شناسهٔ خبر: 60682 - سرویس دیگر رسانه ها

مقصود فراستخواه در نشست «فرهنگ و دانشگاه»: جامعه غیرشفاف ما نسبتی با «کیفیت» ندارد

مقصود فراستخواه می‌گوید که جامعه ما غیرشفاف است و به همین دلیل نمی‌توان در آن دنبال کیفیت گشت. آموزش عالی ما هم به همین دلیل کیفیت ندارد.

جامعه غیرشفاف ما نسبتی با «کیفیت» ندارد

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نهمین نشست از سلسله نشست‌های «فرهنگ و دانشگاه» به معرفی و بررسی کتاب «ارزیابی کیفیت در آموزش عالی ایران؛ از اندیشه تا عمل» تالیف عباس بازرگان اختصاص داشت. این نشست عصر دیروز دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۸ با حضور و سخنرانی مقصود فراستخواه، محمد دادرس، رضا ماحوزی و نویسنده کتاب، در سرای کتابِ خانه کتاب برگزار شد. این کتاب را انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در زمستان سال گذشته (۱۳۹۷) منتشر کرده است.

این کتاب طرح یک زندگی است

فراستخواه، جامعه شناس و عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی در این نشست گفت: عنوان «ارزیابی کیفیت در آموزش عالی ایران؛ از اندیشه تا عمل» هم طرح یک کتاب است و هم طرح یک زندگی. درک من این است که ایده‌ها از ذهن ما به دنیای بیرون گسیل می‌شود و همین دنیای ما را می‌سازد، بهبود می‌بخشد و تولید کیفیت می‌کند.

وی افزود: به باور هگل جهان از یک ایده شروع می‌شود و بعد ظهور پیدا می‌کند. همه چیزهایی که ما در زندگی می‌بینیم از ایده‌ها، خلاقیت‌ها و کنش‌ها شروع می‌شود. اما چطور می‌شود که بازرگان ساخته می‌شود تا برای ما طرح ارزیابی آموزش عالی را بیاورد؟ دوران جوانی استاد بازرگان در فضای نوسازی کشور یعنی دهه ۴۰ بوده است. این دهه بعد از سرخوردگی‌های دهه ۳۰ است و در آن عقلانیت و اندیشه پیشرفت و تجدد در قالب یک پروژه طرح می‌شود.

مدل ارزیابی حاکم بر این کتاب مدل مدیریتی از ارزیابی است که مهم است. اما من تصور می‌کنم که ارزیابی در ایران به یک دست نامرئی هم نیاز دارد یعنی یک مدل اجتماعی ارزیابیفراستخواه ادامه داد: در بستر این شکل گیری مدرنیته انقلاب آموزشی نیز مطرح می‌شود که طرحی است برای نوسازی کشور. دکتر بازرگان دوران جوانی‌اش را در این انقلاب آموزشی طی کرد که اتفاقا یکی از شاخه‌هایش ارزیابی بود. بازرگان در این دوره وارد حیات حرفه‌ای خود می‌شود و تحصیلاتش را در سطح جهانی دنبال می‌کند. دانشگاه بوعلی سینا که با یک الگوی متفاوتی در دهه ۵۰ شکل گرفت، نخستین فضایی است که بازرگان خود را در آن نشان می‌دهد.

بازرگان دانشگاه را مساله‌مند کرد

فراستخواه در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به برنامه‌های عباس بازرگان در دانشگاه بوعلی سینای همدان گفت: تاریخ عمل ارزیابی را باید به دهه ۵۰ در ایران باز گردانیم. بازرگان در سال ۵۳ با استفاده از تجربه‌های غربی‌ها الگوی ارزیابی cipp را در ایران پی گرفت و در سال ۱۳۵۵ نیز دوره کارشناسی ارشد اندازه گیری و ارزشیابی را در دانشگاه بوعلی سینا ایجاد کرد.

نویسنده کتاب «دانشگاه و آموزش عالی: منظرهای جهانی و مسئله‌های ایرانی» اضافه کرد: ما باید درک کنیم که بازرگان چگونه بدل به مرجع دانش ارزیابی در ایران شد؟ او رنج تحصیل و آگاهی، حضور در غربت و مراقبه نفس را به جان خرید و هیچگاه تبدیل به آدم سازمانی در دانشگاه نشد و به همین دلیل توانست کنشگری کند. او در دهه ۶۰ مشاور ارشد سازمان ملل در زمینه برنامه‌های عمرانی برای اشتغال در کشورهای فقیر آسیایی و آفریقایی بود. بر اساس همین تجربیات به این نتیجه رسید که ما به دانش و بعد به اعتبارسنجی و کیفیت نیاز داریم.

