته باشیم بلکه یک دپارتمان فلسفه است که گروه‌های مختلف در آن کار می‌کنند و از تعلقات مسلکی دورند و از کار هم الهام و ایده می‌گیرند. این پایان‌نامه برگزیده، شروعش از یک فیلسوف انگلیسی است که جزء ایده‌آلیست‌ها بوده و مساله‌اش در حوزه فلسفه تحلیلی است. هگلی‌ها، مک‌تاگارد را سخت به عنوان فلیسوف هگلی می‌دانند. او معتقد بود زمان واقعیت ندارد و استدلالی را ارائه کرد که بعدها از طریق فیلسوفان تحلیلی دنبال شد.
 
او ادامه داد: گاهی از فلسفه علم حرف می‌زنند اما از خود علم خبری نیست ولی در این پایان‌نامه نتیجه‌ای که گرفته شده خلاف انتظار و چالش برانگیز است و می‌ارزد که انسان درباره آن تفکر کند. تا جایی که من این پایان‌نامه را دنبال کردم خیلی خوب نوشته شده و فکر شده است. البته بسیاری از تبعات فلسفی این مساله از حدود این پایان‌نامه خارج می‌شده و تبعا نمی‌شود در یک پایان‌نامه همه چیز را بیان کرد.
 
این محقق در پایان گفت: وضع ما به بدی هم که بیان می‌شود نیست بلکه باید جنبه‌های مثبتمان را در تحصیلات دانشگاهی ببنیم و تصور نکنیم در دانشگاه‌های غربی همه انیشتن و هایدگر می‌شوند! البته اینجا بد ما بر خوبمان می‌چربد ولی یکی از راه‌های غلبه بر بدی تقویت خوبی‌هاست و پایه‌گذاری چنین اتفاقاتی موجب می‌شود که خوبی‌ها تقویت و بدی‌ها کمتر شود.
 

حسین شیخ‌رضایی، سخنران دیگر این مراسم گفت: شروع و شکل‌گیری رشته فلسفه علم در ایران همواره در هم تنیده به ملاحظات و نگرانی‌های ایدئولوژیک بوده است. سید حسین نصر قبل از انقلاب شروع به تاسیس درس‌هایی در دانشگاه شریف کرد که به نوعی تلفیق بین تاریخ و فلسفه علم بود. در همان موقع هم نصر نگاه خاص و انتظاراتی داشت و برنامه‌ای طراحی کرد که ملاحظاتی راجع به علوم تجربی داشت. او بین علم مدرن و علم قدسی تفاوت می‌گذارد. اما به هر حال این نوع شکل‌گیری فلسفه علم در ایران ایدئولوژیک بوده است. پس از انقلاب، دو نفر دیگر فلسفه علم را جلو بردند. عبدالکریم سروش و مهدی گلشنی با تقدم و تاخر این پروژه را پیش بردند اما هر دوی اینها هم انتظارات بیرونی از این رشته داشتند و شاید این مسایل را در مواجهه با کسانی مطرح می‌کردند که بحثشان در فلسفه علم نبود. دکتر سروش در بحث و گفت‌وگوهایشان با دکتر داوری به پوپر استناد می‌کرد، اما نظر گلشنی به نصر نزدیک‌تر بود و تلقی سنت‌گرایانه‌ یا حداقل مخالفت با اثبات گرایی داشت.

او افزود: به هر حال رشته فلسفه علم بعد از تثبیت دانشگاهی، مثل هر پدیده دیگری به راهی که بنیانگذاران آن می‌خواستند، نرفت، اما چند اتفاق باعث بالنده‌تر شدن این رشته شد؛ نخست وقتی این رشته تأسیس شد در دهه ۷۰ به مقتضای ماهیتش، بیشتر ورودی‌های آن از رشته‌های علوم پایه، فنی و مهندسی بودند. من خودم هم از این حوزه وارد فلسفه علم شدم. اصولا در ایران کسانی که استعداد بهتری دارند به سوی علوم دیگر سوق داده می‌شوند و این به هر حال در علوم انسانی مساله ای شده است. اما در فلسفه علم اینکه کسانی بتوانند از فنی و مهندسی وارد این حوزه شوند اتفاق خوبی است. دوم با پیشرفت تکنولوژیک، ارتباط این رشته با جامعه بین‌المللی تقویت شد چون انقلاب دیجیتال در فلسفه علم تاثیر بسیار زیادی داشت. سوم اینکه امروز ما با نسل پرشماری از دانشجویانی که در ایران این رشته را خوانده‌اند و الان مشغول تحصیل در خارج از ایران در این رشته هستند، مواجه هستیم. اکنون مدرک فلسفه علم در دانشگاه های ایران برای جامعه جهانی شناخته شده‌تر است. از سوی دیگر  به مرور زمان، تسلطی که علوم فیزیک در فلسفه علم داشت، کمرنگ شد. قبلا نمونه کامل علم فیزیک بود اما به تدریج علوم نرم‌تر شدند و فلسفه علم هم به سمت علوم نرم‌تر و انسانی‌تر رفت.

