فرهنگ امروز/ احمد ابوالفتحی: کتاب «انقلاب اجتماعی: سیاست و دولت رفاه در ایران» نوشته کوان هریس که بهتازگی ذیل مجموعه «جامعه و سیاست» در نشر شیرازه منتشر شده، یکی از آخرین ثمرات پژوهشی نسل تازه محققان حوزه ایران در دانشگاهها و پژوهشگاههای غربی است. بسیاری از محققان تازهنفس غربی، با تکیه بر دید انتقادی برآمده از رویکرد ضد شرقشناسی ادوارد سعید و دیگر محققان منتسب به این جریان فکری، تلاش میکنند با تکیه بر مشاهدات عینی و تلاش برای دوری از تعصبات قومی و نژادی، قرائتی منصفانه از ایران و کشورهایی مانند ایران ارائه دهند. قرائتهایی که گاه ستایش محققان نسلهای پیشین را هم برمیانگیزد. بهعنوان نمونه، یرواند آبراهامیان که یکی از شاخصترین پژوهشگران حوزه تاریخ معاصر ایران است، کتاب کوان هریس را روایتی دستاول از ایران دانسته بود. موضوعی که هریس برای پژوهش خود انتخاب کرده است شاید چندان بکر نباشد اما او جوانبی تاکنون نادیده مانده از مقوله سیاستهای رفاهی در ایران را مورد توجه قرار داده است. به طور مشخص نه فقط در محققان غربی، که در محققان ایرانی نیز کم هستند کسانی که از منظر جامعهشناسی تاریخی به پژوهش در باب سیاستهای رفاهی پس از انقلاب و بهطور مشخص نقش کمیته امداد در این زمینه پرداخته باشند. با مترجم این کتاب، محمدرضا فدایی درباره چند و چون محتوایی کتاب «انقلاب اجتماعی: سیاست و دولت رفاه در ایران» صحبت کردهایم.
کتاب «انقلاب اجتماعی» کتابی درباره سیاستگذاری اجتماعی و رفاهی در ایران است. از اساس چنین موضوعی برای یک پژوهشگر غربی چه جذابیتی داشته است؟
حوزه تخصصی کِوان هریس توسعه و سیاستهای اجتماعی در کشورهای نیمکره جنوبی جهان است. جدا از این، نویسنده میگوید یک تجربه شخصی، جرقه تألیف این کتاب را در ذهن او زده است. به گفته او ایرانی که او خود بیواسطه دیده تفاوت بسیار داشته با ایرانی که به واسطه رسانهها و آثار غربی شناخته بود. شاید بتوان گفت یک دلیل دیگر، خلاء مطالعه در زمینه سیاستگذاریهای اجتماعی و رفاهی در ایران و تلاش نویسنده به پوشاندن این خلاء بوده است.
برای شما به عنوان مترجم این کتاب چه خصوصیت ویژهای داشت که برای ترجمهاش ترغیب شدید؟
هریس تکوین سیاستهای رفاهی ایران را از دریچه جامعهشناسی تاریخی و از ابتدای تاریخ معاصر تحلیل میکند. یکی از جذابیتهای کتاب همین خصوصیت بود. مورد دیگر این بود که نویسنده برخلاف اکثر آثار غربی به شاخصهای اقتصادی بسنده نمیکند و از شاخصهای غیراقتصادی توسعه نیز بهره میبرد. هریس منتقد آثاری درباره ایران است که کشور ما را صرفاً با تکیه بر شاخصهای اقتصادی مثل درآمد، تولید ناخالص داخلی و... تحلیل میکنند و نگاه آنان را ناقص و نابسنده میداند و اعتقاد دارد برای تحلیل جامع باید شاخصهای غیراقتصادی توسعه از جمله بهداشت، آموزش، بیمه اجتماعی، متوسط طول عمر، نرخ مرگ و میر مادران و نوزادان و ... را نیز لحاظ کرد.
کتاب درباره تبعات «خواسته یا ناخواسته» سیاستگذاری اجتماعی و رفاهی ایران بر تحولات اجتماعی و سیاسی پرداخته است. یکی از این تحولات، انقلاب بوده است. نویسنده تاثیر سیاستگذاریهای اجتماعی و رفاهی در شکلگیری انقلاب را چگونه ارزیابی کرده است؟
هریس در تحلیل پیش از انقلاب بر این نظر است که نظام رفاهی آن دوره نسبت چندانی با اکثریت مردم نداشت و خصلت طردگرا داشت. او این استدلال را از زوایای گوناگون بررسی میکند و برای این کار، نظام رفاهی پیش از انقلاب را به تفصیل میکاود و به مواردی چون دیکتاتوری توسعهگرای عصر پهلوی، انقلاب سفید، سپاه دانش و بهداشت، اصلاحات ارضی، وضعیت رفاه در روستاها و... میپردازد. او انقلاب را جریانی پویا میداند که زمینههای گوناگون از جمله زمینه اجتماعی داشته است. برخلاف اکثر آثار غربی که شرایط پس از انقلاب و به ویژه جنگ را در تحلیل خود چندان لحاظ نمیکنند، نویسنده در مورد پس از انقلاب با کنکاش در بحبوحه انقلاب و جنگ و رویکرد جمهوری اسلامی در قبال توسعه، حفظ نهادهای رفاهی پیشین، تشکیل نهادهای رفاهی جدید، رویکردِ پس از انقلاب به رفاه عموم مردم، فراگیری و تنوع نهادهای مزبور و نقش آنها در تثبیت و بسط پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی را میکاود.
