فرهنگ امروز/ فریدون جنیدی:
ایرانیان با پدیدار کردن بزرگداشت مهر، نماد ِ پیمان و روشنیِ نگاهبان و نگرنده به پیمانها، گامی بزرگ را برای بزرگداشت پیمان در سراسر جهان برداشتند و بدانروی مهر را دارنده هزار گوش و ده هزار چشم نامیدند تا همه پیمانداران و پیمانشکنان را در سرتاسر گیتی در پرتو راستی ببیند و به آنان پاداش و سزا دهد. پیشتر در بررسی جشن «مهرگان» گفته شد که واژه «مهر» در زبان پهلوی «میتر» از گونه کهنترِ «میترَ» یا «میثرَ» برمیآید که معنایش پیمان و نام ایزد پیمان است.
در کتاب کهن «مینوی خرد» پیمانشکنی از گناهان به شمار میآید، و نیز آن کسی در خور بهشتاست که: «... خود را از پیمان شکنی سخت دور دارد». پیمانشکنان در مرز کشور، کشور را به ویرانی میکشند. در کتاب بسیار کهن «یشتها» چنین آمده: «زننده مهر (پیمانشکن) نابکار، سرتاسر کشور را ویران سازد». در آیین ایرانیان باستان پیمان چه با نیکوکاران چه با بدکاران، بایستی استوار بماند. در «یشتها» باز میخوانیم: «... تو نباید مهر و پیمان بشکنی، نه آن [پیمان که] تو بایک پیرو دروغ، و نه آن پیمان که تو با یک پیرو راستی بستی؛ زیرا که پیمانبستن با هر دو درست است، خواه پیرو دروغ، خواه پیرو راستی».
در کتابی بر جای مانده از دوره ساسانیان، با نام «ارداویرافنامه» که موضوعش سرگذشت روان بدکاران و نیککرداران پس از مرگ است، چنین آمده که در دوزخ: «این روان آن مرد ِ پیروِ دروغ است که در گیتی بسیار پیمانشکنی کرد و با پاکان و پیروان دروغ پیمانشکنی کرد؛ زیرا هر دو پیمان است، هم با پاکان و هم با پیروان دروغ». شاهنامه نیز پیمانشکنی را مایه همه گونه درد و آزار جهانی میشمارد: «ز پیمان نگردند و از راستی// پدید آید از هر سویی کاستی».
و به همین روی است که چون پیروز شاه ساسانی خواست پیمانی را بشکند که میان بهرام گور و هیونان (هونها) بر سر مرز ایران و کشور هیون بسته شده بود، خوشنواز، پادشاه هیون، که از فرهنگ و آیین ایرانی آگاهی داشت، در نامهای به پیروز نوشت: «چنین گفت: کز عهدِ شاهانِ داد // بگردی، نخوانمت خسرونژاد». و نامه چنان بیپروا و گستاخانه است که با پشتگرمی (اعتماد و استناد) به آیین ایرانی (یعنی آیین نگاهبانی از پیمان)، شاهنشاه ساسانی را فرزندِ پدر به شمار نمیآورد!
نمونه برتر پیمانداری در شاهنامه، در داستان سیاوش آمده، آنجا که سیاوش، ۱۰۰ گروگان از تورانیان را به فرمان پدر خود کاووس نمیکشد، یا به ایران نمیفرستد، زیرا پیمانی میان سیاوش و افراسیاب بسته شده بود تا با نجنگیدن افراسیاب و بازگشت به مرزهایش، این ۱۰۰ گروگان (در شاهنامه به گونه ۱۰۰ نوا) آسیبی نبینند، و چون سیاوش با افراسیاب در پیشگاه خدا، مهر (پیمان) بسته بود، با این که پیروی از پدر و فرمانروای کشور از گونههای پیمانداری است، برای نگاهبانی از ۱۰۰ تن و بالاتر از آن، نشکستن پیمان با خداوند، فرمان پدر و شاهش را کنار میگذارد.
داستان سیاوش را باید در شاهنامه خواند و این جا تنها گفتار سیاوش در شاهنامه را بخوانیم، که بهراستی بازتاب فرهنگ کهن برجای مانده از زمان فریدون پیشدادی و آیین مهر است، که رویه دیگری از آن را در نوشتههای کهن ایرانی میتوان دید: «چنین داد پاسخ که فرمان شاه // برآنم که برتر ز خورشید و ماه// ولیکن به فرمان یزدان دِلیر// نباشد ز خاشاک، تا
پیل و شیر».
پاسخ سیاوش، ریشه در فرهنگ ایران و کیش مهر دارد، زیرا که در سروده کهن «مهر یشت» بخشی از کتاب «یشتها» اندازه پیمانی که میان کسان با یکدیگر بسته میشود روشن است: «درجه مهر (پیمان)،۲۰ است میان دو همدوش، ۳۰ است میان دو همکار، ۴۰ است میان دو کس از یک دودمان، ۵۰ است میان دو همخانه، ۶۰ است میان دو تن از پیشوایان، ۷۰ است میان شاگرد و استاد، ۸۰ است میان داماد و پدرزن، ۹۰ است میان دو برادر، ۱۰۰ است میان پدر و فرزند، ۱۰۰۰ است میان دو کشور، ۱۰۰۰۰ است میان پیروان آیینِ ستایشِ خرد».
و بر این بنیاد سیاوش میگوید پیمانی که با خدا بستهام، دارای ۱۰۰۰۰ درجه است، باز آن که پیمانی که میان من و پدرم بسته شده است، دارای ۱۰۰ درجه است، و پیوند میان من و پدرم در پایگاه پادشاه کشور ۱۰۰۰ درجه است و چون پیمان با خداوند برتر است، آن را برای خشنودی پدرم، نمیشکنم.
بنیاد نیشابور / آبان ۱۳۹۸ خیامی
منبع: روزنامه ایران