این مترجم و مولف فلسفه ادامه داد: خوشبختانه از جریان دانشگاهی فلسفه علم، نسخه‌های عمومی‌تری هم به بیرون راه پیدا کرده، نمونه کار آقای امیری آرا برای این موضوع مصداق خوبی است. یعنی این رشته زبانی پیدا کرد که بتوان با ترجمه آن با جامعه ارتباط گرفت. خوب است که امروز خواننده فارسی زبان می‌تواند چندین کتاب درباره تحقیقات پیشانی در فلسفه علم مطالعه کند.

شیخ‌رضایی در پایان گفت: عضو جامعه بین‌المللی بودن در کار آقای امیری آرا خودش را نشان می‌دهد و ایشان تجربه فعالیت‌هایش را در ایتالیا در این کار تاثیر داده است. ما نیز باید بخشی از جامعه بین‌المللی در کارهایمان باشیم. در این رساله یک چیز جالب است. اینکه یک دستاورد و نظریه علمی آیا می‌تواند خاتمه بخش برخی از مجادلات فلسفی باشد؟

علی‌اصغر مصلح نیز در این نشست گفت: چنین جلسه‌ای بهانه خوبی است که سوالاتی هم برای گفت‌وگو میان اهل فلسفه مطرح شود. ضمن اینکه تعداد کارهای نفیس و خوب که مشخص است دانشجو دو سه سال استخوان خرد کرده تا چنین رساله‌ای بنویسد معلوم می‌شود. امروز باید از نسبت وضعیت فلسفه و زندگی‌مان هم بپرسیم. فیلسوفان مدعی‌اند که سروکارشان با آگاهی است و اساسا جوهر آدمی آگاهی است. بر همین اساس فلسفه نوعی خودبسندگی و آزادی باید داشته باشد و خودش بگوید چیست و خودش خودش را نقد کند و جای خودش را معرفی کند. سنت‌های فلسفی اگر از افلاطون آغاز شده، امروز فلسفه دانشگاهی به ویژه در ایران وضع پرسش‌برانگیزی دارد. هدفم گلایه و ناله نیست ولی باید بپرسیم که در ایران امروز فلسفه چه نقشی دارد و چه بازی‌ای می‌کند؟

او ادامه داد: از سوی دیگر ما با لشکری از فارغ‌التحصیلان فلسفه مواجهیم که هنوز بهترین جواب برای چرایی آن‌ علاقه به فلسفه در جامعه است. اینکه ما هنوز هرساله با تعدا بالایی دانشجو روبر هستیم که با ذوق و شوق وارد رشته فلسفه می‌شوند خبر خوبی است اما باید از نتیجه و حاصل کار هم بپرسیم. منظورم تاثیر فارغ‌التحصیلان نیست و از منظر کار فلسفی این پرسش را مطرح می‌کنم. اگر فیلسوفان را مبنا قرار بدهیم که آن‌ها همیشه فلسفه‌ورزی کرده‌اند و از افلاطون تا هایدگر نوعی خودآگاهی نسبت به جای خودشان داشته‌اند. یعنی هم فیلسوف بوده‌اند و هم می‌دانسته‌اند که چه می‌کنند..

این استاد دانشگاه همچنین متذکر شد: ما در یک جامعه توسعه نیافته هستیم و فلسفه در شرایط توسعه‌نیافتگی خوانده می‌شود. اگر به سبک فلسفه علم هم می‌خواهیم فیلسوفی بکنیم؛ فلسفه علم در دانشگاه ام‌آی‌تی یک معنا دارد و پاسخ به چیزی است که در نسبت با علم به وجود آمده است. ما در گروه‌های فلسفه دانشگاه‌هایمان به چه چیزی پاسخ می‌دهیم؟ نقش‌مان چیست و چه نوعی آگاهی‌ای ایجاد می‌کنیم؟ چنین جلساتی به نظرم بهترین محل برای تردید در اصل کار است و بپرسیم شان فلسفه دانشگاهی چیست و این کوشش‌ها به چه دست‌آوردی منتهی می‌شوند؟
 