فراستخواه در ادامه با اشاره به این نکته که دانش باید کیفی باشد و برای رسیدن به این کیفیت باید ارزیابی شود و برای این ارزیابی نیاز به کنشگری است، گفت: این روند پروژه عباس بازرگان است. او در سال ۶۹ مراجعتی به ایران داشت و در آن سال موج عقلانیتی پس از جنگ شکل گرفته بود. بازرگان در اوایل دهه ۷۰ خیز مجددی برداشت تا مساله ارزیابی را توسعه دهد. بازرگان فضیلت آکادمیک را پاس داشت و دانشگاه را مساله‌مند کرد.

بازرگان نماینده گفتمان مدرن ارزیابی در ایران

نویسنده کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تلاش عباس بازرگان برای مساله‌مند کردن آموزش و پژوهش در ایران گفت: من شهادت می‌دهم که عباس بازرگان گفتمان مدرن ارزیابی ایران معاصر را نمایندگی می‌کند. او هم در مقام عمل کنشگری کرده و هم در مقام تولید محتوا. کتاب مورد بحث در جلسه امروز تنها شمه کوچکی از فعالیت‌ها و دیده‌هایش است.

فراستخواه گفت: بازرگان هم تولید محتوا کرده، هم تولید فعالیت و هم تولید رابطه. نهادها و شبکه‌های ارزیابی را نیز او تولید کرده است. به همین دلیل در این جلسه باید استادان دانشگاه تهران همگی حضور می‌داشتند و ازدحام می‌کردند اندک احترامی به زندگی و پروژه عباس بازرگان گذاشته باشند.

عباس بازرگان با پیگیری پروژه ارزیابی دانشگاه‌های ایران را مساله مند کردنویسنده کتاب «دانشگاه ایرانی و مسئلهٔ کیفیت: جستارگشایی برای نظام تضمین کیفیت آموزش عالی ایران براساس بررسی تطبیقی ۱۶ کشور جهان» در ادامه با اشاره به این نکته بازرگان در این کتاب هم به نقش دانشجویان در مسال کیفیت توجه داشته و هم تجربه‌های جهانی را آموزش دیده است، گفت: مدل ارزیابی حاکم بر این کتاب مدل مدیریتی از ارزیابی است که مهم است. اما من تصور می‌کنم که ارزیابی در ایران به یک دست نامرئی هم نیاز دارد یعنی یک مدل اجتماعی ارزیابی. ارزیابی یک پرس‌وجوی اجتماعی است.

وی افزود: در ایران انواع و اقسام داده‌ها و بودجه‌ها برای ارزیابی صرف شده است اما چون بدل به مدل اجتماعی نشده و مدیریتی است چندان نتوانسته کارآیی داشته باشد. به همین دلیل هم آموزش عالی ما کیفیت ندارد. ما در ارزیابی‌ها نیاز داریم که به منظر اجتماعی هم توجه کنیم. اما در یک جامعه غیرشفاف چگونه می‌توان به دنبال کیفیت گشت؟

مساله انتخاب اجتماعی در ایران

فراستخواه در بخش دیگری از سخنان خود به عدم نهادینه شدن عقلانیت اجتماعی در ایران اشاره کرد و گفت: در جامعه ما به انتخاب اجتماعی وقعی گذاشته نمی‌شود و به همین دلیل عقلانیت اجتماعی در ما نهادینه نشده است. با این اوصاف به دنبال چه کیفیتی هستیم؟ دانشگاه‌های ما که بودن تولید ارزش افزوده می‌توانند خود را سرپا نگه دارند، پس چه نیازی به کیفیت دارند؟

نویسنده کتاب «تاریخ هشتادساله دانشکده فنی دانشگاه تهران» گفت: یکی از مسائل ارزشیابی آموزش عالی شفافیت است. شاخص شفافیت جهانی ایران از ۱۰ نمره ۸/۲ است. در جامعه‌ای که شفافیت وجود ندارد دنبال چه کیفیتی هستید؟ جامعه ما حتی نه توانایی قضاوت دارد و نه قضاوتش به جایی می‌رسد. بنابراین چطور می‌تواند به کیفیت فکر کند؟ به همین دلیل هم کار عباس بازرگان با تمام اهمیتش هنوز به نتیجه نرسیده است. کار او آیینه داری در محل کوران است.