محمدرضا فدایی
کتاب انقلاب اجتماعی با یک پرسش اساسی آغاز میشود؛ آیا دولت نفتی میتواند دولت رفاه باشد؟ پاسخ نویسنده به این سوال از چه جنسی است؟
نویسنده در فصلی از کتاب که نظریترین بخش آن است، پارادایمهای رانتگرا در تحلیل دولت در معنای عام و نسخههای متقدم و متأخر نظریه دولت رانتی را بررسی و نقد میکند. یکی از رانتها نفت است که او کشورهای نفتی از جمله نروژ، نیجریه، عربستان، کشورهای آمریکای لاتین و ... را از این دریچه میکاود. به نظر میآید هدف نویسنده از پرداختن به این پرسش عمدتاً تحلیل دولت رفاه از زاویه دولت نفتی و از سایر زوایا بوده و با این پرسش کوشیده نسبت میان دولت نفتی و استخراجی و دولت رانتی را بررسی کند و آنها را به تحلیل دولت رفاه از دریچه جامعهشناختی پیوند دهد اما میتوان گفت نویسنده نهایتاً در جستجوی تبیین نظام رفاه ایران به این نتیجه میرسد که بهتر است نظام رفاه ایران را از دریچه جامعهشناسی تاریخی تحلیل کرد.
جامعهشناسی تاریخی چه امکانات تحقیقیای را در اختیار هریس قرار داده که در شیوههای دیگر پرداختن به موضوع وجود ندارد؟
جامعهشناسی تاریخی به او این امکان را میدهد که روایتی تاریخی از نظام رفاه ایران از بدو تأسیس ارائه کند و رویکرد پیش و پس از انقلاب در قبال سیاستگذاریهای اجتماعی را مقایسه و کاوش کند و آثار آنها را بکاود.
یکی از جنبههای جذاب و بدیع کتاب پرداختن به ساخت حمایت اجتماعی در ایران پس از انقلاب و به ویژه کمیته امداد امام خمینی است. نویسنده نسبت به این ساخت چه نگاهی دارد؟
نویسنده پس از بررسی و نقد دیدگاههای موجود در زمینه سیاستگذاریهای اجتماعی، نقش آن در پیش و پس از انقلاب را تحلیل میکند. او در این قسمت، شکلگیری نهادهای رفاهی جدید در دوره جمهوری اسلامی و نقش آنها در رسیدگی به وضعیت اقشار پایین جامعه را بررسی میکند. نهاد اصلی در این بخش، کمیته امداد امام خمینی است. او از این دریچه به تحلیل دهه اول انقلاب میپردازد و نقش کمیته امداد در بسط رفاه به ویژه در نواحی محروم و روستایی را تحلیل میکند.
کوان هریس، نویسنده کتاب، پژوهشگری بوده که حضور مستقیم در ایران این سالها داشته و با پژوهشگران ایرانی نیز در ارتباط بوده است. نگرش او به ایران در این کتاب تا چه میزان ملموس و منصفانه است؟ یکی از آفتهای پژوهشهای غربی در ایران این است که احتمال زیادی دارد دچار دید کاریکاتوریزه شوند و ایران واقعی را بازنمایی نکنند. این کتاب در این زمینه چگونه وضعیتی دارد؟
اجازه میخواهم در مورد منصفانه و بیطرفانه بودن نگاه نویسنده، اساتید و خوانندگان نظر بدهند اما تا این حد میتوان گفت که نویسنده که خود منتقد نگاه یکسویه اکثر آثار غربی است و کوشیده تا با تکیه بر اصول پژوهشی، خود در این ورطه گرفتار نشود. در مورد ملموس بودن نگرش هریس باید گفت که او خود نیز اشاره میکند که سعی کرده با استفاده از روش کتابخانهای به آثار موجود در این زمینه مراجعه کند و به منابع خارجی اکتفا نکند. جدا از این، با مصاحبه و مراجعه به نهادهای رفاهی تلاش کرده خلاء نبود منابع دست اول در زمینه سیاستگذاریهای اجتماعی و رفاهی را بپوشاند.
ایبنا