محمدرضا بهشتی نیز در این مراسم طی سخنانی گفت: خوشحالم که این جایزه در سال‌های اخیر بودن وقفه برگزار شد. جای چنین جایزه‌ای در ایران خالی بود و باعث شد که یک تمرکز و توجهی در باب پژوهش در حیطه فلسفه به بهانه این جایزه صورت بگیرد. این‌که پژوهشگران می‌بینند پژوهش‌هایشان مورد توجه قرار می‌گیرد و ارزیابی می‌شود، انگیزه بیشتری برای کارهای ارزشمند پیدا می‌کنند.

وی افزود: چندین سال پیش در یک طرح مشترکی که بین انجمن حکمت و فلسفه و موسسه فرهنگی نو ارغنون اجرا شد، قرار شد که عناوین فهرست‌های پایان‌نامه‌هایی که از آغاز تا اکنون بوده را گردآوری کنیم و تلاشی بود که برای اولین بار صورت گرفته بود. تا سال ۱۳۸۶ حدود ۲۱۰۰ پایان‌نامه گردآوری و اطلاعات آن ثبت شد، بعضی از اطلاعات در صفحه موسسه حکمت و فلسفه منعکس شده است اما از سال ۸۶ تاکنون وقفه‌ای در این کار افتاد و اکنون این کار فقط در «ایران‌داک» انجام می‌شود. کار ایران داک بستگی دارد به ارسال آثاری که از ناحیه موسسات علمی صورت بگیرد، ثانیا یک کار ضبط و ثبت معمولی است و تحلیل محتوا صورت نمی‌گیرد.

این استاد دانشگاه ادامه داد: این طرح موجب می‌شد تا ما متوجه شویم تمرکز دانشگاه‌ها روی چه موضوعاتی است. نتیجه‌ای که ما در آن دوران گرفتیم، این بود که روند پایان‌نامه‌ها به سمت تخصصی‌تر شدن رفته بود. تا آن زمان کانت و هایدگر رکورددار فلاسفه برای مورد تحقیق شدن بودند. در آن دوران عناوین و موضوعات پایان‌نامه‌ها بسیار ساده بود، اما به مرور زمان این ماجرا تغییر کرد و موضوعات به سمت تخصصی‌تر شدن رفتند. تمرکز روی چهره‌ها و فیلسوفان کار بسیار جالبی بود. هر چه جلوتر آمدیم آرام آرام به سمت موضوعات خاص شکل می‌گیرد و توجه پژوهشگران به دایره موضوعات فلسفی تخصص‌تر معطوف می‌شود. پایان‌نامه‌هایی مانند کانت و سعدی داشتیم که به طور کلی به این مساله می‌پرداخت اما اکنون موضوعات تخصصی‌تر شده است.

بهشتی گفت: عمده پایان‌نامه‌ها هم در حوزه فلسفه نظری بود ولی گرایش به سمت فلسفه‌های دیگر مثل فلسفه علم هم در حال اتفاق افتادن است. در برنامه آموزشی دکتری در آلمان 60 تا 70 درصد موضوعات به فلسفه عملی گره می‌خورد که این موضوع با رقم در ایران قابل قیاس نیست، چون ما در ایران بیشتر در حوزه فلسفه نظری کار می‌کنیم. شاید به این دلیل است که در حوزه نظری بیشتر احساس نیاز می‌کنیم و عمده پایان‌نامه‌های در حوزه فلسفه نظری است.

او در بخش پایانی سخنانش با بیان اینکه در زمینه فلسفه اخلاق نیاز به تاکید و توجه خاص داریم عنوان کرد: در زمینه سیاست و در زمینه فلسفه هنر نیز دچار کمبود هستیم. حوزه نظری نیاز به تامل بیشتری دارد. به تدریج تغییری صورت گرفته است اما هنوز این روند کند است. بسیار لازم است که پایان‌نامه‌ها رصد شود و به صورت پیوسته مورد بررسی قرار گیرد و نتیجه‌اش منعکس شود چون تجربه‌ای که ما از این کار داشتیم، روند مثبتی بود و می‌توتاند تاثیرگذار باشد. تعداد 27 پایان‌نامه که وارد شده نشان می‌دهد این مساله رو به جلو رشد می‌کند و از جشنواره نخست ارسال آثار سه برابر شده است.