فراستخواه معضلات دیگر را اینچنین برشمرد: ما همچنین فشار هنجاری برای کیفیت هم نداریم. یک علت این است که دانشگاه ما اجتماعی شدن بین المللی را تجربه نکرده است. ما الان انزوا داریم از اجتماع جهانی و به همین دلیل فشاری از جهان برای کیفیت به ما نمی‌شود.

چهارچوب‌ ساختارسازی ارزیابی کیفیت در آموزش عالی

عباس بازرگان نیز در این نشست گفت: نزدیک به ۳۰ سال است که تعداد دانشجو در سراسر جهان به نحو غیرقابل انتظاری افزایش پیدا کرده است. در سال ۲۰۰۰ جمعیت دانشجویی در سطح جهان ۱۰۰ میلیون نفر بود، اما این تعداد در سال ۲۰۱۴ به ۲۰۷ میلیون نفر رسید. در ایران هم اتفاقی مشابه رخ داد با این تفاوت که درصد افزایش دانشجو بسیار بیشتر از جهان بود. در سال ۵۸ دانشجویان ایران در حدود ۲۰۰ هزار نفر بودند که این تعداد در دهه ۹۰ به تعداد چهار میلیون نفر رسید. بنابراین از نظر کمی آموزش عالی ایران گسترش قابل ملاحظه‌ای داشته است اما از نظر کیفی چه باید بگوییم؟

یکی از مسائل ارزشیابی آموزش عالی شفافیت است. شاخص شفافیت جهانی ایران از ۱۰ نمره ۸/۲ است. در جامعه‌ای که شفافیت وجود ندارد دنبال چه کیفیتی هستید؟ جامعه ما حتی نه توانایی قضاوت دارد و نه قضاوتش به جایی می‌رسد. بنابراین چطور می‌تواند به کیفیت فکر کند؟وی افزود: برای پاسخ به مساله کیفیت در آموزش عالی ایران ابتدا باید مفهوم «کیفیت» را تحلیل کنیم. تعریف کیفیت ساده نیست و مانند تعریف زیبایی به رویکردهای اشخاص بستگی دارد. همچنین باید مشخص کرد که در حوزه آموزش عالی مصرف کننده کیست؟ دانشجویان هستند یا اساتید؟ هیات دولت است یا جامعه؟ و... به همین دلیل هم سازمان‌هایی در سطح جهان برای بررسی کیفیت شکل گرفتند.

بازرگان ادامه داد: در سطح جهان استانداردهای آموزش عالی نداریم و تعریف نشده است. نظام‌های آکادمیک در آمریکا و اروپا هرکدام استانداردهای مخصوص به خود را دارند یا برای خود آنها را تعریف کرده‌اند. در آسیا تاکنون استانداردهای آموزش عالی تعریف نشده است.

موسس رشته اندازه‌گیری و ارزشیابی آموزشی در ایران در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این نکته که دانشگاه‌های ایران اهداف مشترکی را دنبال نمی‌کنند، گفت: وزارت علوم تحقیقات و فناوری چند سال پیش طرحی را برای رتبه بندی دانشگاه‌ها آغاز کرد که اگر آن را ادامه می‌داد حداقل برخی از دانشگاه‌ها به هدف مشترک می‌رسیدند. در دهه ۷۰ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از من برای بررسی کیفیت دانشگاه‌های علوم پزشکی دعوت کرد. من در آنجا مساله ارزیابی درونی و برونی را پیش کشیدم و صریحا گفتم که باید ابتدا هدف‌ها را مشخص کنند. از سال ۱۳۷۵ وزارت بهداشت تدوین چند طرح پایلوت درباره ارزیابی درونی را پذیرفت و چند گروه مشغول به کار شدند. در سال ۷۷ نیز نتیجه این کار در دانشگاه تهران عرضه شد و مورد استقبال قرار گرفت.

بازرگان اضافه کرد: وزارت علوم و تحقیقات و فناوری نیز از من درخواست کرد تا در جلسه شروای معاونانش درباره این موضوع صحبت کنم و بعد آنها بخشنامه‌ای را صادر کردند که ارزیابی درونی وسیله‌ای است برای بهبود کیفیت در دانشگاه‌ها. دانشگاه تهران نیز در سال ۱۳۸۴ مرکز ارزیابی کیفیت را تاسیس کرد که من در آنجا خدمت کردم و مدتی ریاست آنجا را نیز بر عهده داشتم. درا ین چند سال هم پژوهش‌هایی را انجام دادم تا اینکه پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی درخواست کرد تا بخشی از این تجربه را منتشر کند و در نهایت کتاب حاضر منتشر شد. مهم‌ترین نکته این کتاب در ارائه چهارچوب‌های ساختارسازی ارزیابی کیفیت در آموزش عالی ایران است.